عشق ذاتی حقتعالی از مقام ذات تا گستره ناسوت3
گر انسان در مسیر طبیعی خود گرد غفلت و جهل را از دل خود بزداید و با معرفت و آگاهی به واقعیت عشق ذاتی، پرده از بینش غیر واقعی خود بردارد، از خسران و راه جهل و ظلمت خارج شده و پای در مسیر شناخته شدهٔ واقعی و نورانی عشق ذاتی و حقیقی میگذارد. و به بیان قرآن کریم «الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». که اینان به گروه ایمان آوردندگان واقعی و عاشقان حقیقی پیوند میخورند. این افراد عاشقِ عمل صالحی میشوند که ریشه در ایمان و حقیقتی ربانی و الهی دارد. عمل صالحی که از سر ایمان و باور باطنی به محبوب و معبود است. این است عشقی حقیقی و راهی استوار، ملکوتی و نورانی.
در این راه فرد عاشقی حقیقی میشود که تمام زمینههای عشق او به همان عشق محبوبی حق برگشت میخورد. عشق وی از ذات حق و به هویت حق برگشت میخورد و دارای چرخشی موزون و حقیقی و سیری همگون و متعالی است. چنین فردی عاشق است بالله و فی الله، من الله و الی الله. عاشق حقیقی عشق حق و هویت حق را در مظاهر خلقی او رؤیت مینماید. این عشق صافی علاقهٔ غیری ندارد. همهٔ علاقهها و دلبستگیهای وی از حق جاری و به حق صعود مییابد. در این بارگاه مقدس و عشق ملکوتی، دیگر جای تفکر نیست به این بیان که «تفکروا فی آلاء الله و لا تفکروا فی ذات الله». در مرتبهٔ ذات و هویت حق جای تفکر و فکر باقی نمیماند. در آن مرتبه باید فقط عاشق بود و عشق دید و از عشق گفت و با عشق شنید. آنجا بارگاه عشق است جای حضور و مکان محبوب. این عشق بدون حجاب مختص عدهٔ قلیل و شمار اندکی از بندگان حق از جمله: اولیای کمل، محبوبین ذات و سالکان اهل دل، عاشقان و صاحبان بارگاه ملکوتی و قدسی عشق ذاتی حق میباشد. این محبوبین به حق نیز عاشق مظاهر و ظهورات هستی میباشند ولی در عشقشان هویت حق و چهرهٔ معشوق را نظارهگرند و دیگر نه گرفتار حجابند و نه پوششی. عشق پاک، طهور و قدسی، دلهای ایشان را از آلودگی غفلت رهایی داده و به نور حق هدایت نموده است. عشق اینان صافی، ناب و خالص درگاه حق است. در حریم قدسی عشق این محبوبان پاک طینت جز حضرت حق، دیگری در نزدشان غریبهای است بیهویت.
تفکر در عشق مرتبهای نازل است که خصوصیت افراد و عامهٔ مردم میباشد. «تفکروا فی آلاء الله» زبان حال و ویژگی مردم ظاهربین و خوش زرق و برقبین است. آنان که به ظهورات و جلوههای رنگی تحسین حق میکنند و به همین ظاهر و خوشامدی که از جلوههای نازنین خلقی و ظهوری دارند سرمستاند. این عشق در مرتبهٔ پایین و حجابی است، هرچند خالق و خدای آن را به خاطر این همه لطف و مرحمت و خوشامد تبارک گویند و بر همچین الهٔ نازی که سفرهٔ عافیت و رحمت را بر فراوانی لذات دنیوی اینان گشوده احسنت گویند. پرستش، عشق به معبود و ستایش این دستهٔ بیشمار در حد همین تازگیها و نعمتهای رنگارنگ و گوناگون خلقی است که خداوند رحمتورز نصیب اینان کرده و ارزانی دنیایشان نموده است. غایت و هدف عموم آدمیان غافل همین ظواهر پرزرق و برق زودگذر دنیای فانی میباشد. این گروه که شمار بیشتر آدمیان را دربر میگیرد، راه خسران، تباهی و ضلالت را پیگیری مینمایند؛ همانگونه که قرآن کریم بسیاری از اینان را با تعبیر «و اکثرهم لا یعقلون» یاد کرده است.