مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی


زینب علیهاالسلام که زینت علی علیه‌السلام است به اسیری کشیده می‌شود و به خرابه می‌افتد و بچه‌های «آل اللّه» نان، خرما و صدقه در مقابل خود می‌بینند. کسی که زینت سجود و سجاده است، روزی غل و زنجیر است که زینت ایشان می‌گردد. همیشه همین‌طور بوده و خواهد بود و هرچه قرب و منزلت بیش‌تر باشد، بلا و درد نیز بیش‌تر است.

حق تعالی عاشق را درون لیوان کوچکی می‌گذارد و به مردم می‌گوید او را اذیت کنید. او ناز حق‌تعالی را در چهره بلا برای خود می‌خرد اما افراد ناآگاه نیز از روی سادگی او را اذیت می‌کنند. گاهی نیز حق، مردم را با آزار وی به دنبال هیزم جهنم خودشان می‌فرستد و آنان با آزردن چنین عاشقی دنبال هیزم خود می‌روند و خبر ندارند که چه جهنمی برای خود به‌پا می‌کنند!

تمامی انسان‌ها در دنیا محنت و بلایا دارند ولی گاهی برخی انسان‌ها حاضر نیستند محنت و مصیبتی را به ناز بخرند. آنان باید تاوان آن را  بپردازند. خود عافیتی که در دنیاست از بزرگ‌ترین بلایا و حرمان‌هاست. برای نمونه، انسان‌های عافیت‌طلب در عین لذتی که می‌برند، اسیر غم هجران می‌باشند و در بهترین شادی‌های دنیا فنا وزوال و گذرایی لذت خود را مشاهده می‌کنند و غم این هجران، آنان را آزرده می‌کند. دنیا جای وصل نیست و وصل آن، هجران است. برخلاف اولیای الهی که اگر در دنیا هجران دارند، در آخرت به وصل می‌رسند و بلا هجران است. افراد هرچه در دنیا بلای بیشتری ببینند، بیش‌تر رشدکمالی می‌یابند. چنین نیست که کسی به خلوت بنشیند و مشغول درس یا ذکر و عبادت شود و همراه عافیت باشد و اضطراب و طوفانی ندیده باشد و به مقامات عالی برسد. این فرض خام است. حتی اولیای معصومین و کمَّل، بلایا و ابتلائات فراوانی را در این طریق دارند. خداوند به محبوبان کمالات نقد می‌دهد سپس بلایای آنان را نسیه قبول می‌کند و آن‌ها را بلاکش می‌کند چون خوش‌حساب‌اند ولی محبان تا بلا را به صورت نقد نکشند، کمال و قربی به آن‌ها داده نمی‌شود. محبوبان باید بلاکش شوند؛ زیرا دارای  مقام جمعی می‌باشند و جامع‌اند و چون در ظهور و مظهر، محازات و مساوات جمعی با حق پیدا می‌کنند پس باید صاحب جمیع صفات و خصوصیات باشند. راه نیز آسان نیست و به یک لحظه، فردی از یمین به یسار کشیده می‌شود و سقوط می‌کند: «والمخلصون فی خطر عظیم». بلایا از جلال و جبروت حق‌تعالی است و البته عظمت آن خشیت‌آور است. اولیای الهی عظمت جلالی حق را می‌دیدند. آنان وقتی بلاکش‌می شوند و با شارژر بلایا به جلال و به جبروت حق می‌رسند، دیگر از همهٔ خلق رهیده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۳
صراط مستقیم


نطفهٔ جناب موسی به تهدید و نابودی مبتلا گردید و در شیرخوارگی و پیش از مردن گرفتار تابوت شد و رفت تا هم‌چون آب گستردهٔ دریا، دشمنان خود ـ فرعون و تابعانش ـ را در هنگام غرق در آب‌های خشم‌آلوده تند و تیز ببیند و درک نماید تا بی‌درک و لمس، نظر بر هلاکت دشمن نداشته باشد و هم‌چنین بلایای فراوان دیگری که در سراسر زندگی پر پیچ و خمش دیده می‌شود.

زندگی سراسر رنج و درد حضرت مریم و عیسی علیهماالسلام با تمام فراز و نشیب‌های مختلف آن را باید دید که تحمل هر یک از آن‌ها کمر قدرتمندترین افراد با کمال را می‌شکند و پشت قوی‌ترین افراد را به خاک ضعف و زبونی می‌کشاند؛ ولی این حضرات با وقار خاصی که مخصوص اولیای به‌حق الهی می‌باشد، همهٔ آن را با سرافرازی پشت سر گذاردند و از میدان نبرد فرار نکردند و تمام فراز و نشیب‌های انفعالی آنان حکایت از تاکتیک‌های ویژهٔ آنان دارد و خداوند نیز همواره در هر مشکلی انبیای الهی را مدد می‌نمود و آنان با توکل بر خداوند بوده است که از هر مشکل و سختی استقبال می‌کردند

امیرمومنان علیه‌السلام که در خیبر را از جا برکند و کسی را در برابر خود حتی گردی نمی‌بیند، روزی ریسمان به گردن می‌بیند و ریسمان، علی علیه‌السلام را می‌کشد. امام حسن علیه‌السلام که روزی حُسن رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است «یا مضلّ المومنین» می‌شنود و حسین علیه‌السلام که روزی بر دوش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌نشیند، روزی شمر بر سینه و پشت ایشان قرار می‌گیرد و از قفا با ضربات پی در پی و با لب تشنه، سر از بدن او جدا می‌سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۳
صراط مستقیم


 تمامی مخلوقات، هر که و هرچه که باشند، درگیر نزول و صعود فراوانی می‌گردند و در عین عزت و بلندی، رنج و سختی و سقوط ظاهری را نیز دارند. دولت نیز در این ماجرا نقمت است و نقمت بزرگ‌ترین دولت است.

همواره مشکلات و سختی‌های دنیوی بسیاری اعم از مجازات‌های بدنی و حتی قتل، سخریه یا موارد اتهام آبرویی، انبیای الهی را دچار می‌ساخته است. برای نمونه، یکی از موقعیت‌های پیچیده و حساس را می‌توان در زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه‌السلام دید که زلیخا برای رسیدن به عشق خود، یوسف را به سوی خود فرا خواند و با ممانعت و سرپیچی وی و آگاهی عزیز مصر، صحنه را تغییر داد و به یوسف اتهام خیانت وارد آورد. جناب یوسف از زندگی پر ناز و نعمت یعقوبی به چاه و زندان عزیزی کشیده شد و هم‌چون کالایی به فروش رسید و بنده و غلامی گشت و تحمل درد تهمت را به جان خرید و این جام بس تلخ را با تمامی تلخی به کام خود شیرین نمود و از آن به خوبی گذشت.

یعقوب به فراق مبتلا گردید و چشمانش را از دست داد و خود را گرفتار هجران طولانی دید ولی هرگز ناامید و مایوس نگردید. تنها یوسف علیه‌السلام نبود که به چاه افتاد؛ بلکه تمامی خلق به چاه افتاده‌اند، هرچند چاه هر یک با دیگری متفاوت است. چاه برخی عمقی ندارد و عمق چاه بعضی از مصیبت چاهِ یوسف علیه‌السلام ژرفاتر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۲
صراط مستقیم


چرا انسان در دنیا بلا و مصیبت می‌بیند؟

مقام جمعی انسان اقتضا می‌کند در ظرف مظهری متخلق به تمامی اسما و صفات الهی اعم از صفات جمال و صفات جلال شود. در مرتبه تخلق به صفات جلالی، ابتلا به بلایا قرار دارد و  برای تحقق و ظهور این صفات در انسان، ابتلا به بلایا و نازکشی از این چهره حق‌تعالی امری قهری است.

 افزون بر این، عدل اتم خداوند که اقتضای عالَم است و  زمین و آسمان به آن برپاست، ایجاب می‌کند اولیای خدا در ناسوت و دنیا دور از بلا نباشند. عافیت در همه حال امری کمالی نیست و عافیت دوری از بلا شدیدترین نوع عافیت است. اهل باطل که عافیت به آنان داده می‌شود خالی از صفا و باطن می‌باشند  و آنان نه صفای باطن دارند و نه آخرت و اگر در دنیا نیز به بلایا و دردها گرفتار گردند، ملاحظه عدل نسبت به آن‌ها نشده است؛ از این رو صفت عدل خداوند می‌طلبد که اولیای وی که هم صفای باطن دارند و هم آخرت، در دنیا  مبتلا گردند و اهل  باطل در عافیت و رفاه قرار گیرند. بلایا و دردهای اخروی‌ اولیای خدا در دنیاست؛ همان‌طور که اهل باطل بلایا و محن دنیوی‌شان در آخرت است . انسانی که مقام جمعی دارد، باید همه چیز داشته باشد؛ هم عافیت و هم بلا،حال یا در دنیا یا در آخرت و در حال ایمان یا کفر. این‌ امر لحاظ جمعی این صفت انسانی در خصوص درد و بلاست.

ابتلای اولیای خدا یک ضرورت دنیایی دارد و اولیای خدا باید بلایا را درک کنند. علّی‌ اصلی آن نیز داشتن مقام جمعی و مقتضای عدل اتم خداوندی است. اولیای خدا بیش‌تر از اهل دنیا بلایا و دنیا را درک می‌کنند، اما خود را به دنیا آلوده نمی‌کنند. همان‌طور که طبیب بیماری را بهتر از بیمار می‌شناسد بدون آن‌که خود بیمار باشد. مقتضای عدل است که اولیای الهی بلاکش شوند بدون این‌که سقوط نمایند اما حکمت بلایا به این که بلا ثواب دارد و باعث کمال می‌شود و مانند آن، امور عرضی و فرعی این بحث است البته محنت می‌تواند برای امتحان و ترفیع درجه یا تنبیه ‌باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۹:۵۱
صراط مستقیم

هم‏چنین است آیه‏ى «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّا»(1). حضرت عیسى در بدو تولد خود چنین مى‏گوید بى آن که سعى و تلاشى براى یافتن نبوت و کتاب داشته باشد. آنان از کسانى نیستند که در راه چیزى پیدا کنند. آن هم چیزى که بسیار جزیى است. افزون بر معرفت و عرفان محبوبى که اعطایى است برخى از استعدادها و نیز نیروى خردمندى انسان‏ها نیز اعطایى است؛ چنان‏که در روایت است:

«عن أبی هاشم الجعفری قال: کنّا عند الرضا علیه‏السلام فتذاکرنا العقل والأدب فقال: یا أبا هاشم العقل حباء من اللّه‏ والأدب کلفة، فمن تکلّف الأدب قدر علیه، ومن تکلّف العقل لم یزدد بذلک إلاّ جهلاً»(2).

سابقه و پیشینه‏ى هر کسى در نحوه‏ى آفرینش و حرکت ناسوتى وى بسیار مؤثر است. کسى مسیرى دارد که طاهر و پاک به دنیا مى‏آید و دیگرى از مسیرى آمده است که بوى منجلاب را با خود دارد. انسان در دنیا ظهورى از داشته ‏هاى پیشین خود در دیگر عوالم است. هر کسى هرچه هست از پیشینه و سابقه‏ى خود دارد. جبرى هم در کار نیست؛ چرا که همه چیز به عشق نقش زده شده است و عشق جاى جبر و اختیار نیست. بحث جبر، بحثى استعمارى براى فریفتن توده ‏هاست که خلفاى


1. مریم / 30.

2. محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 23 ـ 24.

جور صحنه‏ گردان و مروج آن بودند و آیه‏ى سعى نیز تنها در پاره ‏اى از کارها موضوع دارد. البته آدمى نسبت به آینده‏ى خود اراده و اختیار نسبى دارد. یکى از سوابق برخى پدیده‏ ها، نطفه‏ اى است که از آن آفریده شده است. انسانى ضعیف به دنیا مى‏آید و سعى وى مناسب با ضعفى است که دارد و یکى قوى است و متناسب با توان و وقت خود در ناسوت همت دارد و کار مى‏کند، امّا نه قوه و نه ضعف از سعى و تلاش نیست و ریشه در پیشینه‏ى فرد دارد. آدمى نسبت به آینده مى‏تواند به صورت جزیى مؤثر و کارآمد باشد، اما از گذشته‏ى خود تنها متأثر و منفعل است. هر فکر و حرکتى خلاصه ‏اى از گذشته‏ى آدمى است که ظاهر مى‏شود. گذشته‏ اى که پدر و مادر، محیط و جامعه، تنگى و گستردگى عالَم، سرما و گرما، خاک محل زندگى و لقمه و نیز ارواح طیبه یا خبیثه در آن اثر داشته ‏اند.

شارح در پایان معناشناسى خود از این روایت، واژه‏ى «المهترُّ» را چنین معنا مى‏کند: «المحیَّر الذی لا رأی له فی غیر ما شعف به». در این که «ما شعف به» را مى‏توان «ما شغف به» خواند اشکالى نیست و تفاوتى که در معناى آن پیش مى‏آید چنین است که «شعف» حب شدید است اما «شغف» حب شدیدى است که حالت بیمارى به دوستدار دست مى‏دهد و هیمان او را فرا مى ‏گیرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۵
صراط مستقیم

اگر سالک محبى به استادى محب برسد، باید خود را براى سختى‏ ها آماده کند، اما استاد محبوبى ـ اگر وى را شایسته و قابل ببیند ـ به ‏آسانى عطا مى‏ کند و چنان‏چه زمینه و قابل مشکل داشته باشد، هیچ اعطاى غیر مناسبى از آن‏ها سر نمى ‏زند.

محبوبان براى یافته ‏هاى خود تلاشى نداشته‏ اند. اولیاى محبوبى خدااز باب «وَأَنْ لَیْسَ لِلاْءِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى»(1) رشد نکرده ‏اند. آنان تمامى کمالات و معارف خود را پیش از تولد و گام نهادن بر ناسوت داشته‏ اند.  اولیاى کمّل و حضرات چهارده معصوم علیهم‏السلام جملگى از مفرَدون و محبوبان هستند. آنان داراى خلقت نورى هستند. فصل نورى ایشان تمامى کمالات را پیش از ناسوت، ملکوت و عالم مثال نزولى، عالم ذر، عالم عقول و ارواح و فیض منبسط و پیش از اسما و صفات داشته است. آنان کسانى هستند که بلا را شیرین مى ‏بینند؛ برخلاف محبان که با سختى راه مى ‏روند و مشقت‏هاى مسیر را به خود نسبت مى ‏دهند. محبوبان تیغ تیز شقى ‏ترین انسان‏ها را فوز و رستگارى مى ‏بینند و این روحى است که به آنان به صورت اعطایى داده‏ اند. چرایى و چگونگى این امر را در کتاب «خداانکارى و اصول الحاد با نقد و تحلیل» توضیح داده و گفته‏ ایم چرا براى نمونه زمینى که براى بناى ساختمان انتخاب شده است جایى براى پذیرایى در نظر گرفته مى‏شود و جاى دیگر آن براى سرویس بهداشتى. تمام حکمت را باید ملاحظه کرد تا به چرایى این امر پى برد. در آن صورت فهمیده مى ‏شود که گندم باید از گندم بروید و جو ز جو! محبوبان در آیه‏ى مبارکه‏ى تطهیر معرفى شده‏ اند: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(2). «إِنَّمَا» براى حصر است و انحصار


1. نجم / 39.

2. احزاب / 33.

اراده‏ى خداوند طهارت ذاتى اهل بیت علیهم‏السلام را مى‏ رساند. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۰
صراط مستقیم

 در سلوک، تنها اینان هستند که به منزل چهارم راه مى‏ یابند و با دست حق براى دستگیرى از مردمان مى ‏آیند. اولیاى کمّل در این گروه مى‏ باشند و نه از محبّان که معرفت و قرب را با زحمت مى‏گیرند. آنان تا خداوند را از غیر جدا کنند هیهات است و بسیار زور ریاضت و فشارِ سختى مى‏برد. آنان باید گریه کنند، بسوزند، اشک و آه و غصه داشته باشند تا شاید موقع پیرى، بسان حضرت ابراهیم علیه‏السلام به امامت رسند: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما»(1)، امّا محبوبى، به یک اشاره و جذب خداوند، خداوند را از غیر جدا مى‏کند بدون آن که زحمت و سختى بر وى وارد شود. وى از آنانى است که خداوند ایشان را براى خود آفریده است و آنان را تنها نموده است. تنهایى و غربتى که خود هنگامه و عالمى دارد. آنان داراى غربت ذاتى هستند و گاه غربت عرضى نیز بر آن افزوده مى‏ شود. برخلاف محبان که بعد از مدتى سلوک، در راه غریب مى‏ شوند. خداوند گاه به کسى عنایت خاص و ویژه دارد که او را تنها مى ‏کند. از عنایات خداوند که در قالب مصیبت، شکست، فقر، تنهایى و غربت است نباید غافل بود تا چه رسد به آن که کسى بر اثر سستى همت و نادانى و مستى خواب از آن بیزار باشد. محبوبان و مفردان از نطفه، تنها


1. بقره / 124.

هستند و کسى نمى ‏تواند داعیه‏ى مسابقه با آن‏ها داشته باشد، وگرنه مأیوس و گمراه مى‏ شود و کار وى به شکست مى‏انجامد؛ چرا که این خداوند است که پشت محبوبان قرار دارد و آنان از ناحیه‏ى اوست که برگزیده شده ‏اند. اولیاى کمّلى که بلاکش عالم‏اند و دم از محنت و بلا مى‏ کشند و دمار از روزگارِ درد در مى ‏آورند. کسانى که هر گوشه‏ى دلشان هزار شکن در شکن است. اگر تمامى عالم و آدم هم حرکت کنند، کسى به آنان نمى‏ رسد و آن‏ها همواره از خداوند پر شده ‏اند و براى همین از پیشى‏ گرفتگان هستند. کسى که در سلوک استادى مفرَد و محبوبى بیابد سلوک با تمامى سختى‏ هایى که دارد براى وى مشکل نیست و استاد کارآزموده‏ى محبوبى، وى را در تمامى مشکلات به تعادل مى ‏کشد، اما اگر استاد از محبان باشد، چون خود به سختى پیدا کرده است، شاگرد را زجرکش مى ‏کند تا گزاره ‏اى را به او بیاموزد و گامى را براى رفتن به وى نشان دهد. محبوبان معرفت را آسان و ارزان به دست آورده‏ اند و ارزان هم خرج مى‏ کنند، ولى نمى ‏گذارند به کسى آسیب و آفتى وارد شود. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۷
صراط مستقیم

سیر محبوبان

محبوبان وقتى به خدا مى ‏رسند سرعت ندارند، خلق در راه و پشت سر آن‏ها هستند و نیز آنان با حق هستند و دیگر جایى ندارند که لازم باشدبدوند! آنان نه هم‏چون خلق مشکل دارند که لازم باشد بدوند و کسى از پدیده ‏ها نمى ‏تواند از آنان پیشى گیرد، و نه از حق تعالى دور هستند تا لازم باشد براى وصول به او سرعت بگیرند: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»(1). آرامش حق در قیامت و در دنیا، چهره‏ى اولیاى خداست. غیر از اولیاى خدا هیچ کس آرامش ندارد و همه مضطرب هستند و از استرس و تنیدگى رهایى ندارند. این مؤمن است که ایمن است و مأمنى براى پناه دارد و در ایمان خود آرام مى ‏گیرد.

شارح مى ‏گوید «المفردون» را مى‏توان به هر دو لحاظ فاعلى و مفعولى خواند. بر اساس لحاظ فاعلى آن که به کسر راء است مفرِدان کسانى هستند که خدا را از غیر جدا کرده و تنها او را برگزیده ‏اند، ولى معناى مفعولى آن این است که مفرَدان کسانى هستند که خداوند آنان را جدا و تنها کرده است. بنا بر این صورت معناى روایت بسیار بلند مى ‏شود؛ زیرا معنا چنین است: سیر کنید اما آن کسانى که خداوند ایشان را برگزیده و جدا کرده است پیشى گرفته ‏اند. اینان کسانى نیستند که خود سیر داشته و تنها شده ‏اند، بلکه این خداوند است که آنان را سیر داده و تنها ساخته است. با این توضیح به دست مى‏ آید در روایت یاد شده دو احتمال معنایى وجود ندارد و تنها لحاظ مفعولى آن که به فتح راء است با عبارت بعد سازگار مى ‏باشد و معنا مى ‏یابد. ما چنین کسانى را «محبوبان» مى ‏خوانیم. خداوند آنان را در سیر، حرکت، ظهور و وصول تنها کرده و


1. غافر / 16.

قیامتشان را در بدایتشان قرار داده است. اینان هستند که مصطفى، مرتضى و مجتبى مى ‏باشند. کسانى که هنوز به دنیا نیامده بودند که خداوند آنان را برگزید و آنان هستند که از همه پیشى گرفته ‏اند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۸:۱۲
صراط مستقیم

 سالک هیچ ذره ‏اى از عالَم را فداى خود نمى ‏کند و چیزى را براى خود نمى ‏خواهد و دیگران را در اختیار خود نمى ‏گیرد و از وسایل آنان استفاده ‏اى نمى ‏برد. این گزاره اصل بسیار مهم در سلوک است که از اهمیت والایى برخوردار است. این اصل مى‏گوید سالک باید نسبت به تمامى پدیده‏ها انس، دوستى و شفقت داشته باشد و با آنان عشق نماید. نحوه‏ ى عشق ‏ورزى با آنان نیز به این است که براى آنان نصیحت و توصیه‏ى به خیر داشته باشد: «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(1). امر به معروف و نهى از منکر نیز که یکى از تکالیف الهى است داراى شفقت و مهرورزى است و ولایتى است که اشفاق را با خود دارد. براى همین است که مرحله‏ى نخست آن با نصحیت شروع مى‏ شود بدون این که در آن لحاظ سن مطرح باشد؛ چرا که بزرگ‏ترها به ‏ویژه بزرگانى که به سبب پیچیدگى راهى که مى ‏روند گویى بر لبه‏ى دیوار بلند ایستاده‏ اند، بیش‏تر نیاز به هشدار دارند و نصیحت به آنان بى ‏ادبى نیست!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۹
صراط مستقیم
عارف آن است که تمامى شراشر او سلام و شیرین گشته است. نه در پى عِوض و مطامع دنیوى است و نه غرض مى‏ شناسد که بهره ‏هاى اخروى است، بلکه او مى ‏تواند به بلندایى رسد که از خداوند نه این که فقط خدا بخواهد، بلکه خدا را هم نمى‏ خواهد و چنین نیست که اگر به مقام خدایى رسد هوس کند جاى او بنشیند و خدایى کند. او طمع را به کلى از دل برکنده است و خدا را فقط از آن جهت که خداى اوست و وى را دوست دارد مى‏ خواهد، بدون این که هیچ عَرضى، گفته ‏اى و پیشنهادى داشته باشد و بدون این که خواستن او هدف و غرض داشته باشد. عاشق در عشق ناب، پاک و بى‏ طمع هدف ندارد. او حتى هدف سخن گفتن با
معشوق هم ندارد و مانند حضرت موسى علیه‏السلام نیست که در پاسخ سؤال «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى»(1) بگوید: «قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآَرِبُ أُخْرَى»(2) و هوس درازگویى با معشوق داشته باشد. بله او سلامى را به سلامى پاسخ مى‏ دهد و تمام. کسى که بند طمع را نبریده هنوز در راه است. او تنها براى امتثال امر کارپردازى دارد آن هم براى وجه اللّه و از سر عشق و نه از سر اجبار و البته چنین کسى بى‏ وجه است؛ چرا که او در ذات بدون تعین و بدون اسم و رسم قرار دارد. بدایت چنین سالکى را از نحوه‏ى ارتباط او با مردم مى ‏توان به دست آورد و محک باب معرفت را باید «مردم» و «ناس» دانست. اگر سالک عارف شود و براى نمونه آقا امام زمان (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) یا شخص حضرت حق را زیارت کرد، از او چه مى‏خواهد و بر آن است تا با خداوند چه کند؟ وى در وصول خود، با خداوند همان مواجهه را خواهد داشت که امروز با مردم و با همسر و فرزند و با پدر و مادر و با خواهر و برادر و با هم شاگردى و رفیق خود دارد. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۳
صراط مستقیم