مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی

۲۷۲ مطلب با موضوع «عرفانی» ثبت شده است

گر انسان در مسیر طبیعی خود گرد غفلت و جهل را از دل خود بزداید و با معرفت و آگاهی به واقعیت عشق ذاتی، پرده از بینش غیر واقعی خود بردارد، از خسران و راه جهل و ظلمت خارج شده و پای در مسیر شناخته شدهٔ واقعی و نورانی عشق ذاتی و حقیقی می‌گذارد. و به بیان قرآن کریم «الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». که اینان به گروه ایمان آوردندگان واقعی و عاشقان حقیقی پیوند می‌خورند. این افراد عاشقِ عمل صالحی می‌شوند که ریشه در ایمان و حقیقتی ربانی و الهی دارد. عمل صالحی که از سر ایمان و باور باطنی به محبوب و معبود است. این است عشقی حقیقی و راهی استوار، ملکوتی و نورانی.


در این راه فرد عاشقی حقیقی می‌شود که تمام زمینه‌های عشق او به همان عشق محبوبی حق برگشت می‌خورد. عشق وی از ذات حق و به هویت حق برگشت می‌خورد و دارای چرخشی موزون و حقیقی و سیری هم‌گون و متعالی است. چنین فردی عاشق است بالله و فی الله، من الله و الی الله. عاشق حقیقی عشق حق و هویت حق را در مظاهر خلقی او رؤیت می‌نماید. این عشق صافی علاقهٔ غیری ندارد. همهٔ علاقه‌ها و دل‌بستگی‌های وی از حق جاری و به حق صعود می‌یابد. در این بارگاه مقدس و عشق ملکوتی، دیگر جای تفکر نیست به این بیان که «تفکروا فی آلاء الله و لا تفکروا فی ذات الله». در مرتبهٔ ذات و هویت حق جای تفکر و فکر باقی نمی‌ماند. در آن مرتبه باید فقط عاشق بود و عشق دید و از عشق گفت و با عشق شنید. آن‌جا بارگاه عشق است جای حضور و مکان محبوب. این عشق بدون حجاب مختص عدهٔ قلیل و شمار اندکی از بندگان حق از جمله: اولیای کمل، محبوبین ذات و سالکان اهل دل، عاشقان و صاحبان بارگاه ملکوتی و قدسی عشق ذاتی حق می‌باشد. این محبوبین به حق نیز عاشق مظاهر و ظهورات هستی می‌باشند ولی در عشقشان هویت حق و چهرهٔ معشوق را نظاره‌گرند و دیگر نه گرفتار حجابند و نه پوششی. عشق پاک، طهور و قدسی، دل‌های ایشان را از آلودگی غفلت رهایی داده و به نور حق هدایت نموده است. عشق اینان صافی، ناب و خالص درگاه حق است. در حریم قدسی عشق این محبوبان پاک طینت جز حضرت حق، دیگری در نزدشان غریبه‌ای است بی‌هویت.


تفکر در عشق مرتبه‌ای نازل است که خصوصیت افراد و عامهٔ مردم می‌باشد. «تفکروا فی آلاء الله» زبان حال و ویژگی مردم ظاهربین و خوش زرق و برق‌بین است. آنان که به ظهورات و جلوه‌های رنگی تحسین حق می‌کنند و به همین ظاهر و خوشا‌مدی که از جلوه‌های نازنین خلقی و ظهوری دارند سرمست‌اند. این عشق در مرتبهٔ پایین و حجابی است، هرچند خالق و خدای آن را به خاطر این همه لطف و مرحمت و خوشامد تبارک گویند و بر هم‌چین الهٔ نازی که سفرهٔ عافیت و رحمت را بر فراوانی لذات دنیوی اینان گشوده احسنت گویند. پرستش، عشق به معبود و ستایش این دستهٔ بی‌شمار در حد همین تازگی‌ها و نعمت‌های رنگارنگ و گوناگون خلقی است که خداوند رحمت‌ورز نصیب اینان کرده و ارزانی دنیایشان نموده است. غایت و هدف عموم آدمیان غافل همین ظواهر پرزرق و برق زودگذر دنیای فانی می‌باشد. این گروه که شمار بیشتر آدمیان را دربر می‌گیرد، راه خسران، تباهی و ضلالت را پی‌گیری می‌نمایند؛ همان‌گونه که قرآن کریم بسیاری از اینان را با تعبیر «و اکثرهم لا یعقلون» یاد کرده است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۴
صراط مستقیم

احدیت ذاتی، مقام قدسی حق‌تعالی است که در آن‌جا دوئیت و غیریتی نیست. «لارسم و لاوصف» درخور آن است. این مقام و بارگاه قدسی همواره باز دارد، اما جز اولیای محبوبی ذاتی، کسی را یارای رسیدن به این مقام قدسی نیست. این مقام جایگاه فنای احدی است، مکانی بی‌جا و نشان که دیگر از محبوبی نشانی نمی‌ماند. عشق ذاتی حق در این بی‌جا و نشان، شعله‌ور است و محبوب را به آتشی می‌کشاند که دیگر غیریت، نشان و راه برگشتی برای وی نمی‌ماند و به فنای احدی بار می‌یابد. در این مقام است که «لاتفکروا فی ذات الله» حقیقت می‌یابد. همت، تلاش و تفکرِ فرد جایی برای رسیدن به این مقام را به وی نمی‌دهد چراکه فکر خود نشان دارد. احدیت ذاتی، عشق ذاتی و بی‌جا و نشان حق است.


ظهور حق و فاعلیت حق، ظهوری عشقی است و به عشق ذاتی حق برمی‌گردد که در این عشق غیریت، فقر و فقدانی نیست. خداوند به عشق ذاتی فاعل و کارپرداز است. بنابراین در فاعلیت و کارپردازی حق، جبر، اختیار، رضایت و قهری نیست و فاعلیت خداوند چنین اوصافی را بر نمی‌تابد.


عشق در مرتبهٔ تعین و ظهور فعلی بر دو قسم است: یکی عشق حجابی و دیگری عشق بدون حجاب. عشق حجابی همان عشق سِعی و گسترده در ظهورات هستی می‌باشد که مخلوقات، موجودات، انسان، حیوانات، نباتات و گیاهان و جماد را شامل می‌شود. این عشق در مراتب پایین یعنی جماد و نبات در حد عشق جمادی و طبعی است.


عشق حجابی در انسان‌ها دل‌بستگی‌های دنیوی و غایت‌ها و هدف‌هایی غیر خدایی و علاقه به جلوه‌ها و ظاهرهای غیر حقیقی و دور از خداست، از این رو باطل است. هرگونه حرکت و راه‌یابی به هر مسیری و غایت و هدفی بر پایه عشق است. در حقیقت غایت و هدف حق‌تعالی است و راه نیز جز راه حق نمی‌باشد، ولی فرد گمراه هدف را به علت غفلت در عشق، به ظاهر و دنیا می‌داند و راه را نیز به علت نداشتن معرفت و آگاهی به بیراهه می‌کشاند. فرد غافل این عشق مقدس را به غرض‌های دنیوی و غافلانه خود آلوده می‌نماید. فرد گمراه و غافل عشق حقیقی را در همین مطامع دنیوی خود یعنی عشق به مال، خانه، زن و فرزند، علم، صنعت و زر و زیور بسنده می‌داند. آیهٔ «ان الانسان لفی خسر» در خور این افراد می‌باشد. افرادی که عاشق می‌باشند ولی در ضرر و خسرانی جبران‌ناپذیر سیر می‌کنند. گرد غفلت و نداشتن علم و معرفت به حقیقت عشق مقدس و ربانی، این افراد را به جهل، گمراهی و ظلمت کشانده است تا جایی که اهداف و آمال و آرزوهای بی‌اساس دنیوی، اینان را از حقیقت عشق بازداشته و به بیراهه کشانده است. غفلت شخص غافل هم‌چون حجابی وی را گرفتار عشق غیر حقیقی و آلوده به دنیا و مظاهر آن کرده است.


ا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۳
صراط مستقیم

عشق ذاتی حق‌تعالی از مقام ذات تا گستره ناسوت

عشق، امری مجرد و وصف ذات خداوند است. حقیقت عشق بدون حیات و علم نقش نمی‌بندد. بنابراین عاشق دارای علم و صاحب اقتدار و اراده است. خداوند دارای ذات و وجود است. او وجودی عاشق است . خداوند ظاهر می‌شود به عشق و عشق ذاتی حق چیزی زیاده و غیر از حق نیست. محبت ذاتی همان تجلی ذات به ذات است. خداوند نفس ذات خویش را که تمامی کمال است رؤیت می‌کند و همین رؤیت ذات حق، عشق ذاتی حق می‌باشد. همهٔ اسما و صفات حق و ظهورات اسما و صفات از عشق خداوند ظهور یافته‌اند؛ بنابراین عشق وصف تمام اسما و صفات الهی است. عشق حق‌تعالی آغاز و پایانی ندارد و عشق حقیقتی است که در کنه ذات حق می‌باشد. ظهور کمالات حق آن هم به عشق، در سه مرتبه می‌باشد: تجلی ذات به صفات، تجلی  صفات به اعیان ثابته، تجلی اعیان ثابته به مظاهر.

خداوند، عاشقِ اظهار کمالات خویش است؛ چرا که کمالِ عاشق، اظهار ظهور است و در کمال، پنهانی و پوششی نیست. وجود حق به سبب عشق ذاتی، دارای اظهار و تجلی است. حق‌تعالی در احدیت اظهار تجلی ندارد، بلکه تجلی حق به واحدیت ظهور پیدا می‌کند. این تجلی در احدیت، انبساط و اظهار ندارد و همچون انعکاس صدا در کوه به ذات حق باز می‌گردد. برگشت تجلی انبساطی به ذات حق، واحدیت را اظهار می‌کند. تجلی حق در احدیت چون جایی برای خود نمی‌بیند، به ذات حق برگشت می‌خورد ولی این عشق و رحمت ذاتی پیوسته وجود دارد و پنهان و یا گم نشده است و باید در جایی خودش را باز و به ظهور رساند؛ بنابراین همانند موج واحدیت را ظاهر می‌سازد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۲
صراط مستقیم

خداوند حتی با بندگان سرکش و نافرمان خود نیز با ناز و مهربانی و با رأفتی عاشقانه و با صبر و تحملی که شایستهٔ منزلت خدایی اوست رفتار می‌نماید و چنین نیست که آنان را به سرعت عذاب کند. به‌طورمثال؛ حق‌تعالی در قرآن کریم از مهلت‌هایی می‌گوید که به بنی‌اسرائیل می‌داد، بلکه عبرت گیرند تا عذاب درناک و هلاک کننده بر آنان نازل نشود؛ همان‌طور که میان آیهٔ املاء و آیهٔ عذاب این گروه دو آیه فاصله افتاده است تا این مهلت را برساند. منش خداوند در برابر دشمنان خود چنین بزرگوارانه است و خشونت و پست‌نگری، عیبی است که هر عیب دیگری را با خود می‌آورد و انسان هرچه هم محتوای علمی و عبادی داشته باشد با آن موجودی پست و بی‌ارزش می‌گردد و مانع از آن می‌شود که انسان اخلاقی خدایی به خود گیرد و «تخلّقوا بأخلاق اللّه» (بحار الانوار، تحقیق بهبودی، انتشارات موسسهٔ الوفا، بیروت 1403 ق، ج 58، ص 129) را به هوش جان بنیوشد. رفتارهای خشنی که گاه از برخی از مسلمان‌ها دیده می‌شود، فرهنگ دین و قرآن کریم نیست و عقده و خُلقی شخصی است که البته بی‌تأثیر از فرهنگ استکباری سلاطین و شاهانی که چند هزار سال با قلدری بر گردهٔ مردم کوبیده و آنان را تحقیر کرده و کوچک می‌خواسته‌اند نیست. راز ماندگاری ائمهٔ اطهار و شخص حضرت امیرمؤمنان علیهم‌السلام در طول تاریخ این بوده است که در برابر اهانت‌های دشمنان با رأفت، کرامت، گذشت و بزرگواری برخورد می‌کرده‌اند و در برابر مردم هیچ‌گونه عصبیت و تندی نداشته‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۹
صراط مستقیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۱
صراط مستقیم


این فراز بسیار سنگین است و در فلسفه و عرفان گزاره‌ای سنگین‌تر از آن وجود ندارد. خداوند در همه چیز است و داخل در آن است اما نه داخلی که ما می‌بینیم و نیز خارج از هر چیزی است اما از آن جدا نیست، داخل در آن است اما چسبیده به آن نیست. حال آیا می‌توان این گزاره‌ها را معنا کرد و به ژرفای آن رسید؟ برای فهم این معنا مثالی آورده می‌شود. طهارت و وضو جزو نماز نیست و شرط آن است. طهارت با نماز است اما با آن نیست و در جایی از نماز قرار ندارد. طهارت فقط مقدمهٔ نماز نیست، چون تا آخر نماز باید ادامه داشته باشد و مقدمه پیش از آن است و اگر کسی در نماز طهارت نداشته باشد نماز وی باطل می‌شود. طهارت در مقدمه، در ابتدا، در وسط و در پایان نماز هست اما جزو آن نیست برخلاف جزیی مانند رکوع و سجده که این‌گونه نیست و در جایی هست، ولی در جای دیگری نیست. طهارت شرط است؛ یعنی داخل و خارج است، هم در نماز نیست و هم همه
جای نماز هست. طهارت برای حمد و رکوع و دیگر اجزا لازم است و همه جا باید باشد، ولی هیچ جا هم به عنوان جزء نیست. طهارت برای بودن جا نمی‌خواهد و در همه چیز است و از همه چیز نیز بیرون می‌باشد. ما وقتی می‌گوییم: «خدا»، باید معنایی از آن داشته باشیم و فقط خودش را دنبال کنیم. اگر ما از خدا فقط خدا را دنبال کنیم و او را از خود جدا نکنیم و او را مانند طهارت با خود داشته باشیم و نیز خداوند را به جایی منحصر نکنیم کم کم به حضور خداوند راه می‌یابیم و البته اذن راه‌یابی با خداوند است و باید از او بخواهیم که حضرتش را خود به ما بشناساند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۸
صراط مستقیم

 مغز و نفس حسابگری دارد و فکر برای حساب و اندازه است و خداوند را اندازه‌ای نیست. آن‌چه که اندازه ندارد دل است. هر چه به ذهن می‌آید، حساب و مقایسه است و خداوند مثل و شبیه ندارد تا با آن مقایسه شود. اگر خداوند مقایسه نشود نباید دربارهٔ او چیزی گفت! و این روایت نیز می‌فرماید: سخنی مگو و فقط مرا بشناس، مرا با دیدن بشناس، چیزی مگو. خداشناسی مذاکره نمی‌خواهد و حدیث و روایت نیاز ندارد بلکه خدا را باید با خدا شناخت. اگر می‌خواهی خدا را با خدا بشناسی پس نباید چیزی بگویی! سرت را در نماز پایین بینداز و در نماز و دیگر خلوت‌های خود فقط ببین.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۵
صراط مستقیم

از پیغمبر(ص) نقل است که فرمودند: «سه کس در روز رستاخیز، آن روزی که سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «آن کس که اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و کسی که سنّت مرا زنده نماید و آن کس که فراوان بر من صلوات فرستد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
صراط مستقیم

خدایی که می‌شود به صورت حضوری، به گفت و گویی طولانی با او نشست و عشق گفت و عشق شنید. عشقی که بار سنگینی دارد و کمر هر یلِ میدان توحید را خم می‌کند.

می‌شود خلوتی با خداوند داشت و به مناجات و راز و نیاز و نجوای حضوری با او نشست و با او هم‌کلام شد و بندگی وجودی او را داشت که از عبادت عاشقانه برتر است؛ چنان‌که مولا امیرمومنان علیه‌السلام می‌فرماید. «إنّی وجدتک اهلاً للعباده»؛ عشقِ وجودی، رهایی و بُرش ندارد و عاشق برای یک ابد دل‌باخته وجود معشوق می‌گردد. او ذات حق‌تعالی را عشق می‌یابد. حق‌تعالی عشق دایمی و دوام عشق است. عشقی که بهجت‌زاست و برترین کامیابی را به همراه دارد. او در خود، ظهور و بروزِ وجودی دارد و از خود می‌گیرد و به خود می‌دهد و سیر دایمی و تکرارناپذیر در خویش دارد. عشق وجودی حق‌تعالی تشخص دارد و وصف ذات شخص است که در حرکت وجودی و ایجادی، سیر دوام دارد؛ مرتبه‌ای که هیچ گونه تعینی در آن نیست، اما می‌تواند تعین‌زا و تعین آفرین گردد و عارف محبوبی، این وجود را یافته است و با آن حقیقت، یکتا می‌شود و تمامی داشته‌های خود را می‌بازد و نه تنها سر بر دار می‌سپارد و جان می‌دهد، بلکه جانِ جانان را نیز ـ که آخرین قفس و مایه دل‌آشوبی چهره خلقی است ـ می‌بخشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۷
صراط مستقیم

تمامی مظاهر و پدیده‌های هستی، حجله هم‌آغوشی با حق‌تعالی است و حق‌تعالی تمامی پدیده‌ها را در آغوش محبت خود دارد. پدیده‌ها به سیر بی‌نهایت در بی‌نهایت فرو می‌روند و طول، عرض و عمق معنوی بی‌پایانی دارند. از جهت طول، انسان از سوی حق‌تعالی آمده و دوباره به حق‌تعالی باز می‌گردد و در جهت عرضی حق، انبیا، ملایکه، جن، حیوان‌ها و اشیا را درنوردیده است. از جهت عمق نیز، اگر انسان هر قسمتی ـ حتی لقمه غذایی که می‌خورد ـ بشکافد، مشاهده می‌کند که عالمی بی‌پایان در آن نهفته است و حق‌تعالی را در تمامی آن‌ها، در قرب با پدیده‌ه ملاحظه می‌کند.
خداوند یاری است که با همه است. هر جا که دیدِ فکر و اندیشه باشد و هر جا که فکر به آن نرسد، حق‌تعالی هست. خدا حتی در خود حقی که نمی‌شود از آن سخنی گفت و بر آن حرفی زد و اسم و رسمی ندارد، حقیقت دارد؛ آن هم به‌طور نامحدود و دور از تعین. حق در تمام ناسوت و پدیده‌های مادی نیز چنین است؛ آن هم به صورت نامحدود و البته از تمامی آن‌ها نیز جدایی دارد.
محبوبان در هسته مرکزی ذات خداوند زاده می‌شوند و تمامی عوالم نزولی هستی را سیر می‌کنند و سپس به ناسوت فرود می‌آیند. آنان نخستین چهره‌ای که می‌بینند، چهره خداوند است.
اگر کسی از محبوبان باشد، به مقام ذات حق‌تعالی ـ که مقام بی‌تعین و بی اسم و رسم است ـ راه می‌یابد. او از اسمای حق‌تعالی و از مقام احدیت ذات فراتر می‌رود و فقط ذات می‌بیند و بس. چنین کسی است که از دیدن اسما و صفات رهاست. او می‌تواند خود را در مقام ذات ببیند؛ به‌دور از رویت اسما و صفات.
اولیای محبوبی در مقام فنای ذات قرار دارند. آنان برای وصول به این مقام، از هرچه جز ذات است ـ حتی اسم و صفت ـ فراغ می‌یابند. البته این راه باز است، اما جز دست محبوبان به آن نمی‌رسد؛ کسانی که دری را به روی خود بسته نمی‌گذارند و چنان جنونی دارند که هر درِ بسته‌ای را، نه در می‌زنند، بلکه آن را باز می‌بینند و به استغنا و با زبان حقی، مقام ذات را نیز با تمامی مصایبی که دارد، خواهان می‌شوند.
امور موهوبی خداوند به محبوبان، از ازل است و پیش از آن که پا در ناسوت نهند. میهمانی مقام ذات حق‌تعالی، نخستین اعطایی موهبتی به آنان است که در ناسوت، وصل مدام آن را به خواسته حقی طالب می‌شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۷
صراط مستقیم