کسیکه مرتبه دل, رادارددارای تعرفات الهی ومعرفت واگاهیهای الهی میشود.
این تعرفات ریشه رسم ها وشریعت است واولیای خدا احکام رابانگاه به انها بدست می اورند.
شکل گیری ایات قران کریم درقلب مبارک ونورانی پیامبر(ص)رامیشودبااین فرایندتوجیه کرد.
ازکتاب سیرسرخ ایت الله نکونام کسی که درحال است ودارای قلب,واردات ومعرفت است ازرسم ها به اصول وازظاهربه باطن کشیده میشودتجرید ازحظوظ مییابد ومجرد میشود. کسیکه تجریدداردودرقلب مقام گرفته درهای دل وی باز میشود. صاحب واردات دارای کرامتهای قلبی میگردد.اومعنایی رابدون واسطه ازحق تعالی مییابدوبا مراجعه به قران وسنت ان رادرمنابع وحیانی مییابد.
درکتاب سیرسرخ ج سه:
درسیرسالک به مرحله ایی میرسدکه ازاحکام ظاهری شریعت به باطن میرسدودرمقام رویت همان رامشاهده میکند.
ازمرتبه علم به مشاهده میرسدوباطن رادرک میکند.
حرکت علمی ذره ذره است ولی درشهودمیشوددریادریامعرفت نوشید
معرفت به ذات میرسد وعلم به صفات
عالم به فهم ذات نمیرسدوتنهاعارف استکه شناسای ذات میشود
معرفت معنایی دیدنی وشهودی است وعلم فهمیدنی
بسملهى
سورهى حمد
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
آغازگر والا؛ خداى تمام کمال، همیشه فراخ رحمت ورز ویژه مهرپرداز.
ورودگاه انس با قرآن کریم
«بِسْم» عنوانى براى هستى و تمامى پدیده هاى آن است. هم خداوند و هم پدیده هاى آن هر یک داراى اسم است؛ با این تفاوت که اسم حق تبارک و تعالى وجودى و اسم پدیده هاى او ظهورى است.
«بِسْم» عنوانى حاکى است که از «اللَّه» حکایت گرى دارد و «اللَّه» معنون آن است و «بِسْم» ظهور «اللَّه» است و این گونه است که «بِسْم» خود مثانى است و منعطف و متوجه به «اللَّه» است. در جلد پیش این تفسیر گفتیم اسم از «سُمو» به معناى رفعت و بلندى است.
«الرَّحْمنِ الرَّحیم» تمامى پدیده هاى هستى اعم از جمالى و جلالى و بهشتى و جحیمى را در خود غرق کرده است. رحمن وصف عام رحمت است و رحیم سعادت کبراست و تا لقاى الهى سعه دارد. این گونه است که «الرَّحْمنِ الرَّحیم» خود «مثانى» «اللَّه» است.
چیزى نیست که در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نباشد و «در خانه اگر کس است یک حرف بس است». با وجود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نیازى به ادامه ى سورهى حمد و قرآن کریم نیست و سورهى حمد و قرآن
کریم تفصیل و باز شدهى این آیه و مثانى آن دانسته مى شود؛ یعنى نحوهى گونه گون شدن این کریمه را بیان مى دارد.
حضور تام در سوره
ویژگى سورهى حمد این است که هیچ گونه غیبتى در آن نیست. در میان تمامى سوره هاى قرآن کریم، تنها سورهى حمد است که حضور تام است و تفاوت بخش نخست این سوره با بخش دوم آن در حضور و غیبت نیست که برخى از مفسران بر آن اصرار دارند، بلکه تفاوت این دو بخش به اسم و فعل است و هر دو نیز جهت حضور دارد و البته مرتبهى فعل نسبت به اسم، مرتبه اى پایین است. اسم ظاهر هیچ گاه غیبت نمى پذیرد و غیبت بر افعال است که عارض مى شود. «غیبت» مادهى کفر و شرک است و این سوره با حضورى که دارد مى خواهد این ماده را از میان بردارد و به جاى آن «إِیَّاکَ»بیاورد. بنده با این سوره مى یابد در همه چیز باید بگوید: «إِیَّاکَ»؛ یعنى خودتى و فقط خودتى. من کارى نکردم. «نفى فعل» از خود مهمترین آموزهى سورهى حمد است که جاى اهتمام بسیار دارد. مؤمنى که بتواند از خود نفى فعل کند به نهایت کمال و عبادت رسیده است.
کسى که توان آن را دارد از خود نفى فعل کند؛ چنانچه قیامت شود و خداوند او را پاى جهنم بگذارد و بگوید مى خواهم تو را خُرد و پودر کنم و به تمامى آتش دوزخ بسوزانم، وى فقط مى گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ». گفتن حمد بار بسیار سنگینى است و مستلزم نفى فعل از خود و رسیدن به عبودیت محض است. چگونگى این برداشت را در تفسیر آیهى شریفهى: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعینُ» به تفصیل خواهیم آورد.
صدر سورهى حمد فرازهایى بسیار کلى دارد و ذیل آن تشخص و جزئیت پیدا مى کند و مورد بردار مى شود و حضور آن در «إِیَّاکَ» اوج مى گیرد و نه تنها غیبت، بلکه جمعیت و کثرت نیز در آن نیست و چنین امرى اوج انس و قرب را طلب مىکند. همین فرازهاست که سبب شده است مداومت بر سورهى حمد قرب آور گردد. کسى که با این سورهى مبارک همراه مى شود، قرب را احساس مى کند.
حضرت امام خمینی (فدس سره )نظریه ولایت فقیه را با ساختار امروزی آن به پشتوانه اقتدار عرفانی که داشتندتولید واجرایی کردند وجامعه اسلامی نیز خریدار آن شدند .روحانیت با ید یا طرحهای علمی خوداقتدار اقتصادی بدست آورد .اقتداری که درکتاب (اقتصاد حوزه های علمی وشهریه عالمان دینی) ازآن سخن گفته شده است.
ازکتا ب سیر سرخ ایت الله العظمی نکونام