تقسیم سوره به اسم و فعل
سوره حمد بر دو قسم اسمى و فعلى است. اسم و فعل حق تعالى در سورهى حمد به صورت امتزاجى آمده است. باید توجه داشت منظور از اسم و فعل، اصطلاح آن در دانش «اسماء الحسنى» است و نه اصطلاح ادبى آن.
این سوره با اسم شروع مىشود؛ زیرا اسماى حق تعالى بر فعل او پیشى دارد. همچنین در صدر سوره بیشتر اسماى حق تعالى آمده و پایان سوره بیشتر با فعل همراه است و این نیز به سبب برترى اسما بر افعال است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» تمامى پنج اسم حق تعالى است و «الْحَمْدُ»
اسم است. «لِلَّهِ رَبِّ» اسم است و «الْعالَمینَ» فعل است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِکِ»اسم است و «یَوْمِ الدِّینِ» فعل است و «إِیَّاکَ » اسم است و «نَعْبُدُ»فعل است «وَإِیَّاکَ» اسم است و «نَسْتَعینُ. اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاالضَّالِّینَ»فعل است؛ بهجز ضمایرى که در این بین است و اسم است.
سورهى حمد داراى دو چهرهى ثابت و متغیر یا اسم و فعل است. نیمهى نخست این سوره تمامى اسمى و چهرهى ثابت الهى است که حتى حمد آن نیز حمد الهى است و جهت خلقى و فعلى در آن نیست و مرتبهى عالى این سوره است و از «یَوْمِ الدِّینِ» به بعد جهت فعلى دارد.
مداومت بر قرائت تمامى سورهى حمد و ذکر قرار دادن آن سبب حفظ قلب و تطهیر نفس مىشود و براى شفاى بیمارىهاى قلبى مؤثر است. همچنین سبب قوت قلب مىشود و دلهره، اضطراب و وسواس را از دل مىزداید. سورهى حمد را مىشود با بسمله به قصد سورهى حمد یا بدون آن ذکر قرار داد.
در این سوره طلسماتى کارآمد وجود دارد و مىشود آن را براى حفظ و حرز به کار برد. فراز: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاالضَّالِّینَ» در باطل کردن سحر مؤثر است.
سورهى حمد را مىشود ذکر ترکیبى که بسیار وسیع است قرار داد.
د
گنج حمد
در قرآن کریم چهار گنج نهفته است: «سورهى فاتحه»، «آیةالکرسى» و آیات: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1) و نیز: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»(2).
در بیست و چهار ساعت از شبانه روز نباید از این چهار گنج غافل بود که کلید گشایش درهاى بسیارى را در خود دارد و هر در بسته اى را مىشود با آنها باز کرد و بن بست در زندگى نداشت، ولى در این میان، سورهى فاتحه برترین آنها و در رأس است؛ چنانکه روایت زیر از مقام شامخ آنها پرده بر مى دارد:
«روى جعفر بن محمّد ، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام ، عن النبی صلى الله علیه وآله أنّه قال: لما أراد اللّه أن ینزّل «فاتحة الکتاب»، و«آیة
1. آل عمران / 18.
2. آل عمران / 26 ـ 27.
الکرسی»، و«شهد اللّه» و«قل اللهمّ مالک الملک ـ إلى قوله ـ بغیر حساب» تعلّقن بالعرش، ولیس بینهنّ وبین اللّه حجاب، وقلن: یا ربّ، تهبطنا إلى دار الذنوب، وإلى من یعصیک، ونحن معلّقات بالطهور وبالقدس، فقال: وعزّتی وجلالی، ما من عبد قرءکنّ فی دبر کلّ صلاة مکتوبة، إلا أسکنته حظیرة القدس على ما کان فیه وإلاّ نظرت إلیه بعینی المکنونة، فی کلّ یوم سبعین نظرة، وإلاّ قضیت له فی کلّ یوم سبعین حاجة، أدناها المغفرة، وإلاّ أعذته من کلّ عدوّ، ونصرته علیه، ولا یمنعه دخول الجنّة إلاّ أن یموت»(1).
خداوند سورهى فاتحه و کریمه هاى یاد شده را در عرش خود جاى داده بود؛ در حالى که پاک و وارسته بودند. وقتى خداوند خواست آنان را تنزیل دهد گفتند آیا ما را به محل معصیت نازل مىکنى؟! همانطور که ظالمان اگر بخواهند عالمى برجسته را مجازات کنند، وى را به شهرهاى دوردست تبعید مى سازند تا گوشى شنواى سخن او نگردد و با چنین مجازاتى او را آزار مى دهند؛ البته عالمى که عارف محبوبى نباشد، وگرنه عارفان محبوبى، مکان و زمان بر آنها مؤثر نمى افتد و آنان این توانایى را دارند که خود را به هر چیزى مشغول دارند و از آن به حقیقت لذت برند. این چهار گنج عرش نیز گویى خود را در تبعید مى بینند. خداوند آنان را چنین دلدارى مى دهد که هر کس شما را قرائت کند، او را وارد ساحت
1. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 67 ـ 68.
قدسى مى کنم. این بدان معناست که معصیت زمین با این آیات، پاک مى شود؛ به گونه اى که پناه برندهى به این سوره و کریمه هاى یاد شده چنان از پاکى روشنا مى گیرد که مى تواند به معراج رود. ذکرهاى یاد شده اذکار اولیاى خداست که خود را با آن در برابر کفار و شیاطین مقاوم و تازه مى سازند.
گفت وگویى که در این روایت میان خداوند و سورهى فاتحه و کریمه هاى یاد شده است دلالت بر شناسا بودن آنها دارد. آنان هم از وضعیت زمینیان آگاه هستند و هم ملکوتیان و برتر از آن را مى شناسند که چنین سخن مى گویند. خداوند به آنان مى فرماید معاصى زمینیان با شماست که قابل دفع است و آدمیان به وسیلهى تمسک به شماست که مى توانند خود را به میدان قدس برسانند. کارگشاى ناسوت به ملکوت این چهار امر قدسى است.
طلیعه ى قرآن کریم
سوره ى حمد ورودگاه قرآن کریم است و کسى که نتواند به سورهى حمد وارد شود و با آن انس گیرد، به هیچ یک از سوره هاى دیگر دسترسى نخواهد داشت.
سورهى حمد واژگان اندکى دارد و جزو سوره هاى قصار است، ولى همین که در چیدمان سوره ها، نخستین سورهى قرآن کریم قرار گرفته است، برترى والاى آن را مى رساند. در ادبیات گفته مى شود: «زیادة الالفاظ تدلّ على زیادة المعانى»، ولى در سورهى حمد این اصل به تخالف ثابت است و کثرت واژگان دلیل بر شدت نزول و قلت آن بر شدت ظهور دلالت دارد و هرچه لفظ کمتر و کوتاه ترى به میان آید، معناى آن بیشتر و بلندتر است.
قرآن کریم نسبت به سورهى حمد شدت نزول دارد و بسیار نازل و
پایین شده است. سورهى حمد در بالادستها مانده و اینقدر پایین نیامده است. سورهى حمد چون شدت در ظهور دارد، هفت برابر بیشتر بر قرآن کریم سنگینى دارد. وزنى که با سنجش دقیق به دست آمده است. آن هم سنجش دقیق مقام عصمت:
«ابن أبی جمهور فی درر اللآلی: عن رسول اللّه صلى الله علیه وآله ، أنّه قال: لو أنّ فاتحة الکتاب وضعت فی کفّة المیزان، ووضع القرآن فی کفّة، لرجحت فاتحة الکتاب سبع مرّات»(1).
فهم برخى از روایات بسیار مشکل است. صعب و مستصعب بودن زبان این روایات که بیشتر در باب ولایت و توحید است سبب شده است هرچه بر آن مطالعه شود معناى آن چموشى کند و رام قدرت اندیشه نشود. این روایت میزان و ترازویى به میان آورده است که مىتواند ارزش سورهى حمد و ارزش دیگر سوره هاى قرآن کریم را به سنجش گذارد. در عصر غیبت، چون مردمان از برکت حضور معصوم محروم هستند، فراوانى از دانش ها و ابزارهاى سنجش را از دست داده اند و راهى براى ورود به علم نمى گشایند؛ زیرا در زمان غیبت، راه علمى به معناى اطمینان باز است، اما راه علم و یقین باز نیست.
سورهى حمد یک موجود و یک حقیقت است. حقیقتى که شناسا و ناطق است. حقیقى که خوانندهى خود را مىبیند. سورهى حمد مرکبى بر کاغذ نیست، بلکه حقیقتى است که مى شود با آن دوست و رفیق شد و به
1. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 330.
مرور زمان با آن انس گرفت. آیا کسى که سوره ى حمد را در جیب خود دارد و بدى خویش را حتى از کودکى پنهان مى دارد باور مى کند حقیقتى زنده با اوست تا ملاحظه ى حرمت او را داشته، در پیشگاه آن خودنگه دار باشد و خویش را به گناه نیالاید.