مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی

۲۷۲ مطلب با موضوع «عرفانی» ثبت شده است

مقرّبان محبوب، حکیمان حقیقی می‌باشند. آنان می‌دانند کدام عمل عاشقانه است که دیگران را در زمانی اندک و با کم‌ترین سختی، از تعلقات دنیایی می‌رهاند. آنان شاگردان خود را چنان در مستی عشق و شیرینی صفا غرق می‌سازند که جراحی پردرد نفس با عمل برگزیده شده برای ایشان دردناک ننماید؛ هرچند درد آن عمل در حال هوشیاری وارد می‌شود و با تمامی شراشر حس می‌گردد و هر یک از سلول‌ها درد آن تیغ را یکی یکی ذوق می‌کند. دردی که تنها مستی عشق و شیرینی صفا التیام‌دهنده آن است و فرد را با همه نگرانی باطنی، ناله جان‌فرسا، دلشوره غربت و تنهایی و سرشک نگاهی که تنها بر دست آشنای تاریکی‌ها می‌ریزد و دامن غصه را خیس می‌کند، زیر تیغ جراحی عمل به شوق می‌برد. عمل جراحی‌ای که تخصص آن در انحصار عارفان محبوبی است و عارفان محبی که استادی محبوبی نداشته‌اند و اهل ریاضت یا صاحبان اخلاق کلامی، از آن آگاهی ندارند و این عملِ فوق تخصص نفسانی، در حیطه تخصص، آگاهی و دانش آنان نیست. پس باید اندیشید و بسیار هم با خود اندیشید که در چنین کارهایی «به هر دستی نشاید داد دست» و باید تنها دست محبوبان الهی را ـ که ظاهرگرایان پرادعا سعی در پنهان کردن آن دارند ـ از دست‌های پر تلبیس طایفه ابلیسیان بازشناخت. ظاهرگرایان چیره‌ای که به هر چهره‌ای درمی‌آیند و بر هر مسندی می‌آرمند و با هر ادعایی که می‌آورند، گویی رویی دیگر برای پررویان نگذاشته‌اند.
مقرّبان محبوبی همواره در مستی عشق، سرمست‌اند. عشقِ وجودی که چون سر به مستی گذارد، غوغایی می‌آفریند. دل چنین مستی، بسطی دارد که با هر چیزی سازگار است. وی در این مستی فنا و بی‌خودی، از بی‌هوشی خود در صفایی همیشگی غرق می‌شود و وصلی مدام می‌یابد و هم‌چون سرگردانی پروانه بر رخ شمع، محو ذکر معشوق می‌گردد و از او چیزی نمی‌ماند و ظهور دایمی حق‌تعالی می‌شود.
محبوبان را سیری است که با عشق انجام می‌شود و باید مقامات عاشقان را در وصف حال آنان ترسیم کرد. محبوبان در طفولیت، خداوند را در خود دارند و اوست که به آنان راهنمایی می‌کند و فرمان می‌دهد. آنان از همان طفولیت در جایی سرگردان نمی‌شوند و این طرف و آن طرف نمی‌روند و در جایی پرسه نمی‌زنند. آنان از ابتدا می‌بینند کسی با آن‌ها در راه است که راه آنان است و صاحب راه در راه است و او هم راه، هم راهنما و هم همراه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۸
صراط مستقیم
شور عشق، هم نشاط‌آور و سرخوش کننده است و هم موج غم بر زورق شکسته حزن می‌آورد و دل را دریای طوفانی ماتم و تندبادِ حادثه‌های مصیبت‌زا، دورکننده، و ذوق‌دهنده طعمِ عمقِ درد می‌سازد.
اگر خداوند بخواهد بنده‌ای را حیله کند و کلاه مکر بر جمجمه فهم او نهد و وی را به ویرانه حرمان مبتلا سازد، او را شُکوه قصر عافیت می‌بخشد و غُصه دنیا می‌دهد و به او دل نمی‌دهد تا غمِ دلدار داشته باشد.
در این میان، برخی مرفهان بی‌درد، چنان از اندیشه نهانی‌های عوالم ماورایی، کور می‌شوند که هرچه زیر دندان طمع دنیایی آنان آید، همان را خوش خوشَک به نفس خود فرو می‌بلعند. ابله‌ترین آنان کسی است که نفس به سراب کسوت‌های اعتباری خوش می‌دارد و از آن خنکای جگر می‌خواهد.
تنها مانع میان بنده و حق‌تعالی در حضیض ناسوت، تن اوست که رهایی از آن، اوج قرب به حق‌تعالی و هم‌پیاله شدن با او، به دستِ مهر اوست.
کسی که جامی شراب عنایت روحانی در محفل قدسی حق‌تعالی زده باشد، مجنون می‌گردد و بی‌عار، و دیگر قهر و لطف برای او تفاوتی ندارد.
مقرّب محبوبی از سادگی و همراهْ باوری جدایی ندارد. او حتی در محضر حق‌تعالی هم که نشسته است، ساده و همراه‌باور است و این سادگی به سبب سرخوشی و مستی از لطف حق‌تعالی است. او چنان ساده است که در حضور حق، جز حق نمی‌پاید، و از این و آن، گفت‌وگو ندارد.
مقرب محبوبی جز حق‌تعالی نمی‌بیند و هر پدیده‌ای را ـ هرچه باشد ـ پذیراست و او را راه پس فرستادن چیزی و «نه» گفتن به کسی نیست و در مقابلِ هر کسی، اُذُن و گوشی شنواست.
عشق مقرّب محبوبی، عشقی پاک و به‌دور از طمع، و نابِ ناب است. چنین عشقی عین خیر و مرحمت بر تمامی پدیده‌هاست و کم‌ترین جفایی بر کسی ندارد. اما آن که کم‌ترین تیرگی و آلودگی‌ای داشته باشد، چون خرمگسی مزاحم، آزار دهنده است.
این عشق، هیچ غیری نمی‌شناسد و کم‌ترین آلودگی‌ای را بر نمی‌تابد و از هر تیرگی‌ای دور است؛ از این رو، آرامشی پایدار دارد و چیزی نمی‌تواند آن را آشفته سازد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۵
صراط مستقیم

عشق به سبب شور، شوق، حزن و سوزی که دارد، باطن را تلطیف می‌کند و به آن لطافت می‌بخشد و جان آدمی را با سوهان درد صیقل می‌دهد. این درد است که بر حقیقت عشق وارد می‌شود. درد، مخصوص ناسوتیان است و قدسیانِ ملکوت را با آن که عشق است، درد نیست. درد ویژه آدم ناسوتی است که حقیقت عشق، او را نشانه می‌رود و کیمیای سعادت را با مدد گرفتن از گریه و اشک، در دل آدمی قرار می‌دهد. دل عاشق، کاسه چشمش می‌باشد و کاسه چشم تنها ظهور دل عاشق است و این دل و چشم است که از ترکیب اشک و خون و سوز و آه، آب حیات می‌سازد و کوره وجود آدمی را حرارت می‌بخشد و تمام ناخالصی دل را پاک می‌گرداند و عاشق را در مقابل معشوق چنان فانی می‌سازد که سر بر خاک تذلل می‌سپارد و بس. گریه شعار عاشق است و علاج عاشق، اشک است. مناجات و راز و نیاز و عشق‌بازی بدون اشک و آه میسر نمی‌شود و عاشق در طریق معشوق، سکینه و وقار و شجاعت نمی‌شناسد و رشادت وی تذلل است و بس.

آن کس که عشق ندارد مرده است و آن کس که عشق به خود ندیده است، کیست؟ مگو و مپرس که یافت نمی‌شود؛ ولی عشق به معنای زلال و پاکی که دارد، نصیب کم‌تر کسی می‌شود. آن کس که دلش را درد عشق و سوز هجر دریده باشد، معنای این درد شیرین را می‌شناسد.

عشق، حقیقت است و عشق مجازی وجود ندارد. عشقِ چهره‌ها و دیده‌ها، گزیده‌ای از ظهور حقیقت عشق است که دل در گرو آن می‌افتد و این خود بلای عاشقان است که اگر با ولایش همراه گردد، عشق حق دل عاشق را به شور وا می‌دارد؛ تا جایی که بی‌چهره، مهر محبوب را در خود ببیند و حدیث غیر فراموشش شود و تنها اوست که عاشق صادق خواهد بود.

حق‌تعالی کسی را به بارگاه خود می‌خواند و در مجلس هیمانی خویش، بی‌گفت و گو به مغازله می‌خواند که نخست «امان»، «امنیت» و «آرامش» را از او گرفته باشد و صبر و بردباری او را بر مصیبتی پسِ مصیبتی آزموده باشد و به خاک افتادن او را بارها تا پایان به تماشا نشسته باشد

او عاشق خود را بر خاک می‌زند و در این پیکار خونین، او را خسته و بریده می‌سازد و نای او را می‌گیرد و نوای او را خاموش می‌سازد و پنجه در دل او می‌کشد و چشم او را از گریه به خون، و نهاد او را از سوز به آتش می‌کشد و اگر خاکستری از او بماند، آن را هم به آب دریاها و باد صحراها می‌سپرد تا بی‌نشانِ بی‌نشان گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۴
صراط مستقیم

دل چنان به ایثار و گذشت می‌افتد که از خود نیز می‌گذرد و بی‌دل می‌شود. همین دل، گاه آیینه‌دار خلعت حق تعالی می‌شود و دل‌های بس پاک و والایی چون حضرات اولیای الهی علیهم‌السلام را به بار می‌آورد که دم زدن از آنان محتاج دم است، وگرنه بی‌ادبی است.

جگر این دل می‌سوزد، اگرچه آهی در خود ندارد، و چشم آن می‌بیند، بی آن که نگاهی داشته باشد. جگری که می‌سوزد، دم سر نمی‌دهد؛ بلکه دود بر می‌آورد و آن کس که دود بر می‌آورد، جگر ندارد که دم سر دهد؛ بلکه این سوخته دل اوست که فانی می‌گردد.

عشق در پی خرابی عاشق است و او را به فنا و تَلاشی می‌خواند؛ تا آن گاه که خودی در عاشق نماند و وی قمار عشق را در آن منظر ببازد! عاشق در عشق خود فروریزی خویش را رفته رفته احساس می‌کند. عشق، میدان ریزش است؛ ریزشی که سقوط نیست، بلکه ترفیع و بر شدن به عالم قدس جبروت و بسیار بالاتر از آن، به مقام ذات بدون اسم و رسم است.

عاشق در مقام تعین، غیر از حق چیزی نمی‌خواهد و چیزی را نیز بر آن مقدّم نمی‌داند؛ چون اوست که اول و آخر است و کسی قبل و یا بعد از آن نیست. قبل یا بعدی برای حق متصور نیست تا بتوان چیزی را بر جناب ایشان ترجیح داد و در مقام لاتعین، وصفی نمی‌ماند و حتی اسم حق نیز خود تعین است و در مقام لا اسمی چنین عنوانی نیز نمی‌باشد و «حق» نیز به لحاظ لاتعین بر او عنوان می‌شود و این معنای بلند، همان چیزی است که عاشق در پی آن است.

عاشق به حق تعالی عشق می‌ورزد، ولی رضایت و عشق‌ورزی با او، اشتغال او نیست و تنها به حق و معشوق اهتمام دارد و به چیزی جز آن اعتنا نمی‌کند و حرکت وی عشقی و وجودی است. وجدان غیر از اراده عاشق است، بلکه فقط اراده حق است که کارگر می‌باشد. عشق، امری برتر از اراده و اختیار است و عاشق از خود اراده‌ای ندارد تا حق را اراده کند. عشق، همان وصول است و عاشق یعنی واجد عشق و معشوق. عاشق، کسی است که به معشوق وصول پیدا کرده است و کسی که به محبوب خود وصول ندارد، شایق است؛ بنابراین شوق، طلب محبوب، و عشق، حفظ موجود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۸
صراط مستقیم

باید توجه داشت که همه عشق دارند، ولی در این که در عشق خود صادق باشند یا خیر، با هم متفاوت‌اند. ویژگی اولیای خدا صدق و صفا در عشق است. آنان که در عشق مقام دارند، هر فرمانی را که از جانب خداوند رسد، با جان و دل پذیرا می‌شوند و آن را به اجرا می‌گذارند. کمال محبت آن است که بغض از دل برداشته شود و محبت به خدا، به خود و به خلق، تمامی دل را فرا گرفته باشد و سالک، خویش و غیر را ظهور حق تعالی ببیند. راه عشق و محبت، راه اصلی سلوک و سیر حقیقی آدمی است که آدمی را با سه منزل ترک طمع از خلق، از خود و از خداوند، به سرمنزل وصول می‌رساند. و البته این محبوبان الهی هستند که در این سیر، به فنا و بقای ذاتی عشق، سیر داده می‌شوند.

اساس دین را حب تشکیل می‌دهد. در دنیا چیزی جز محبت و عشق، برای انسان حقیقت ندارد. حقیقتی که این مثنوی بر اساس آن پرداخته شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۳
صراط مستقیم

دلی می‌تواند عاشق گردد که شکسته شود و وقتی از دلی شعر می‌جوشد که شکن در شکن شود. صاحب دل نیز خود رضایت به شکستن دل خویش دارد؛ از این‌رو، سر به تیغ عشق می‌نهد و جرّاح عشق آن را می‌بُرّد و می‌دوزد، می‌برد و می‌دوزد و تا این عشق ادامه دارد، این بریدن و دوختن نیز ادامه دارد و از آن خون و بلاست که جاری است و کسی که به ژرفای عشق دست یابد، درگیری با حق از او برداشته می‌شود؛ همان‌گونه که خداوند که عاشق بندگان خویش است، با آنان درگیر نمی‌شود. دقت بر این واژه‌ها نشان می‌دهد عشق بدون جمعیت ممکن نیست. عاشق کسی است که به جمعیت و فنا رسیده است و خودی نمی‌بیند و غرق در معشوق است. کسی جمعیت و فنا دارد که به ذات حق تعالی وصول داشته باشد. کسی می‌تواند با دیده عشق به تمامی پدیده‌ها بنگرد و زیبایی‌های هستی را به تماشا بنشیند که وصول به ذات بدون اسم و رسم و تعین برای او حاصل شده باشد. اوست که می‌تواند به صورت عنایی، حبی و از سر عشق، با حق تعالی و پدیده‌های هستی مواجه شود و هر کار و هر لحظه خود را به عشق حق تبارک و تعالی مبارک و پرمیمنت سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸
صراط مستقیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۵
صراط مستقیم

عشق، در زمانهٔ ما، بیشتر از نوع سوم است و دو عشق دیگر هم غریب است و هم مظلوم. این روزها عفت به خمودی معنا می‌شود. اگر عفت به خمودی معنا شود معصیت فراوان می‌شود و انواع وسواس‌ها و وسوسه‌ها به افراد جامعه هجوم می‌آورد. زن که می‌تواند اله عشق باشد و به نفس صفا و جلا دهد همه جا دور داشته می‌شود. در چنین جامعه‌ای است که می‌نویسند: «محبت که گناه نیست». دوست داشتن کمال آدمی است و گناه نیست، امّا عشق هم بی حد و مرز و لاابالی‌گری نیست. عشقی سبب کمال می‌شود و صفا می‌آورد که از آلودگی به دور باشد. عشق و محبتی که آلوده باشد خود سبب وسواس، اختلال حواس و پریشان‌خاطری و غلبهٔ نفس می‌شود و دل را بهانه‌گیر، پر توقع، شرور، بی‌تربیت و لوس می‌نماید. عشقی که می‌تواند نور و روشنایی بیاورد با آلودگی لجن‌مال می‌شود و سبب تاریکی، نکبت و بیماری روانی می‌گردد.

روان‌کاوی هنوز بر این مسأله دقیق نشده است که عشق سبب صفای فراوانی می‌شود. بسیاری از امراضی که امروزه رایج شده از نبود عشق و صفاست. عشق نه تنها باطن را صاف و بی‌پیرایه، بلکه حتی بدن را صاف و شفاف می‌کند. عشق از حیات است و حیات در عشق است و عمر را طولانی می‌کند. عشق اعصاب را قوی می‌کند. جامعه‌ای که عشق در آن ضعیف شود انواع بیماری‌ها؛ هم‌چون خباثت، بخل، عناد، ضعف ایمان و ناهنجاری‌های جنسی فراوان می‌شود. بنابراین سلامت جامعه در ترویج عشق عفیف است.

عشق امروزه معنایی انحرافی گرفته و بر وسوسه‌های نفسانی و شهوت شیطانی اطلاق می‌شود. امروزه وقتی می‌خواهند بنوازند و با رقص‌های مختلط خوش‌گذرانی کنند می‌گویند: «برویم عشق و حال»؛ در حالی که عشق حکایت پر سوز و گذار دل و درد و ناله و اشک و آه است. قمار عشق آن زمان است که آخرین قطرهٔ خون شهید می‌چکد، این نرد عشق است. عشق در کربلای پیامبر عشق؛ امام حسین علیه‌السلام است و کربلاست که بارانداز عاشقان نامیده شده است. تمامی انبیای الهی باید در مکتب او عشق بیاموزند. عشق در زهرای مرضیه علیهاالسلام است که در فراق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله اشک می‌ریزد و ناله می‌زند به گونه‌ای که اهالی مدینه به ویژه دشمنان، تحمل اشک‌های آن حضرت علیهاالسلام را ندارند و در پی اعتراض آنان، ایشان به بیت الاحزان می‌روند. گریهٔ آن حضرت علیهاالسلام شدت هجر آن حضرت را می‌رساند. عشق این است و آن‌چه امروزه نام عشق گرفته است بی‌حرمتی به ساحت قدسی عشق است. این اولیای خدا هستند که عاشق می‌باشند و درد، هجر و سوز حق تعالی دارند، نه غم دنیا. حضرت امام خمینی رحمه‌الله در هیچ یک از پیچ و خم‌های انقلاب و مشکلات انبوه آن، از خود ناآرامی نشان ندادند؛ زیرا مشکل دنیا نداشتند و برای همین بود که با دلی آرام از دنیا رفتند و وقتی در روز 12 بهمن بر فراز آسمان بودند و خبرنگار از ایشان پرسیدند از این که به سوی مردم خود می‌روید چه احساسی دارید فرمودند: هیچ! این عشق کجا و گمراهی و انحراف کجا؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۳
صراط مستقیم

عشق در ناسوت ، دارای سه مرحله است:

یکم: عشق حق تعالی؛ کسانی که در این مرتبه هستند ، به ذات حق تعالی وصول یافته‌اند و عین زیبایی و عشق می‌گردند، ولی هر کسی به دیدهٔ نفس خود تنها می‌تواند وجهی از آن را بیابد و چهرهٔ واقعی آن‌ها برای غیر عاشقان مقرب ممکن نیست و جمال زیبا و دل‌آرای آنان تنها به دید صاحب دیدگان باطن می‌آید و حقیقت چهرهٔ آنان دیده نمی‌شود. برای نمونه، حق تعالی بر جمال چهرهٔ ناموس خود؛ حضرت فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام حجابی انداخته بود که کسی نمی‌توانست آن را ببیند. چهرهٔ دیگر حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز چنین می‌باشد. به تعبیر دیگر، در زمان آن حضرات علیهم‌السلام عاشقی حقیقی نبوده است که بتواند گزارشگر چهرهٔ جمال ایشان باشد.

دوم: عشق عفیف؛ این عشق همراه با عفت و به‌دور از وسوسه است و همان ازدواج شرعی است که زن در مدار آن سبب صفای نفس مرد و مرد نیز برای همسر خود باعث صفای نفس زن می‌شود. کسی که در این عشق قرار می‌گیرد زمینه برای رسیدن به حق تعالی را پیدا می‌کند؛ چرا که این عشق است که به او حرارت و انرژی لازم برای سیر و بر شدن و عروج را می‌دهد. عشق عفیف، زمینه و بستر برای پیدایش عشق ربوبی است. مؤمن با مستی شب در کنار همسر خود است که می‌تواند حق تعالی را در آغوش گیرد.

سوم: عشقی که از چیرگی نفس و از شهوت است و مدار شریعت را رها کرده و در مسیر هوس گام بر‌می‌دارد. تنها همین عشق است که ناخالصی، انحراف، گمراهی و آلودگی دارد. گروندگان به این عشق است که زیبایی‌های معشوق خود را که قیافه‌ای جلف دارد بیان می‌کنند. کسانی که از درک زیبایی حقیقی عاجز می‌باشند و نفس آنان زیبایی را در چهرهٔ بدکاره‌ها ترسیم می‌کند و مصداق این فراز می‌باشند: «سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی» (طه / 96)؛ و نفس من برایم چنین فریب‌کاری کرد؛ یعنی نفس افراد آلوده به تسویل می‌افتد و چهرهٔ فرد آلوده‌ای را برای آلوده‌ای دیگر زیبا می‌نماید. فرد در این مرحله بندهٔ نفس خود می‌گردد و تنها هدف وی لذت‌بردن است. شخص در این مرتبه انصاف و غیرت خود را از دست می‌دهد و به ناموس دیگران به‌راحتی دست‌اندازی می‌کند و از آن لذت می‌برد. چنین تجاوزهای ناموسی عوارض طبیعی خانمان‌براندازی را در پی دارد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۲
صراط مستقیم

همان‌گونه که دیده شد آثار ذکر تهلیل آثاری زیربنایی، مخفی، قلبی و روانی است. این ذکر توحید را در دل تقویت می‌کند و قوام دل و صفای باطن می‌آورد و راه غیب را می‌گشاید و نه تنها اثر مادی ندارد بلکه با از بین بردن شرک و ریا، راه برخی از درآمدهای مادی را سد می‌کند و انسان را در مخاطره، فشار، بلایا و ابتلاءات قرار می‌دهد تا راه غیب بر او باز شود. مسیری که بدون مربی نمی‌توان به سلامت از آن گذشت تا به نفی تمامی شرک‌ها و یافت توحید، خداباوری، خداخواهی، خداجویی و وصول به حق تعالی رسید. راهی که وقتی قرار است شرک با پیمودن آن از دل ذکرپرداز زدوده شود، شرک با تمامی جنود خود در برابر وی صف‌آرایی می‌کند و غیری که باید نفی شود مقاومت می‌کند و برای او بلا، اذیت و آزارهای انسی یا شیطانی و ظاهری یا مخفی در پی دارد. این گونه است که ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» ثقیل است و مداومت بر آن تحمل بالایی را می‌طلبد که در آن جز معرفت، غیب، امور ربوبی و قوت قلب و دل نیست، بلکه مظاهر دنیوی یکی پس از دیگری از دست می‌رود و در پی بلایی باید منتظر بلایی دیگر بود و برای آن آمادگی داشت و چنان‌چه تحمل وی پایین است و خسته می‌شود باید آن را با اسمای دیگری مانند: «یا حی یا قیوم» و یا با «یا ذاالجلال و الاکرام» گفت و یا به گونهٔ ذکر یونسیه آورد. کسی می‌تواند «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» را به تنهایی ذکر خود قرار دهد که بتواند هر بلایی را به جان بخرد و به آن لبخند بزند. «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه»توحید را برای آدمی رقم می‌زند که زیربنایی‌ترین اصل در معرفت است.

این ذکر را باید هنگامی گفت که دل خلوت باشد و ذهن خالی از کثرت. بهتر است آن را در سجده و در تنهایی و به ویژه در تاریکی شب و نیز در نماز گفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۲
صراط مستقیم