شب قدر یعنی چه؟
"شب قدر" یعنی "قدر انسان در این شب چقدر است"؛ نه اینکه "قدر این شب در انسان چقدر است". شما وقتی می گویید "قدر انسان در این شب" این شب ظرف می شود و ما مظروف هستیم؛ اما وقتی می گویید " قدر شب قدر در انسان" ما ظرف و شب مظروف می شود.
شب قدر یعنی چه؟
"شب قدر" یعنی "قدر انسان در این شب چقدر است"؛ نه اینکه "قدر این شب در انسان چقدر است". شما وقتی می گویید "قدر انسان در این شب" این شب ظرف می شود و ما مظروف هستیم؛ اما وقتی می گویید " قدر شب قدر در انسان" ما ظرف و شب مظروف می شود.
یا رب دل مرده ی مرا احیا کن / بر روی گدای نیمه شب ، در وا کن...
سوگند به قطره قطره ی خون علی(ع) / پرونده ی اعمال مرا ، امضا کن...
ناسوت بینهایت مرتبه دارد و عوالم مختلفی در آن است و برای هر مرتبه از آن انسانهایی است و چنین نیست که ناسوت یک عالم داشته باشد و تمامی انسانها در یک مرحله از آن با دیگران همنفس شوند. انسانهایی که در مراتب فروتر عالم ناسوت زندگی میکنند به هیچ وجه نمیتوانند آنچه را علی علیهالسلام با چاه در میان گزارده است دریابند؛ چرا که آن چاه در مرتبهای فراتر از آنان قرار دارد. برای تقریب این معنا میتوان از مثالی از صنف معلمان کمک گرفت. انسان دارای مراحل و مراتب رشد است که نخستین آن نطفه است. پس از تولد، هر کسی به فراخور استعداد و تلاشی که دارد شغل و حرفهای بر میگزیند. یکی کاسب میشود، دیگری کشاورز و برخی نیز معلمی را اختیار میکنند. بعضی از معلمان در راس صنف خود قرار میگیرند و بعضی سرپرست صنف میشوند. برای نمونه شخصی مدیر آموزش و پرورش میشود و دیگری در راس، بهترین معلم است. بهترین معلم بودن با مدیر آموزش و پرورش بودن تفاوت دارد. ممکن است شخصی بهترین معلم باشد؛ ولی مشکلات معلمان را از جهت تعلیم و تربیت نداند. اگر او نمیتواند مشکلات معلمان را دریابد نه بدان جهت است که وی بهترین معلم است؛ بلکه قدرت درک مشکلات، فهمی دیگر را میطلبد. ممکن است معلمی در حرفه خود موفق نباشد اما مشکلات معلمان را بهخوبی درک نماید و اگر این شخص در راس صنف خود قرار گیرد و قدرت مدیریت داشته باشد، بهترین برنامهها را برای حل مشکلات معلمان طراحی و اجرایی میسازد؛ چرا که او درد همصنفهای پایین دست خود را میشناسد و آن را از نزدیک لمس نموده است؛ ولی بهطور عادی ما افرادی نداریم که در همه صنفهای بشری آگاهی داشته باشند و همه را درک کنند؛ به همین جهت نمیتوان امیدوار بود فردی عادی از افراد بشر به مرتبهای برسد که بتواند دردهای حضرت امیرمومنان علیهالسلام را درک نماید و حرف دل او را که با چاه در میان گذاشته است درک کند و بشنود. همزبانی با چاه که تاریخ آن را در حافظه خود ثبت نموده است سندی همیشگی بر مظلومیت و غربت حضرت امیرمومنان علیهالسلام است.
ختم مقام جمعی و اقتضای جمع شدن خردها
ما در زمان غیبت کبرا به سر میبریم و مومن شیعی باید این بحث فکری را پی بگیرد که ما در این زمان چگونه میتوانیم زندگی کنیم که با آموزههای اهل بیت علیهمالسلام سازگاری داشته باشد. هدف و بلندای اندیشاری هر شیعه حرکت بر مدار آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است و باید خود را در مسیر رضایت آن حضرت حرکت دهیم و منش و روش حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام در طول حضور و زمان حیات ایشان را رهتوشه و روشنای این راه تاریک قرار دهیم. نحوه این حرکت که بر مدار مقام جمعی ایشان است در آیه زیر آمده است:
«بَقِیهُ اللَّهِ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ مُوْمِنِینَ وَمَا اَنَا عَلَیکمْ بِحَفِیظٍ» (هود / 86).
-اگر مومن باشید باقیمانده حلال خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.
آیه شریفهای نقطه عطف چنین حرکتی است و از آن حضرت با عنوان «بقیه اللّه» نام میبرد. نامی که در میان همه انبیا و اولیای الهی به آن حضرت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ویژگی دارد و این اسم بر هیچ پیامبر یا امام دیگری اطلاق نشده است. در روایات نیز آمده است وقتی حضرت صاحب الامر علیهالسلام ظهور مینمایند ندای: «انا بقیه اللّه» را در سراسر عالم طنین میافکنند و مومنان به آن حضرت اینگونه سلام میدهند که «السلام علیک یا بقیه اللّه». باید توجه داشت این آیه شریفه در سوره حضرت هود علیهالسلام آمده که از لزوم حفظ پیمانه و کیل سخن میگوید و از گرانفروشی و ناروایی نهی مینماید و در واقع این نام مبارک در بحث معاملات آمده است که باید دید چه تناسبی میان آن وجود دارد. البته شاید این امر به سبب ایمن داشتن قرآن کریم از هر گونه تحریفی باشد.
در حالی که او به این طمع، همسر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شد که فرزند وی جانشین آن حضرت شود؛ اما دید این فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام بودند که به عنوان امام معرفی میشدند، و از همینجا کینه حضرت فاطمه علیهاالسلام را به دل گرفت. بعد از شهادت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله این عایشه بود که عمر و ابوبکر را تحریک میکرد و آنان را برای غصب خلافت بر میانگیخت و او بود که سبب شد درب خانه زهرا علیهاالسلام را به آتش کشیدند و ریسمان به گردن مبارک آقا امیرمومنان علیهالسلام انداختند. البته حضرت علی علیهالسلام خلیفه ثانی را با بینی بر زمین زد و میخواست او را بکشد، اما عهد و پیمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در خاطر داشت و کنار گرفت و آنان چون دیدند حضرت امیرمومنان علیهالسلام در بند عهد رسولاللّه است و کاری از او برنمیآید و ذوالفقار، حیدر کرار، اسداللّه الغالب و قاسم الجبارین در اینجا نیست، ریسمان بر گردن آن حضرت علیهالسلام افکندند و ایشان را به مسجد آوردند؛ اما علی غیرت الحق است و هیچگاه بیعت نکرد. آنان دست مبارک آقا امیرمومنان علیهالسلام را گرفتند و کشیدند و آن حضرت دست خود را بست و هرچه زور زدند نتوانستند دست ایشان را باز کنند و حضرت علی علیهالسلام حتی با دست بسته نیز بیعت نکردند و این خلیفه اول بود که دست آن حضرت علیهالسلام را مسح کرد و در واقع او بود که بیعت کرد، نه حضرت امیرمومنان علیهالسلام . عقدهگشاییهای منافقان و کینهتوزان، با شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شروع شد. یکی از خشنترین آنان قنفذ بود. وی با همه خشونت و عقدهای که داشت، حتی زمانی که ریسمان به گردن حضرت امیرمومنان علیهالسلام بود، از آن حضرت هراس داشت؛ اما عمر به او گفت: «مگر نمیبینی میگوید صاحب عهد است.» از این رو هر دو حرکت نمودند و دور خانه را هیزم قرار دادند و خانه را به آتش کشیدند (ر. ک : بحار الانوار، ج 28، ص 297 و نیز ج 43، ص 197).
خانهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هرگاه به درگاه آن میرسید، به اهل آن سلام میدادند و همواره سفارش فاطمه را مینمودند و میگفتند: «زهرای من، مادر ندارد، با او به احترام رفتار کنید.» به بچهها میگفت: «با زهرا کمتر بازی کنید و زهرا را به حرکت و اضطراب نیندازید تا عرق نکند مبادا که سرما بخورد.» یا رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ! آن نانجیب وارد خانه زهرا شده است و با غلاف شمشیر به بازوی مبارک دختر شما میزند و زهرا را زیر تازیانه شلاق گرفته است: یا رسول اللّه! یا ابتاه! یا ابتاه! و ناگهان فریاد میزند: «یا فضه! دردانهام، محسنم از دست رفت.»
ابتلا و ایذای شدید صاحب مقام جمعی
صاحب مقام جمعی به توهین و افترای جاهلان و معاندان و بدخواهی کینهورزانه آنان مبتلا میشود. حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله که نقطه پرگار پدیدهها و صاحب مقام جمعی است شلاق صدای: «إنّ الرجل لیهجر» میشنود. او که عزیز همه عزیزان و سر سروران است از: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» سخن میگوید و بدینسان سفره دردها و اندوههای دل جمعی خویش را میگشاید.
امیرمومنان علیهالسلام که به یک حمله در از قلعه خیبر به یک دست میگیرد و حتی در آسمانها نیز به نام «صاحب ذوالفقار» شناخته است، ریسمان را بر گردن خود میبیند و طعم تلخ سکوت در برابر نابکاران را در ذایقه خود به سختی میچشد.
بدن مسلمِ حسین به کوچه و خیابان کشیده میشود و فرزندان او به دست حارث، سر بریده میشوند. امام حسین علیهالسلام که در نماز جماعت، خود را بر گرده رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله قرار میدهد، شمر را بر سینه خود میبیند و امام حسن علیهالسلام که روزی بر دامان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بود با زنی آن چنان و یارانی نامرد روبهرو میگردد.
به همان اندازه که صاحب مقام جمعی بزرگ است و عظمت دارد، به همان میزان نیز با او دشمنی مینمایند و بغض از وی در دل سیاهدلان کینهتوز، موج میزند. برای نمونه منافقان مدینهبغض و دشمنیهایی که با حضرت علی علیهالسلام داشتند، به سبب بغض به حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است. عایشه به امیرمومنان علیهالسلام بغض داشت؛ چرا که به حضرت زهرا علیهاالسلام کینه میورزید و او را عزیز پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میدید. عایشه، خود را زنی زیبا و حمیرا میدانست، اما میدید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمود: «زهرا علیهاالسلام حورای انسیه است» (بحارالانوار، ج 43، ص 4). عایشه عقیم بود و نسلی نداشت؛