امشب همه نیلوفران مشتاق روی دلبرند
امشب تمام قدسیان مهمان بزم سرمدند
جمع ملایک تا سحر مشغول ذکر احمدند
میلاد دو اختر آسمان ولایت و امامت برشما مبارک باد
امشب همه نیلوفران مشتاق روی دلبرند
امشب تمام قدسیان مهمان بزم سرمدند
جمع ملایک تا سحر مشغول ذکر احمدند
میلاد دو اختر آسمان ولایت و امامت برشما مبارک باد
۴۵ | پرسش: علت محجور ماندن مباحث ولایی در حوزه های دینی چیست؟ پاسخ:پرسشی که هم اینک در حوزه های دینی طرح می شود این است که چرا ما از مباحث ولایت چیزى نمىگوییم و آنچه به نام ولایت گفته مىشود ولایت نیست و چرا کتابى در این رابطه نمىنویسیم و آنچه نوشته مىشود ولایت نیست؟ چرا در درسهاى خارج از روایات باب خلقت نورى و مقام نورانیت اهل بیت علیهمالسلام سخنى نمىیابیم؟ مباحث داغى که در دروس خارج فقه و خارج اصول و این همه «ان قلت» و «قلت»هایى که در آن وجود دارد و بحثى از آن ماهها وقت عالمان دینى را مىگیرد اگر در مباحث باب ولایت و روایات این باب طرح مىگردید، حوزه به رشدى از دانش دست مىیافت که مىتوانست هر تشنهى دانشى را سیراب حقیقى سازد و عنایت امامان معصوم علیهمالسلام نیز ما را در این راه کمک مىکرد؛ گرچه براى این کار مربى لازم است و تلاش، همت و حرکت مىخواهد. مدارک ولایى را باید به صورت کارشناسى و فنى پىگیر بود و از آن بحث کرد؛ چرا که معانى روایات باب ولایت به سادگى به دست نمىآید و این روایات صعب و مستصعب مىباشد و همچون شتر سرکشى است که تسلیم نیروى فهم نمى گردد. ایران کشورى پهناور است که مسلمان، کافر، خوب، بد، بانماز و بى نماز و خلاصه تمامى افراد آن جزو بهترین هاى جهان هستند. خاک ایران ولایتزاست و حتى منافق آن را هم مى شود اصلاح کرد. احادیث چندى در فضیلت ایرانیان و در مورد سلمان و هموطنان وى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله رسیده است. حضرت امام خمینى قدس سره و عالمانى که در ایران هستند بیانگر واقعى آن احادیث مى باشند. محبت خاندان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در رگ و خون این مردم و ملت دمیده شده است و سخنان سوزناکى که از کسى بر نمىآید در این آب و خاک یافت مى شود. حتى افرادى که انقلاب اسلامى را نپذیرفته اند، چون از این آب و خاک هستند، در جهان نفر اول مى باشند. این سوز و حزن در نهاد هر ایرانى است؛ هرچند خاک خود را ترک کرده باشند. ترنمى از این غم در صداى خوانندگان ایرانى مى توان حس کرد. آنان حامیان و خواهان بسیارى دارند که براى دیدن و شنیدن صداى آنان جمع مى شوند. بى شک سوز و نوایى که در شعر و آواز آنان است توانسته این همه خواهان براى آنان گرد آورد. این سوز و نوا از کدام خاک برخاسته است آیا از خاکى جز خاک ایران است؟ او ایرانى است و به ایرانى بودن خود نیز افتخار مى کند. او چون از این آب و خاک به پا خاسته است چنین سوزى دارد. خاک ایران خاک ولایت و محبت است. این خاک است که این سوز و گداز را دارد. در جامعه ى شیعه با آن که احساسات ولایى فراوان است، متأسفانه ادراک ولایت دنبال نمى شود. این کار باید از حوزه با بحث از آیات و روایات باب ولایت شروع شود. |
رحمت سلیمانى و اعلان جنگ ابتدایى
در اینجا باید بر فراز دومى که با کریمهى «وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»سازگارى ندارد؛ یعنى: «فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاَ قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ»تأملى دقیق داشته باشیم. این فراز در واقع اعلان جنگ ابتدایى به بلقیس است. اما این جنگ ابتدایى بعد از مکاتبه با اوست و جنگ ابتدایى در ادیان الهى و نیز در دین اسلام به معناى شبیخون و حملهى ناآگاهانه نیست، بلکه به معناى ایجاد درگیرى بعد از ارسال رسول، اعلام حکم و ابلاغ تکلیف است؛ هرچند بعد از اتمام حجت و اعلام جنگ، مىتوان شبیخون داشت؛ به شرط آن که حملهى ناآگاهانه از کشتار بکاهد؛ هرچند کاستن از کشتار، در طرف کفار باشد، و باعث خلع سلاح دشمن گردد. این ظالمان و ستمگران هستند که شبیخون مىزنند و هدف آنان تسخیر و تصرف طرف مقابل است، نه هدایت آنان به صراط مستقیم عبودیت خداوند. حضرت سلیمان در اینجا نیز بر اساس مشى دیانت، قانونمند عمل مىکند و قصد فساد و ستمگرى که مشى ملوک است ندارد. او فردى قانونمند است، نه مَلِکى که به میل خود ستمگرى مىکند. سلیمان در نامهى خود تنها تبلیغ دیانت وشریعت خود را دارد که همان کریمهى: «وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است. او خود اعلام مىدارد که در پى جنگ و نزاع نیست و از آنان مالیات یا جزیه یا تسخیر ابدان و بلدان را نمىخواهد، بلکه در پى سلم و صلح است. او بعد از ابلاغ مرام خود، از جنگ ابتدایى سخن مىگوید و بر طبل «فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاَ قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ» مى کوبد.
انس با نماز و دور شدن از گناه
این فقط این نیست که ما یک آدم غافل یا بینماز را به نماز میکشانیم؛ این معنایش این است که ما داریم پایههای یک حرکت عظیم جهانی را که نظام جمهوری اسلامی ستون مستحکم آن است، در میان انسانها استوار میکنیم. انسانها وقتی دلشان با نماز انس گرفت و از طریق نماز با خدای متعال مأنوس و آشنا شدند، به طور طبیعی گناهان از اینها دور میشود؛ دلهایشان نسبت به گناه حساس میشود و آن حالت تقوایی که در شرع مقدس قوامِ دینداری است، بتدریج در انسان حاصل میشود. مسألهی نماز این است.
بیانات در دیدار دستاندرکاران ستاد اقامهی نماز ۱۳۸۵/۰۶/۲۷
در داستان سلیمان و بلقیس، لسان قرآن کریم بسیار لطیف است. سلیمان با آن که بلقیس را به تسلیم خود خوانده است، در نشستى که با او دارد به هیچ وجه از تسلیم شدن او سخن به میان نمى آورد و سخن خود را در زمینه اى معمولى و در رابطه با تخت بلقیس و قصر خود مى آورد و اقتدار کامل او اجازه نمى دهد خود را با بلقیس درگیر سازد، بلکه این بلقیس است که هر بار با انحراف از بحث، سخن از تسلیم خود به میان مى آورد. سلیمان به گونه اى سخن نمى گوید که بلقیس را در برابر خود قرار دهد و با او مقابله اى داشته باشد و حتى او را به ایمان نمى خواند.
البته باید توجه داشت گاه اظهار دشمنى از باب موضع قوت و قدرت است و بر اساس مشى جوانمردى خود به دیگرى اعلام مىدارد با او خواهد جنگید و این اعلان جنگ، از سر توان و قدرت است، نه از سر ضعف که فرد ضعیف با اظهار آن سبب مفتضح شدن خود مى گردد. فرد ضعیف براى دفاع از خود دست به هر کارى که بزند حتى اگر فریاد زند و شیون کند و زارى نماید و حتى اگر به جنگ و ستیز برخیزد نتیجه اى
نمى گیرد. هر فردى به رهنمون کریمهى: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(1) باید توانمند باشد. البته توانمندى ایجاد قدرت براى حمله نیست و اسلام توصیه ى به جنگ ندارد، بلکه داشتن قدرت به خودى خود، طمع ها را کور مى کند و رفع جنگ مى نماید و آیهى یاد شده توصیهى به رفع نزاع است، نه تشویق به ستیز. نزاع ها و ستیزها با مشاهدهى ضعف طرف مقابل است که آغاز مى گردد.
دولت سلیمان علیهالسلام دولت کرامت بوده است؛ دولتى که هر کس آرزوى زندگى در آن را دارد؛ همانطور که ما منتظر دولت کریمانهى حضرت ولى عصر (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) مى باشیم و آرزوى حضور در دیار آن عزیز را داریم. دولتى که همه در آن، بااقتدار و توانمندى زندگى مى کنند و در چهرهى کسى، دگمى و عصبیت هاى کور نیست و همه کریم و عطوف مى باشند؛ به گونه اى که به تعبیر روایات، گرگ و میش در کنار هم جمع مى آیند