مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی

۶۹ مطلب با موضوع «تفسیر قران» ثبت شده است

در داستان سلیمان و بلقیس، لسان قرآن کریم بسیار لطیف است. سلیمان با آن که بلقیس را به تسلیم خود خوانده است، در نشستى که با او دارد به هیچ وجه از تسلیم شدن او سخن به میان نمى ‏آورد و سخن خود را در زمینه ‏اى معمولى و در رابطه با تخت بلقیس و قصر خود مى‏ آورد و اقتدار کامل او اجازه نمى ‏دهد خود را با بلقیس درگیر سازد، بلکه این بلقیس است که هر بار با انحراف از بحث، سخن از تسلیم خود به میان مى‏ آورد. سلیمان به گونه ‏اى سخن نمى‏ گوید که بلقیس را در برابر خود قرار دهد و با او مقابله ‏اى داشته باشد و حتى او را به ایمان نمى ‏خواند.

البته باید توجه داشت گاه اظهار دشمنى از باب موضع قوت و قدرت است و بر اساس مشى جوان‏مردى خود به دیگرى اعلام مى‏دارد با او خواهد جنگید و این اعلان جنگ، از سر توان و قدرت است، نه از سر ضعف که فرد ضعیف با اظهار آن سبب مفتضح شدن خود مى‏ گردد. فرد ضعیف براى دفاع از خود دست به هر کارى که بزند حتى اگر فریاد زند و شیون کند و زارى نماید و حتى اگر به جنگ و ستیز برخیزد نتیجه ‏اى

نمى‏ گیرد. هر فردى به رهنمون کریمه‏ى: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(1) باید توانمند باشد. البته توانمندى ایجاد قدرت براى حمله نیست و اسلام توصیه‏ ى به جنگ ندارد، بلکه داشتن قدرت به خودى خود، طمع ‏ها را کور مى ‏کند و رفع جنگ مى‏ نماید و آیه‏ى یاد شده توصیه‏ى به رفع نزاع است، نه تشویق به ستیز. نزاع ‏ها و ستیزها با مشاهده‏ى ضعف طرف مقابل است که آغاز مى‏ گردد.

دولت سلیمان علیه‏السلام دولت کرامت بوده است؛ دولتى که هر کس آرزوى زندگى در آن را دارد؛ همان‏طور که ما منتظر دولت کریمانه‏ى حضرت ولى عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) مى ‏باشیم و آرزوى حضور در دیار آن عزیز را داریم. دولتى که همه در آن، بااقتدار و توانمندى زندگى مى ‏کنند و در چهره‏ى کسى، دگمى و عصبیت ‏هاى کور نیست و همه کریم و عطوف مى ‏باشند؛ به ‏گونه ‏اى که به تعبیر روایات، گرگ و میش در کنار هم جمع مى ‏آیند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۲۱:۰۳
صراط مستقیم

«قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَنْ سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ»؛ کاخ سلیمان و زندگى ظاهرى وى چنان شکوه و جبروتى داشته و آن‏قدر بلند و عالى بوده است که زندگى بلقیس در برابر آن چیزى به شمار نمى‏آمده است. بلقیس که از جمله‏ى زیبارویان بوده و بدنى مرواریدگونه و تناسب اندام داشته است، وقتى وارد ساحت کاخ سلیمان مى‏گردد مى‏پندارد بر آن آب جارى است، از این رو لباس خود را جمع مى‏کند و ساق او نمایان مى‏شود و چنین نیست که در برابر سلیمان و در حضور او، از ناحیه‏ى دستگاه حکومت سلیمان، امر شده باشد تمامى اندام خود را بپوشاند (یا پوشیه داشته باشد) بلکه به صورت معمولى و عادى به حضور او مى‏رسد.

م: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی»؛ بلقیس با مشاهده‏ى شکوه سلیمان و اقتدارى که ایشان بر انس و جن دارد و این که وى از پیامبران الهى است، به خداوند ایمان مى‏آورد و خود را از ظالمان مى‏شمرد.

او از این که سلیمان و خدا و اطاعت و عبادت او را دیر یافته است حسرت مى‏خورد و با فراز: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی» از گذشته‏ى خود توبه مى‏نماید.

«وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ بلقیس تصریح مى‏کند که به خاطر سلیمان است که به خداوند ایمان مى‏آورد و: «وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ

لِلَّهِ»مى‏گوید؛ یعنى اگر سلیمان نبود من به خدا ایمان نمى‏آوردم. بلقیس چنان در فهم توانمند بوده است که کسى جز سلیمان نمى‏توانسته او را هدایت کند و به وى راه جدیدى پیشنهاد دهد و بر دانش او بیفزاید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۷
صراط مستقیم



«قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَنْ سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ»؛ کاخ سلیمان و زندگى ظاهرى وى چنان شکوه و جبروتى داشته و آن‏قدر بلند و عالى بوده است که زندگى بلقیس در برابر آن چیزى به شمار نمى‏آمده است. بلقیس که از جمله‏ى زیبارویان بوده و بدنى مرواریدگونه و تناسب اندام داشته است، وقتى وارد ساحت کاخ سلیمان مى‏گردد مى‏پندارد بر آن آب جارى است، از این رو لباس خود را جمع مى‏کند و ساق او نمایان مى‏شود و چنین نیست که در برابر سلیمان و در حضور او، از ناحیه‏ى دستگاه حکومت سلیمان، امر شده باشد تمامى اندام خود را بپوشاند (یا پوشیه داشته باشد) بلکه به صورت معمولى و عادى به حضور او مى‏رسد.

م: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی»؛ بلقیس با مشاهده‏ى شکوه سلیمان و اقتدارى که ایشان بر انس و جن دارد و این که وى از پیامبران الهى است، به خداوند ایمان مى‏آورد و خود را از ظالمان مى‏شمرد.

او از این که سلیمان و خدا و اطاعت و عبادت او را دیر یافته است حسرت مى‏خورد و با فراز: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی» از گذشته‏ى خود توبه مى‏نماید.

«وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛ بلقیس تصریح مى‏کند که به خاطر سلیمان است که به خداوند ایمان مى‏آورد و: «وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ

لِلَّهِ»مى‏گوید؛ یعنى اگر سلیمان نبود من به خدا ایمان نمى‏آوردم. بلقیس چنان در فهم توانمند بوده است که کسى جز سلیمان نمى‏توانسته او را هدایت کند و به وى راه جدیدى پیشنهاد دهد و بر دانش او بیفزاید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۷
صراط مستقیم

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن


کـ : «وَکُنَّا مُسْلِمِینَ»؛ بلقیس خود را تسلیم سلیمان مى ‏نماید و «وَأْتُونِی مُسْلِمِینَ» که در نامه‏ى سلیمان آمده بود را با «وَکُنَّا مُسْلِمِینَ»پاسخ مى‏ دهد و مى ‏گوید من تسلیم هستم؛ به این معنا که با شما سر نزاع و درگیرى ندارم، چرا که شما زمینه‏ى درگیرى را که همان تجاوز و تعدى بود، برداشتید؛ اما این جمله بر این که بلقیس به خدا ایمان مى ‏آورد و موحد مى‏ شود و انقیاد پیدا مى‏کند دلالتى ندارد و تنها از تسلیم شدن او در برابر سلیمان خبر مى‏دهد و آیه‏ى «وَصَدَّهَا مَا کَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِنْ قَوْمٍ کَافِرِینَ»شاهد بر این امر است.

حضرت سلیمان با آن که بلقیس را براى تسلیم شدن او دعوت نموده است، اما بحث را به جاى دیگر به انحراف مى ‏برد و از او درباره‏ى تختى که بر آن نشسته است مى‏ پرسد و مکالمه ‏اى دوستانه با او دارد و این بلقیس است که سعى مى‏ نماید بحث را به موضوع تسلیم خود بازگرداند، ولى سلیمان دوباره وى را به انحراف مى ‏کشاند و بلقیس را به ساحت کاخ خود مى‏ برد و بر آن است تا از او به عنوان میهمان پذیرایى کند و سخنان معمولى و غیر رسمى داشته باشد و «اکرم الضیف ولو کان کافرا» را پاس مى ‏دارد و میهمان را در خانه‏ى خود با کرامت تمام بزرگ مى ‏دارد و با آن که صاحب اقتدار است، صحبت از ایمان و کفر و توحید و مسلمانى او به میان نمى ‏آورد و این بلقیس است که نخست تسلیم خود و در پایان از ایمان خویش به خداوند مى ‏گوید و گریزهاى سلیمان را برآمده از مشى

جوانمردانه‏ى وى و حرمتى که سلیمان به میهمان خویش مى ‏گذارد تحلیل مى ‏کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۰
صراط مستقیم

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لاَ یَهْتَدُونَ. فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهَکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ»؛ سلیمان براى ارزیابى و سنجش درایت بلقیس، دستور مى ‏دهد تخت او را بیاورند و تغییراتى در آن ایجاد کنند تا به ‏راحتى شناخته نشود. با آمدن بلقیس، به او مى‏ گوید: «أَهَکَذَا عَرْشُکِ» و نمى ‏گوید: «أهذا عرشک» و آن را مشابه تخت بلقیس معرفى مى‏ کند و با چنین مغالطه ‏اى مى ‏خواهد او را به اشتباه اندازد و وى را از دریافت این که این همان تخت اوست دور سازد، ولى بلقیس 


چنان درایت و فهمى دارد که مى‏ گوید: «کَأَنَّهُ هُوَ»؛ گویى همان تخت من است و این امر زیرکى تمام این زن را مى ‏رساند. البته وى به سلیمان چیز دیگرى مى‏ گوید و آن این که من از پیش، آن را دانستم: «وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا». آیا بلقیس از همان زمانى که آصف تخت وى را حرکت داده، آن را دانسته است و منبعى از غیب داشته یا در میانه راه به او گزارش داده‏ اند؟ این امر را مى ‏توان با بررسى آیات به دست آورد که ان‏شاء اللّه‏ از آن در تفسیر

سوره‏ى نمل سخن خواهیم گفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۴۱
صراط مستقیم

نکات برجسته آیه شریفه

الف: «وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ»؛ حضرت سلیمان به صورت شخصى، مباشرى و مستقیم، به تمامى امور حکومت، سرکشى داشته است، نه به صورت نظام ‏مند و سیستماتیک. وى داراى اقتدارى شخصى بوده است، نه اقتدار برآمده از نظام و سلسله‏ى مراتب. او در تمامى کارها میدان ‏دار است. او به اسم خود براى بلقیس نامه مى ‏نویسد و در نامه جز از خود نمى‏ گوید و در هر کارى خود اوست که تصمیم مى ‏گیرد و دستور مى ‏دهد.

بـ : «لاَءُعَذِّبَنَّهُ عَذَابا شَدِیدا»؛ حضرت سلیمان علیه‏السلام با آن که از پیامبران محبوبى است، به هنگام قدرت و توان خود، زبانى تند و تیز به همراه اقتدار، جبروت، سطوت و کسوت داشته است که نمى‏ تواند نبود هدهد را تحمل نماید و غیبت او بر وى سنگین است. رهبرى که چنین رویکردى در اعمال قدرت خود دارد دوام چندانى ندارد و دولت وى دولتى مستأجل است که از باب قدرت خود نمى‏ تواند محبوب قلب‏ها باشد. البته تنها نکته‏ى منفى در پرونده‏ى سلیمان همین مورد است. آیا مى‏ توان چنین نگاهى به دولت سلیمان داشت یا باید براى این برخورد به ظاهر خشن، تند و شدید سلیمان توجیهى یافت؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۴
صراط مستقیم

نگین عشق

تفسیر و تأویل:

« وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم »

إنّه بسم اللّه‏

این فصل به تفسیر و توضیح تنها آیه‏ى شریفه‏ اى مى ‏پردازد که عنوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را در غیر ابتداى سوره، به صورت کامل با خود دارد و آن را فرازى از نامه ‏ى سلیمان نبى علیه ‏السلام به ملکه ‏ى سبأ قرار داده است.

حضرت سلیمان علیه ‏السلام از انبیاى محبوبى خداوند و یکى از استثنایى ‏ترین آن‏هاست که مدتى به قدرت و حکومت ظاهرى، با شکوهى خیره‏ کننده و بى ‏نظیر رسیده است. حکومتى که شکوه ظاهرى و سیطره‏ ى آن بر تمامى پدیده ‏ها چیرگى داشته و دنیاى اجنه، حیوانات، پدیده ‏هاى طبیعى مانند باد و انسان‏ها را در بر مى ‏گرفته است. حضرت سلیمان علیه‏ السلام در میان پیامبران الهى علیهم‏السلام ، از نقطه نظر حکومت ظاهرى، یک استثنا در تاریخ است. اقتدارى که ایشان داشته براى هیچ یک از انبیاى الهى حتى پیامبر ختمى صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله پیش نیامده است و هیچ کدام این موقعیت ظاهرى را نداشته ‏اند که جن و انس و پدیده ‏هاى طبیعى در رکاب آنان باشند. بله، در

زمان ظهور حضرت امام عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) چنین موقعیتى بسیار بیش از زمان حکومت سلیمان رخ خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۲
صراط مستقیم


شواهد تاریخى و روایى نشان مى ‏دهد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» در آغاز هر سوره ‏اى نازل مى ‏شده است؛ به گونه ‏اى که مسلمانان نزول آن را نشانه‏ى پایان یافتن سوره‏ ى در حال نزول مى ‏دانستند: «وإنّما کان یُعرف انقضاء السورة بنزول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» ابتداءً للأخرى».(1) و چنین نبوده است که خود پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله خود در آغاز هر سوره‏ اى بسم اللّه‏ بگذارند.

به‏ طور کلى، هیچ تکرارى در هیچ آیه ‏اى نمى ‏باشد و باید معناى متفاوت هر آیه را که در نظر ابتدایى تکرار به نظر مى ‏آید با دقت و ژرف ‏پژوهى به دست آورد. اما پرسش این‏جاست که تفاوت معنایى هر بسم اللّه‏ را با چه متد و روشى مى‏ توان به دست آورد؟ یا براى نمونه، چگونه مى ‏توان دریافت کدام بسم اللّه‏ در مکه و کدام یک در مدینه نازل


1. ر. ک : بلنداى فقه شیعه، ج 2، ص 67. (این کتاب از نگارنده و در نه جلد است که تفاوت فتاواى نگارنده با فتاواى آیت ‏اللّه‏ العظمى گلپایگانگى رحمه‏ الله را ارایه مى ‏دهد).

2. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 6.

شده است؟ کدام بسم اللّه‏ به آخرت مربوط است و کدام یک از دنیا مى ‏گوید؟ اگر بسم اللّه‏ هر سوره جدا شود و کنار هم آید، چگونه مى‏توان تشخیص داد هر کدام از آن‏ها به کدام سوره تعلق دارد؟ این در حالى است که با بسم اللّه‏ هر سوره باید بتوان همان سوره را به دست آورد. کلید و مفتاح گشایش و فهم این مفتاح اعظم چیست؟ گویى بسم اللّه‏ خود قفل است و نیاز به کلید و گشاینده دارد، اما مفتاح این مفتاح المفاتیح چیست؟ البته قفل بودن بسم اللّه‏ از عوارض غیبت امام عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) براى دل‏هاى اهل دنیاست. اگر معناى بسم اللّه‏ براى کسى قفل باشد وى نمى‏تواند از آثار آن مانند شفاى بیماران، طى الارض و زنده کردن مردگان استفاده برد. باز شدن این قفل در گروى انس و معرفت و معنویت و قرب با کلام الهى است که ما آن را در جلد نخست این تفسیر به تفصیل توضیح دادیم و در آن‏جا گفتیم وصول به معناى آیات و تفسیر یا تأویل آن از دانش تجزیه و ترکیب و علم تحقیق و مراجعه به کتاب‏هاى لغت و تفسیر برنمى‏ آید و نیازمند استفاده از روش «انس با آیه‏ى شریفه» است. کسى مى‏تواند تعدد و چندگانگى معنایى هر بسم اللّه‏ را دریابد که بتواند با هر بسم اللّه‏ انس بگیرد.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۱۶:۳۸
صراط مستقیم


البته تکرار آن در موارد خاص داراى عدد است و به شماره‏ى نام ذکرپرداز یا نام مشکل یا اسماى حق تعالى تغییر مى‏یابد. اما در موارد عام، آن را بدون عدد خاص و در هر ساعتى از شبانه ‏روز مى‏توان گفت.

اما گفتن این ذکر آداب و شرایطى دارد که شرایط عام آن را در کتاب «دانش سلوک معنوى» و نیز کتاب «دانش ذکر» آورده ‏ایم و پاک بودن نفس از حرام و از خبایث، کدورت‏ ها و کینه‏ ها و خلوت نفس و ذهن از شرایط اولى تأثیر آن و سپس مداومت چهل روزه بر آن است. منظور از دوام نیز خلوت دل است؛ به این معنا که به هنگام پرداختن به آن، در دل جز این اسماى کلى الهى ننشیند و جز به هدف و قصدى که از گفتن آن دارد، به چیز دیگرى توجه نکند.

البته اولیاى الهى بر این ذکر بدون هیچ گونه قصدى مداومت دارند و آن را مى‏گویند اما نه براى حصول اثر و نتیجه ‏اى خاص. آنان آثار جمعى این ذکر شریف را در اختیار دارند بدون آن که قصد، غایت و جهتى از تحقق به آن داشته باشند. مرتبه‏ى یاد شده عالى ‏ترین مرتبه‏ى کام‏جویى از

این آیه‏ى مبارکه است و ذکر وى جمعى است؛ همان‏طور که بسم اللّه‏، تمامى اسماى الهى را در بر دارد و ذکرى اطلاقى است که به چیزى مقید نیست. مداومت بر این ذکر و به تدریج به صورت دایمى با آن همراه شدن، سبب انس با این آیه‏ى فتح الفتوح قلب مى‏گردد. انسى که براى رفاقت و عشق است، نه براى استفاده و رفع نیازها؛ با آن که باب الحوائج است. چنین کسى خود ظهور اسم اعظم مى‏گردد؛ چرا که هم کلیات اسما و هم اطلاق ذکرى و اسم جمعى را با خود دارد و همین اطلاق آن، این ذکر را افضل اسما و اذکار الهى قرار داده است؛ چنان‏که در تلفظ نیز تنها یک بسط و یک ریتم دارد، برخلاف لا اله الا اللّه‏ که مرکب از قبض و بسط است.

مهم‏ترین نکته در انس با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» همین است که کسى بتواند خود را به مقام اطلاق این اسم برساند و خود را مقید به درخواست حاجتى ننماید. در این صورت است که این ذکر، انس با قلب مى‏آورد و این آیه‏ى شریفه حتى در حال خواب ذکرپرداز، در باطن او کارپردازى دارد و به او قوت قلب و صفای دل میدهد. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۵
صراط مستقیم





اگر کسى که مى‏خواهد آب بنوشد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» بگوید، آن آب براى بیمارى‏هاى قلبى و باطنى شفابخش است. اگر کسى در حالى که طهارت و وضو دارد و این آیه را بر لیوان آبى بخواند و به دیگرى به قصد جلب محبت او دهد در دل وى ایجاد محبت مى‏نماید؛ به ‏گونه ‏اى که او را از صمیم قلب دوست دارد و هر کدورتى از دل او زدوده مى‏شود. این آیه دل را جلا مى‏دهد و قلب را روشن مى ‏کند و کدورت‏ها را پاک مى‏کند.

اگر کسى چهل روز بر این آیه‏ى شریفه مداومت نماید و اربعین خود را تا یک اربعین ادامه دهد؛ یعنى چهل دوره‏ى چهل روزه آن را بیاورد به رفع حجاب و کشف سِرّ نایل مى‏شود و قلب او نورانى و صاحب الهام مى‏گردد. چنین کسى لازم نیست بسیارى از معارف را از کتاب و استاد فرا گیرد، بلکه بدون طى این مقدمات به آن مى‏رسد. او بسیارى از حوادث را پیش از وقوع آن در مى‏یابد و از آن در خواب یا بیدارى آگاه مى‏شود و از ناحیه‏ى این ذکر امداد و یارى مى‏گردد و دیگر روزگار امرى تازه وغافلگیرکننده براى او ندارد و صاحب توجه و داراى موکل است.

با توجه به این همه آثار و برکات است که ما «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را از اذکار غیبى غبنى مى‏دانیم که یوم التغابن هر کسى که به آن بى‏ اعتنایى و اهمال کرده باشد در حسرت سنگینى فرو مى‏رود. از این رو نه تنها آن را به هنگام بیرون رفتن از خانه یا سر سفره باید گفت، بلکه لحظه لحظه باید آن را با خود داشت و تکرار نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۳
صراط مستقیم