عشق، در زمانهٔ ما، بیشتر از نوع سوم است و دو عشق دیگر هم غریب است و هم مظلوم. این روزها عفت به خمودی معنا میشود. اگر عفت به خمودی معنا شود معصیت فراوان میشود و انواع وسواسها و وسوسهها به افراد جامعه هجوم میآورد. زن که میتواند اله عشق باشد و به نفس صفا و جلا دهد همه جا دور داشته میشود. در چنین جامعهای است که مینویسند: «محبت که گناه نیست». دوست داشتن کمال آدمی است و گناه نیست، امّا عشق هم بی حد و مرز و لاابالیگری نیست. عشقی سبب کمال میشود و صفا میآورد که از آلودگی به دور باشد. عشق و محبتی که آلوده باشد خود سبب وسواس، اختلال حواس و پریشانخاطری و غلبهٔ نفس میشود و دل را بهانهگیر، پر توقع، شرور، بیتربیت و لوس مینماید. عشقی که میتواند نور و روشنایی بیاورد با آلودگی لجنمال میشود و سبب تاریکی، نکبت و بیماری روانی میگردد.
روانکاوی هنوز بر این مسأله دقیق نشده است که عشق سبب صفای فراوانی میشود. بسیاری از امراضی که امروزه رایج شده از نبود عشق و صفاست. عشق نه تنها باطن را صاف و بیپیرایه، بلکه حتی بدن را صاف و شفاف میکند. عشق از حیات است و حیات در عشق است و عمر را طولانی میکند. عشق اعصاب را قوی میکند. جامعهای که عشق در آن ضعیف شود انواع بیماریها؛ همچون خباثت، بخل، عناد، ضعف ایمان و ناهنجاریهای جنسی فراوان میشود. بنابراین سلامت جامعه در ترویج عشق عفیف است.
عشق امروزه معنایی انحرافی گرفته و بر وسوسههای نفسانی و شهوت شیطانی اطلاق میشود. امروزه وقتی میخواهند بنوازند و با رقصهای مختلط خوشگذرانی کنند میگویند: «برویم عشق و حال»؛ در حالی که عشق حکایت پر سوز و گذار دل و درد و ناله و اشک و آه است. قمار عشق آن زمان است که آخرین قطرهٔ خون شهید میچکد، این نرد عشق است. عشق در کربلای پیامبر عشق؛ امام حسین علیهالسلام است و کربلاست که بارانداز عاشقان نامیده شده است. تمامی انبیای الهی باید در مکتب او عشق بیاموزند. عشق در زهرای مرضیه علیهاالسلام است که در فراق پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اشک میریزد و ناله میزند به گونهای که اهالی مدینه به ویژه دشمنان، تحمل اشکهای آن حضرت علیهاالسلام را ندارند و در پی اعتراض آنان، ایشان به بیت الاحزان میروند. گریهٔ آن حضرت علیهاالسلام شدت هجر آن حضرت را میرساند. عشق این است و آنچه امروزه نام عشق گرفته است بیحرمتی به ساحت قدسی عشق است. این اولیای خدا هستند که عاشق میباشند و درد، هجر و سوز حق تعالی دارند، نه غم دنیا. حضرت امام خمینی رحمهالله در هیچ یک از پیچ و خمهای انقلاب و مشکلات انبوه آن، از خود ناآرامی نشان ندادند؛ زیرا مشکل دنیا نداشتند و برای همین بود که با دلی آرام از دنیا رفتند و وقتی در روز 12 بهمن بر فراز آسمان بودند و خبرنگار از ایشان پرسیدند از این که به سوی مردم خود میروید چه احساسی دارید فرمودند: هیچ! این عشق کجا و گمراهی و انحراف کجا؟!