گفتیم مؤمنان به سه گروه عمدهی: محبوبان واصل، محبان و سالکان، و نیز افراد عادی که نه محبوبی هستند و نه سالک، تقسیم میشوند. برای تجویز موسیقی باید دید فرد در کدام یک از این گروهها جای دارد؛ چرا که برای هر یک از آنان، نسخهای ویژه میباشد. موسیقی برای گروه محبان به صورت محدود لازم است تا آنان را برای سیر و سلوک و عبادت الهی مددکار باشد، به عکس، محبوبان بدون نوایِ نی، سر به سجده میگذارند و «سبوح قدّوس ربّ الملائکة والروح» و نیز «لا إله إلاّ اللّه حقا حقا، لا اله إلاّ اللّه عبودیّة و رقا» سر میدهند. این بدان معناست که استفاده نکردن امامان معصوم علیهمالسلام از موسیقی و غنا دلیل بر حرمت آن نیست؛ بلکه بینیازی آنان را میرساند، ولی کسانی که میخواهند خود را به مقام امامت و ولایت نزدیک کنند و گردنههای سخت و صعب العبور آن را پشت سر گذارند، به مقدار نیاز و با صلاحدید استاد معنوی، برای آنان از موسیقی، آن هم در دستگاه مناسبی که با شخصیت سالک تناسب داشته باشد، بعضی از آن تجویز میشود.
به هر روی، گزارهها و احکام دینى تمامى توصیفى است، نه فرمانى و مانند نقشهاى است که جاى هر چیزى را به دقت نشان مىدهد. چنین دینى که بر اساس نهاد طبیعى پدیدهها بنیان نهاده شده است، هیچ گاه براى مردم ترس و وحشتى ایجاد نمىکند. در موسیقى نیز چنین است و باید دید هر انسانى در چه مرتبهاى است و طبیعت باطنى و نهادى وى چگونه مىباشد، تا بعد حکم شود آیا غنا و موسیقى، براى وى مُجاز و مناسب است یا خیر. طبیعى است این کار از فقیهى کارآزموده بر مىآید که هم موضوع ـ که همان طبیعت انسانهاست ـ را مىشناسد و هم دستگاهها و ردیفهاى موسیقى، و هم خاصیت روانى و تأثیرها و عوارضِ خوب و بد آنها را.
حکم غنا و موسیقی به اختلاف افراد و مرتبهی آنها تغییر میپذیرد؛ در این صورت، آنچه برای انسانهای معمولی شایسته است، در خور صاحبان مروت نیست. احکام با توجه به افراد، مختلف میشود و فتاوا باید با لحاظ افراد و اشخاص، به گونهی ویزیت فرد به فرد ارائه شود. به هر روی، استفاده از غنا و موسیقی حلال است؛ مگر آن که با باطل و حرامی همراه شود یا با فرد، تناسب نداشته باشد. در استفاده از موارد حلال، باید رعایت تمامی تناسبها را نمود. برای نمونه، تیمپو را در کنار تابوت مؤمنی به صدا در نیاورد، همانگونه که نمیتوان نماز را در هر مکانی خواند، بلکه خصوصیات، شرایط و تناسب را باید لحاظ نمود. همانگونه که کسی که مجلس عروسی دارد و همسایهی وی عزادار عزیز از دست رفتهای است، رعایت احترام او را مینماید و از شور خود میکاهد. اگرچه بسیاری از امور حلال و برخی حرام است و ما در این کتاب، در مقام کشف حلالها و حرامها در شریعت هستیم، ولی بیشتر آنچه را که در این کتاب حلال و جایز میدانیم، برای افراد عادی است و باید تناسبها را رعایت نمود. برای نمونه، درست است که ماهیت غناخوانی زنان و نیز رقص آنان اشکال ندارد، اما مؤمنان برتر باید حلالها را با توجه به تناسب خود برگزینند.
مخاطب ما در این کتاب، جامعهی جهانی است، از این رو، باید حکم همگانی داد، وگرنه خواص، خود قدر خویش را میدانند و پاکی و طهارت با امور عالی و ربوبی را که شعار دین است، پاس میدارند و البته چنین مؤمنانی نیازمند ویزیت شخصی و گرفتن نسخهی خاص برای زندگی ناسوتی خود میباشند؛ زیرا احکام شریعت دارای مراتب است و برای هر کسی به تناسب مرتبه و شرایطی که دارد، حکمی خاص است. رعایت تناسبها امری بسیار متنوع و در عین حال لازم است.
صوت به اعتبار قابلیتهای افراد، ثاثیر گوناگونی بر آنان میگذارد و برداشتها و انفعالات متفاوتی را در شنونده ایجاد مینماید. البته به شرط آن که کلمات آن لهویِ حرام نباشد. به طور مثال، اگر کسی شعری را خطاب به دختری نامحرم بخواند که چنین مضمونی داشته باشد: «کسی را ندیدم که در نخ تو نباشد»، سخن وی باطل است و انحصار در حرام دارد و چنانچه مخاطب وی، خدا یا یکی از امامان معصوم علیهمالسلامباشد، کلام وی معرفت و عرفان است. بر این پایه، نباید میان صوت حسن و خوشایند و طبعهای متفاوت خلط کرد و برای همه حکمی کلی صادر نمود؛ چرا که موضوعی میتواند برای شخصی مکروه و برای دیگری مستحب باشد. به طور مثال دیدن برخی از فیلمها برای شخصی تحریکآمیزی به فساد و گناه دارد و برای دیگری بدینگونه محرک نیست که در نتیجه برای اولی غیر جایز و برای دومی جایز است؛ همانند نسخههای پزشکی که هر کدام برای یک بیمار است و مردم نیز برای استفاده از غنا و موسیقی باید نخست ویزیت شوند و سپس به آنان نسخه داده شود و حوزههای علمی باید از چنان رشدی برخوردار باشند که بتوانند به چنین نیازهایی به صورت جزیی پاسخ دهند. از عوامل دینگریزی یا عالمگریزی مردم، دادن نسخهها و فتواهای کلی است که چون لحاظ مرتبهی مکلفان نشده است، در توان بیشتر آنان نیست به آن پایبند باشند و آنان احساس نمیکنند که چنین مسایلی راهگشای کار آنان باشد؛ زیرا طبیعت آنان ـ قدرت و مرتبهی ایمانی که آن نیز از مؤلفههای قدرتزاست ـ در روند صدور حکم نادیده گرفته شده است. این امر در روایات رعایت شده است و امامان معصوم علیهمالسلامبرای هر کس به فراخور حالات و روحیات وی رهنمونی را فرمودهاند و برای همین است که بیانات رسیده از آنان، به شکل مدرسی رایج نیست. این که میگوییم فقه شیعه تابع مصالح و مفاسد است، بیانگر همین نکته است و مصالح و مفاسد در همه جا یکسان نیست، از این رو احکام و فتاوایی یکسان را برنمیتابد. تنها خوابیدن نیز با توجه به افراد حکم متفاوتی مییابد و چنانچه برای کسی مفسده داشته باشد، نباید تنها بخوابد و در صورتی که مصلحت داشته باشد و به دستور مربی بود یا خود صاحب معرفت است و مصلحت خویش را تشخیص میدهد، باید تنها بخوابد تا از غیب نصیبی برد. موسیقی برای دفع بعضی از بیماریها لازم است اما نه این که برای همه تجویز گردد. همانگونه که در باب اذکار چنین است و بعضی از آن عام و برخی خاص است. ذکری مانند «صلوات» عام است و برای همه تجویز میشود؛ ولی ذکر «سبحان الله» ذکر خاص است و استفاده از آن بدون تجویز مربی صاحب معرفت درست نیست.
تناسب در موسیقی، اگر رعایت نگردد، در بیشتر موارد، آن را لهوی میسازد. خواندن غنایی، انواع گوناگونی دارد و با لحاظ ظرفیت و استعداد افراد مختلف، احکام گوناگونی برای شنونده پیدا میکند. گاه خواندن در ردیف و دستگاه حزینی ـ آن هم با صدای خوش ـ میتواند جوانی را به انجام گناه استمنا تحریک کند. حال، پرسش این است که آیا خواندن حزنآور در چنین دستگاهی برای خواننده اشکال دارد یا چون شنونده ضعیف بوده و در تنهایی و خلوت به سر میبرده و ارادهی حرام از آن نموده، دارای مشکل گردیده است و حرمت شنیدن چنین موسیقی به او باز میگردد؟ در پاسخ باید گفت خواننده در صورتی که خود دچار مشکل نگردد، خواندن وی منعی ندارد و این شخص ضعیف است که باید از شنیدن این صوت حزین، دوری نماید و اوست که با شرایطی که دارد، حکم اقتضایی شنیدن چنین صوتی را به حرمت تحویل میبرد.
آقای قراءتی
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.
تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است.
تادر را باز کردم، اوه... چه شکلی! داخل اتاق رئیس رفتم
گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت نه!
گفتم: چطور با با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است؟!
گفت: آخه ما حزب اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.
حضرت امیر(ع) به زن های جوان سلام نمی کرد. گفتند: یا علی، رسول خدا(ص) سلام می کند تو چرا سلام نمی کنی؟!
گفت: رسول خدا(ص) سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم.می ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد؛ دل علی بلرزد.
دل علی می لرزد، تو خاطرت جمع است؟!!!!
بعضی ها خودشان را از امیرالمؤمنین(ع) حزب اللهی تر می دانند...