عشق وجودی
خدایی که میشود به صورت حضوری، به گفت و گویی طولانی با او نشست و عشق گفت و عشق شنید. عشقی که بار سنگینی دارد و کمر هر یلِ میدان توحید را خم میکند.
میشود خلوتی با خداوند داشت و به مناجات و راز و نیاز و نجوای حضوری با او نشست و با او همکلام شد و بندگی وجودی او را داشت که از عبادت عاشقانه برتر است؛ چنانکه مولا امیرمومنان علیهالسلام میفرماید. «إنّی وجدتک اهلاً للعباده»؛ عشقِ وجودی، رهایی و بُرش ندارد و عاشق برای یک ابد دلباخته وجود معشوق میگردد. او ذات حقتعالی را عشق مییابد. حقتعالی عشق دایمی و دوام عشق است. عشقی که بهجتزاست و برترین کامیابی را به همراه دارد. او در خود، ظهور و بروزِ وجودی دارد و از خود میگیرد و به خود میدهد و سیر دایمی و تکرارناپذیر در خویش دارد. عشق وجودی حقتعالی تشخص دارد و وصف ذات شخص است که در حرکت وجودی و ایجادی، سیر دوام دارد؛ مرتبهای که هیچ گونه تعینی در آن نیست، اما میتواند تعینزا و تعین آفرین گردد و عارف محبوبی، این وجود را یافته است و با آن حقیقت، یکتا میشود و تمامی داشتههای خود را میبازد و نه تنها سر بر دار میسپارد و جان میدهد، بلکه جانِ جانان را نیز ـ که آخرین قفس و مایه دلآشوبی چهره خلقی است ـ میبخشد.