مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی

۵۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

زنان اشراف مصر، که به طور طبیعی بیش‌تر از زیبارویان هستند، با دیدن زیبایی یوسف گفتند: « حَاشَ لِلَّهِ»و زیبایی او را تحسین کردند. این در حالی است که غالب انسان‌های زیبا، تکبر دارند و حاضر نیستند بپذیرند زیباتر از آنان نیز وجود دارد؛ ولی همین متکبران، با دیدن زیبایی یوسف علیه‌السلام ، رخ باخته و یوسف را فرشته‌ای یافتند.

یوسف در این هنگامه، با زنان نبود؛ بلکه با خدای خویش نجوا می‌کرد و به راز و نیاز با او رو آورده بود. او به خداوند عرض می‌دارد: «پروردگارا، زندان برای من از آن‌چه این زنان از من می‌خواهند دوست‌داشتنی‌تر است.» این رویکرد یوسف، فرمایش معصوم علیه‌السلام را به یاد می‌آورد که: «خالطوا الناس بابدانکم و زایلوهم بقلوبکم و اعمالکم(1) = با مردم باشید، ولی در عمل و کردار خود، همراه با آنان مباشید.» یوسف با آن‌که در میان زنان بود، با آنان نبود و با خدای خویش دمخور بود و نجوا داشت. هر مومنی باید این‌گونه باشد و به جای رهبانیت یا گریز از میدان، آزادمنشانه تقوای خود را ظهور دهد و محک زند. البته درست نیست کسی خود را به امواج بلا بسپارد تا چگونگی و چیستی و قدرت تحمل خود را بیازماید؛ بلکه باید خود را در صحنه‌های طبیعی که در مسیر زندگی پیش می‌آید، آزمود.

به قصه زلیخا باز می گردیم. برخورد جناب زلیخا با یوسف در تعبیر «هیت لک»؛ یوسف را به خود خواند و گفت برای تو آماده‌ام و «لقد همّت به» آن زن در خواهش خود اصرار ورزید آمده است و وی محبت خود به یوسف را در کلام و کردار خود ظاهر می‌سازد و خود را در مقابل یوسف می‌بازد و به انحراف می‌افتد و عقاید خود را نادیده می‌انگارد و راه و رسم خطا پیش می‌گیرد؛ در حالی که زلیخا خود پری چهره زیبارویی بس رعنا بوده است.

از سخن پری چهرگان آن دیار و صحبت زلیخا نسبت به یوسف، به‌خوبی می‌توان علاقه آن‌ها را به‌دست آورد که نسبت به محبوب زلیخا «قد شغفها حّبا»؛ محبت دل او را چیره و فریفته ساخته است، می‌گفتند و زبان طعنه بر آن زیباروی دل‌باخته می‌گشودند؛ اگرچه به قول معروف، زن‌ها خالی می‌بستند و باید گفت: «انّا لنریها فی ضلال مبین»؛ همانا ما آن زن را در گمراهی آشکار می‌بینیم، ولی هنگامی که نوبت به خودشان رسید، همه آنان خود را در دام یوسف گرفتار دیدند و دست خویش را در بریدن ترنجی از ترنج تشخیص ندادند.

زیبارویان مصر و پری چهرگان آن دیار که تمامی از گل‌رخان طبیعت بودند، چنان گرفتار آمدند و خود را باختند که هرچه داشتند در مقابل یوسف از دست دادند و خود را نیز در راه او نهادند و از خدا استمداد جستند: «فلمّا راینه اکبرنه، وقطعن ایدیهنّ وقلن حاشا للّه ما هذا بشرا، إنّ هذا إلاّ ملک کریم»؛ چون یوسف را دیدند در زیبایی او حیران شده و دست‌های خود را بریدند و گفتند: ماشاءالله، این پسر نه آدمی است بلکه فرشته‌ای است بسیار زیبا.

هنگامی که زن‌ها یوسف علیه‌السلام را دیدند که بر آن‌ها وارد شد، چنان چشم‌هایشان را خیره کرد و او را چنان بزرگ و دلپذیر دیدند که دیگر در چشم‌هایشان جایی برای دیدن کارد و دست و میوه باقی نماند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۱
صراط مستقیم


آگاهی زنان مصر از عشق زلیخا

ماجرای عشق زلیخا به یوسف، در میان خانه زلیخا پنهان نماند و خبر آن به بیرون رسید. زنان مصر این حادثه را برای هم بازگو می‌کردند. زنان اشرافی که نسبت به زلیخا حسادت داشتند، او را ـ به‌ویژه به سبب این‌که همسر عزیز مصر است و عاشق جوانی شده که با او هم‌رتبه نیست و غلام او به شمار می‌رود ـ سرزنش و نکوهش می‌کردند. زخم زبان و مکر آنان به گوش زلیخا رسید و وی تصمیم به انتقام از آنان گرفت:

«و زنان شهر گفتند: همسر عزیز مصر با غلام خود رابطه دارد و از او کام می‌خواهد و شیفته و عاشق غلام خود می‌باشد. ما او را در گمراهی آشکار می‌بینیم. چون زلیخا مکر آنان را شنید، به دنبال آنان فرستاد و تکیه‌گاهی درست کرد و به دست هر کدام کارد و ترنجی داد و به یوسف گفت: بر ایشان بیرون آی. وقتی زنان او را دیدند، وی را بزرگ داشتند و بدون توجه، دست‌های خود را بریدند و گفتند: پاک است خدا! این بشر نیست؛ بلکه تنها فرشته‌ای بزرگوار است. زلیخا چون بهت و شگفتی آنان را دید، گفت: این غلام، همان است که مرا بر عشق او سرزنش می‌کردید. همانا من برای کام گرفتن از او با وی مراوده داشتم؛ پس او خویشتن‌دار بود و اگر کاری را که از او خواستم، انجام ندهد، یوسف را به زندان می‌افکنم و او را خوار می‌دارم. یوسف علیه‌السلام گفت: پروردگارا، زندان از آن چیزی که آنان از من می‌خواهند، بهتر است. پروردگارا، اگر کید آنان را از من دور نداری، به سوی ایشان میل می‌کنم و از نادانان می‌گردم. با این توجه، خداوند دعای وی را پاسخ گفت و کید آنان را از او دور ساخت. همانا او بسیار شنوا و داناست.»(1)

این‌که در اصل آیه شریفه آمده است: « وَقَالَ نِسْوَهٌ»؛ کوتاه و به اشاره بگوییم که بر سخن بیش‌تر زنان، حتی بهترین آنان نمی‌توان اعتماد کلی داشت؛ زیرا بیش‌تر آنان بر سخن‌گویی دور از حقیقت، رزمایش و مانور دارند تا بیان واقعیت. زلیخا بعد از مکر زنان مصر در سرزنش وی، زنان زیباروی شهر و به اصطلاح «بالا شهری‌ها» را خواست و حضرت یوسف علیه‌السلام به امر زلیخا بر آنان وارد شد تا با دیدن زیبایی وی، به تردید افتند. چنین نیز شد و آنان گفتند: او بشر است یا فرشته‌ای کریم.

جای این پرسش است که: یوسف علیه‌السلام ، زنی چون زلیخا و مکر وی و نیز زنان اشراف شهر را به‌نیکی می‌شناسد و شرایط زنان مرفه و بالانشین شهر را ـ که به صورت غالب، مست و شیدا هستند ـ می‌داند، چرا به جمع آنان داخل می‌شود تا دچار مشکل گردد؟ مگر مقدمه حرام، خود حرام نیست؟ ورود این جوان زیباروی در جمع زنانی مست، شیدا و زیبارو، اگر دست‌کم برای وی مشکلی پیش نیاورد، آنان را به مشکل می‌اندازد. حال، چرا یوسف علیه‌السلام چنین کاری را کرد؟ در پاسخ باید گفت: یوسف علیه‌السلام شناگری ماهر است و اگر به عمق دریا رود، غرق نمی‌شود. او خود را در امواج بلا می‌افکند، اما به گناه آلوده نمی‌شود. در ضمن، وظیفه‌شناسی یوسف نیز در این‌جا جلوه می‌کند و از مولای خود اطاعت‌پذیری دارد؛ از این رو بر زنان وارد می‌شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
صراط مستقیم

بزرگ‌منشی؛ زمینه دوری از احترام‌های تصنعی

درست است که کرده عزیز مصر و زلیخا حجت نیست و تنها عمل حضرت یوسف علیه‌السلام است که باید مورد اهتمام باشد، اما باید انصاف داد که عزیز مصر نیز در مواجهه با این رخداد بسیار بزرگ، آزاد منشانه و غیر مستبدانه عمل می‌کند. او با آن‌که خطاب به یوسف می‌کند و با او سخن می‌گوید، اما در واقع به زلیخا کنایه می‌زند و به او می‌گوید:

«برای گناه خویش آمرزش خواه، که تو از خطاکاران هستی.»(2)

اما در این زمینه، هیچ‌گونه خشونت‌ورزی و رفتار مستبدانه یا تنبیهی انجام نمی‌دهد.

اگر در خانه‌ای رابطه زن و شوهر هم‌چون رابطه کارگر و کارفرماست، باید این هشدار را به مرد داد که همسر وی او را دوست ندارد و این اصلی روان‌شناسی و حقیقتی اجتماعی است. همسری که هم‌چون کارگر رفتار می‌کند، هرچند بارها و بارها به مرد بگوید قربانت گردم، وی باید بداند که آن زن دروغ‌گویی حرفه‌ای و مظلوم‌نماست و این حرف را از ترس می‌زند تا مبادا مورد اذیت و آزار شوهر قرار گیرد یا نان او را قطع کند یا ناسزاهای او را علیه خود و خانواده‌اش بشنود.

در این آیات می‌بینیم که هم یوسف نبی، آزادمنشی و تقوای بی‌نهایتی دارد و هم عزیز مصر با زلیخا و همسر خود آزادمنشانه برخورد می‌کند. اگر ما بتوانیم این رفتارهای آزادمنشانه‌ای را که قرآن کریم برای ما بیان می‌دارد، به تصویرِ نمایش بکشیم و آن را در قالب‌های گوناگون هنری و نمایشی به دنیا عرضه نماییم، عقاید پوسیده و خرافی دنیای کنونی سقوط خواهد کرد. اگرچه متاسفانه رفتار ما هماهنگ با آموزه‌های قرآن کریم سامان نیافته و از ارزش‌های قرآنی دور مانده‌ایم، تا چه رسد به آن‌که بخواهیم در اخلاق و رفتارِ جهانیان، تغییری ایجاد کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۹
صراط مستقیم

« وَاسْتَبَقَا الْبَابَ»؛ یوسف با آزادمنشی تمام، همه چیز را تحمل می‌کرد و تن به تن، در مقابل زلیخا می‌ایستاد؛ اما چون زلیخا بر آن بود تا خویش را در تالار آینه به صورت کامل برهنه سازد، نگاه به هرجای آن اتاق، نگاه به حرام و بدن عریان زلیخا بود؛ از این رو، حضرت تلاش کرد خود را از آن تالار بیرون بکشد؛ اما فرار نکرد، بلکه خود را به بیرون از اتاق و تالار آیینه‌ای رساند. بیرون رفتن از آن اتاق، مانند بلند شدن از مجلس شراب بود. اگر کسی در مجلس شراب بنشیند، مرتکب حرام شده است؛ بنابراین باید برخیزد و از آن‌جا برود. حضرت یوسف نیز تا جایی که کار بحرانی نشده بود، معاذاللّه گفت؛ ولی وقتی دید زلیخا بر آن است تا خود را عریان سازد، وظیفه خود را در ترک آن خانه آیینه‌ای دید.

در این هنگام که جناب یوسف علیه‌السلام تلاش می‌کرد خود را از آن تالار بیرون ببرد، زلیخا او را دنبال نمود و پیراهن او را از پشت گرفت؛ به‌طوری که لباس حضرت دریده شد و ناگاه، عزیز مصر ـ که کنار در بود ـ آن دو را دید و زلیخا که به مقصود خویش نرسیده بود و آبروی خود را نزد شوهر در خطر می‌دید، به یوسف علیه‌السلام تهمت زد و برای او حکم صادر کرد.

پیش از این نیز گفتیم که همه و به‌ویژه زنان، باید از حضرت یوسف علیه‌السلام الگو بگیرند و چون فضای معصیت برای آنان پیش آمد، «معاذ اللّه» گویند و از باطل تمکین نکنند، بلکه باید بتوانند از خود دفاع نمایند. باید به زن، بالا بردن توان و مهارت‌های دفاعی را آموزش داد تا به‌راحتی تن به معصیت ندهد. در این حکایت، حضرت یوسف علیه‌السلام با منتهای آزادمنشی، نهایت تقوا را از خود آشکار می‌سازد و معاذ اللّه می‌گوید، و شتابان بر آن است تا از اتاق بیرون رود و در مقابل معصیت و گناه، از خود قدرت دفاع داشته باشد، نه این‌که تسلیم و سرسپرده گردد؛ چنان‌چه این معنا، در آیه یاد شده دیده می‌شود.

فراز « وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ» می‌گوید میان یوسف و زلیخا درگیری پیش آمده است و آنان با هم گلاویز شده بودند. اما نکته‌ای که از آن یاد نکردیم، این است که حضرت یوسف علیه‌السلام پیش از این ماجراها، صحنه را خالی نکرد؛ چرا که وی بنده و غلام زلیخا و عزیز مصر بود و تا زمانی که اطاعت از او به گناه نینجامد، بر وی واجب است از آنان اطاعت‌پذیری داشته باشد؛ اما چون مولا امر به انجام گناه نماید، باید گفت: «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق»(1). این رفتار حضرت یوسف علیه‌السلام وظیفه‌شناسی ایشان را می‌رساند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۸
صراط مستقیم

تعبیر « وَلَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ» در اصل آیه می‌رساند که حضرت یوسف علیه‌السلام به هنگام شیفتگی زلیخا به وی، نه‌تنها کودک نبوده، بلکه در سنین آغازین جوانی و رشد به سر می‌برده و مراوده یاد شده در همین ایام بوده است.

تعبیر « فِی بَیتِهَا» نکته‌ای را خاطرنشان می‌شود و می‌گوید این ماجرا در خانه زلیخا انجام شده است؛ یعنی خانه‌ای که هم‌چون خانه محله‌های فقیرنشین نبوده است که در خانه‌ای صدمتری چندین نفر زندگی کنند؛ بلکه منزل و قصری بزرگ بوده است. به صورت طبیعی، در چنین مکان‌های باز و خانه‌های بزرگ، انسان‌های کمی هستند. هم‌چنین در خانه زلیخا چنین نبوده است که ده‌ها نفر خدم و حشم مزاحم اهل خانه باشند؛ بلکه آنان در جای خود، و دور از حریم اندرونی به سر می‌بردند.

در آن خانه، تنها یوسف با زیبایی وصف‌ناپذیر و زن عزیز مصر که او نیز ملکه زیبایی بوده است، وجود داشته‌اند. پیامبر خدا در چنین فضای در بسته‌ای به سر می‌برده است؛ چنان‌که می‌فرماید: « وَغَلَّقَتِ الاْءَبْوَابَ»؛ آن زن برای اطمینان، درها را بست تا هیچ مزاحمی نداشته باشد و کسی نتواند به آن‌جا وارد شود.

زلیخا می‌گوید: « هَیتَ لَک»؛ «من در اختیار تو هستم!»، ولی یوسف به خداوند پناه می‌برد و می‌گوید: « مَعَاذَ اللَّهِ»؛ حضرت یوسف با نهایت تقوا و با وجود این‌که چون شیشه‌ای در کنار سنگ قرار دارد، نمی‌شکند. این آزادمنشی است که انسان، داخل دهان شیر برود و هضم نگردد، و این رهبانیت است که در فراز و فرود زندگی، آدمی کوله‌بار خویش را برگیرد و فرار را بر قرار ترجیح دهد.

حضرت یوسف علیه‌السلام در دورانی قرار داشت که می‌توانست فرار کند و به خانه پدر بازگردد و به مصداق زمین خدا گسترده است(1)، خود را از این مهلکه برهاند؛ آن هم پیش از آن‌که چنین حوادثی برای وی رخ دهد؛ ولی آن حضرت علیه‌السلام این کار را نمی‌کند؛ چرا که او پیامبری است موفق و فیروز که حتی بر پدر خویش نیز برتری یافت. تفاوت این پسر و پدر بسیار است؛ اگرچه نمی‌خواهیم وارد این بحث شویم و آن را به جایگاه خود و به بحث «تفضیل الانبیاء» ارجاع می‌دهیم.

یوسف که جوانی زیبا و دلرباست، با زن مست و رعنایی چون زلیخا، در یک خانه می‌ماند و به گناهی نیز آلوده نمی‌شود. این امر، آزادمنشی حضرت یوسف علیه‌السلام را می‌رساند و تقوا و یاد خدا در این‌جاست که خود را نشان می‌دهد.

باید توجه داشت که « هَمَّتْ بِهِ» مطلق است، اما « وَهَمَّ بِهَا» اطلاق ندارد؛ از این رو، اهل سنت در تفسیر آن به خطا رفته‌اند و برآنند تا ساحت انبیا را هم‌چون خلفای خویش از عصمت دور سازند، از این رو می‌گویند یوسف به او میل کرد. به فرمایش امام صادق علیه‌السلام نباید گفت « وَهَمَّ بِهَا»؛ بلکه باید گفت: « وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ اَنْ رَاَی بُرْهَانَ رَبِّهِ» و «وَهَمَّ بِهَا»مقید گردیده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۷
صراط مستقیم

زلیخا و تحلیل عشق و مکر زنانه


در میان انبیا علیهم‌السلام تنها کسی که به اتهام فحشا مبتلا شد، حضرت یوسف علیه‌السلام بود. البته وجاهت و زیبایی وی بود که زمینه چنین اتهامی را به ایشان آماده کرد. وی به سبب داشتن زیبایی در میان انبیا، به یادکرد از داشتن دانش «تعبیر رویا» ممتاز گردیده است و قرآن کریم از تعبیرهای وی نسبت به رویاها گفته است. میان زیبایی و دانش تعبیر، ارتباط است. زیبایی ایشان چنان است که هیچ پیامبری حاضر نیست بگوید من از یوسف زیباترم و حتی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز چنین بیانی ندارد؛ بلکه می‌فرماید: «من از یوسف ملیح‌تر و نمکین‌تر هستم.»(1) با آن‌که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله فرزندانی هم‌چون فاطمه علیهاالسلام ـ که حورای انسیه است ـ و قمر بنی‌هاشم را دارد، ولی هیچ‌گاه زیبایی خود را با حضرت یوسف علیه‌السلام مقایسه نمی‌کند و از ملاحت خویش سخن می‌گوید.

بسیار مهم است که دانسته شود پیامبری چون یوسف علیه‌السلام ـ که سرآمد زیبارویان عالم است و صاحب علم رویا، تعبیر، فراست و درایت است ـ در برخورد و روابط اجتماعی خویش با زنان ـ آن هم با زنی که عاشق و شیفته وی می‌گردد ـ چگونه مَنِشی دارد؟ البته در این زمینه، تنها آیاتی را خاطرنشان می‌شویم که بیش‌ترین تقارب را به بحث فقهی حاضر ـ حکم صوت غنایی زنان ـ دارد. ما همین آیات را با دید استنباط قواعد و اصول تعبیر خواب، در کتاب «اصول و قواعد تعبیر خواب» تفسیر و تبیین نموده‌ایم.

قرآن کریم می‌فرماید:

«چون یوسف علیه‌السلام به جوانی رسید، به او حکم و علم دادیم و پاداش نیکوکاران را این چنین خواهیم داد. و کسی که یوسف علیه‌السلام در خانه او بود (زلیخا) با او مراوده نمود و از یوسف کام خواست و درها را بست و گفت: بشتاب به سوی چیزی که آماده شده است. یوسف گفت: پناهگاه خداست، همانا او پروردگار من است و جایگاه مرا نیکو نموده است، و ظالمان به رستگاری نمی‌رسند. در این هنگام، آن زن خواهش آن امر زشت را از یوسف علیه‌السلام نمود و اگر یوسف برهان پروردگار را نمی‌دید، به او توجه می‌کرد. این‌چنین، بدی و زشتی را از یوسف برگردانیدیم. همانا او از بندگان خالص ماست. آن دو به سوی در شتافتند و زلیخا پیراهن یوسف را از پشت درید؛ در این حال، عزیز مصر را در آن کنار یافتند. زلیخا گفت: جزای کسی که به اهل تو اراده بد نماید، چیزی جز زندان یا عذاب دردناک نیست.»(2)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۶
صراط مستقیم

غالب کتاب‌هایم را شب نوشته‌ام و در روز بیش‌تر درس و بحث داشته‌ام. اگرچه همیشه مشغول کار بوده‌ام. شعرهایم ارمغان آخر شب‌ها و بعد از نیمه شب است و در روز کم‌تر شعر گفته‌ام، مگر آن که زمینهٔ آن پیش می‌آمده است. بیش‌تر شب‌ها را نخوابیده‌ام و تا صبح به تحقیق و نگارش مشغول بوده‌ام. مسایل ذهنی و علمی را نیز بیش‌تر در تنهایی و تاریکی دنبال کرده‌ام. غیر از مواقع ضروری چندان نیازمند و یا وابسته به نور و روشنایی نبوده‌ام. کتاب‌های درسی را بیش‌تر پیش مطالعه می‌کردم و با اساتیدم مباحثه می‌کردم و هر درسی را که می‌توانستم، درس می‌دادم و مباحثه نمی‌کردم. ارث لمعه را مطالعه می‌کردم و خودم را نزد استاد تست می‌کردم که چه مقدار از عبارات آن را هموار کرده‌ام. حاشیهٔ ملا عبدالله را با سیوطی حفظ کردم. پیش از این نیز گفتم که حافظه‌ام بسیار قوی است؛ به‌گونه‌ای که نیازی به نوشتن درس‌های اساتید پیدا نمی‌کردم. من در طول عمر خود حتی یک خط از حرف‌های اساتیدم را ننوشته‌ام و نیازی به نوشتن نداشته‌ام، از این رو تقریری از استادی ندارم و بر نوشته‌های خود تکیه دارم.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۱
صراط مستقیم

حق همه جا هست. هر جا که فکر و اندیشهٔ موجودی زنده می‌رسد و هر جایی که فکر هیچ پدیده‌ای نمی‌رسد، خدا هست. خدا حتی در خود حقی که نمی‌شود از آن سخنی گفت و بر آن حرفی زد و اسم و رسمی ندارد وجود دارد؛ آن هم به‌طور نامحدود. حق در اسما نیز هست آن هم به صورت نامحدود. هم در طول و هم در عرض حدی ندارد. طولی به این معنا که تعداد اسما نامحدود است، عرضی هم به این معناست که هر اسم بی‌شمار در خود شکسته و نامتناها اعمال بی‌انتها در آن نهفته است و پایین‌تر هم همین‌طور است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵
صراط مستقیم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۴
صراط مستقیم

از پیغمبر(ص) نقل است که فرمودند: «سه کس در روز رستاخیز، آن روزی که سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «آن کس که اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و کسی که سنّت مرا زنده نماید و آن کس که فراوان بر من صلوات فرستد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
صراط مستقیم