"بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند"؛
آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم..
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره ...
اگه یخ هم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون..
آدمایی که از بغل کردن بیشترآرامش میگیرن تا از چیز دیگه..
همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند؛
مثل آن راننده تاکسی که حتی اگردر ماشینش رامحکم ببندی بلند میگوید: روزخوبی داشته باشی..
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم درچشمشان میشوی، روبرنمیگردانند لبخند میزنند وهنوز نگاه میکنند..
دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرندومیگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود..
یاگاهی دفتریادداشتی، کتابی..
آدمهایی که ازسرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروندخانه"
آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند..
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنهابدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی..
"کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند..."
خرد جمعی ، یکی از منابع حقوق است. در این رابطه باید نکتهای را مورد اعتبار قرار داد و آن اینکه به شناخت حقوق دیگر مکاتب و ملل و نیز عالمان از آن روی اهتمام داشت که آنان از عقلا هستند و از حقوق مشترک میان آنها میتوان حقوقی عقلایی را کشف نمود؛ زیرا عقل جمعی آنان کمتر میشود که در موردی خطا داشته باشد مگر آن که کسی خوی استبدادی و استکباری داشته باشد و به فهم و درک بشر از آن جهت که بشر هستند اهانت روا دارد و «حق اندیشیدن» و «حق دانستن» را برای آنان محترم نداند یا اندیشمندان از افرادی بیمار و زخمحورده از ستمهای سلطهگران و موجسواران باشند که این جراحت، اندیشهٔ آنان را متأثر ساخته باشد.
اما در جوامع سالم، نمیشود تمامی ملل و ادیان به حقی قایل باشند اما آن حق در وجود و ظهور آن ریشه نداشته باشد و حقی حقیقی نباشد؛ همانطور که ما تصدیق قرآن کریم را اعتباری عقلایی میدانیم و نمیشود قرآن کریم گزارهای داشته باشد که خلاف عقل و نظر جمعی عقلا باشد. ما نمیتوانیم چیزی را که میان تمامی عقلا مشترک است خلاف عقل بدانیم؛ چرا که عقلا از آن جهت که عاقل هستند و درگیر سود و ضرر نفسانی نشدهاند به خیر و صلاح گرایش دارند و میخواهند شرور را از خود دفع کنند. باید توجه داشت خیر و شر امری متمایز از سود و ضرر است که مکاتب فلسفی حقوق از آن میگویند. کسی که قایل است تمامی عقلا اشتباه میکنند خود محکوم به جنون و دیوانگی است؛ زیرا یک فرد
بشر عادی خصیصهای ندارد که برتر از تمامی دیگر افراد بشر عادی فکر داشته باشد. بله در این جا استثنایی است و آن این که اگر عقلی به نور ولایت شکوفا شده باشد وی به سبب فهم برتری که دارد به غربت و غیبت مبتلا میشود که اینان بر شریعهٔ حقیقت یکی یکی وارد میشوند و شمار آنان نسبت به کثرت افراد عادی بشر فراوان نیست. آنان همان مؤمنانی هستند که با جذبه و کشش درونی، قرب خداوند را دارند. البته همانان نیز در امور ولایی و توحیدی است که یکتا میشوند وگرنه در زمینهٔ حقوق کمتر میشود که با فهم تمامی افراد بشر مخالفتی داشته باشند؛ زیرا عقل حجتی درونی است که میتواند فرد را به حقیقت رهنمون باشد و به این راحتی نمیشود فهم عقلا را کنار نهاد و بیشتر کسانی به فهم عقلا بیاعتنا میشوند که استبداد و استکبار داشته باشند. البته این که ما بر فهم عقلا تأکید میکنیم آن را به صورت موجبهٔ کلیه نمیگوییم، بلکه عقلا با عقل جمعی خود ممکن است در مواردی اشتباه داشته باشند و عقل جمعی افراد عادی بشر عصمت کلی نمیآورد. عقل جمعی افراد عادی به صورت موجبهٔ جزییه است که محل اعتنای ماست و کسی نمیتواند آن را به صورت موجبهٔ کلی کنار نهد، بلک به آن به عنوان یکی از منابع و سر نخهای کشف و فهم حقوق حقیقی باید نگاه کرد و به آن اعتبار جزیی داد؛ همانطور که دولتها به اعتبار این که نمایندهٔ ملتها و عقل جمعی آنها هستند در حفظ منافع ملت ملتزم میباشند؛ مگر این که دولتی نخواهد نمایندهٔ مردم خود باشد و به آنان خیانت کند.