منافقان کذب قولی نداشتند و زبانی به نبوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله قائل بودند، اما کذب واقع، اعتقادی، عملی و کذب در نیت داشتند و حقیقت و واقع را کذب میدانستند. در لسان قرآن کریم، کاذب به کسی میگویند که بیاعتقاد و بدون نیت است. منافقان، بسیار خوب و شیرین سخن میگفتند؛ اما دروغپرداز بودند و به حرفهای خود اعتقادی نداشتند و واقعیتی برای آن قایل نبودند. در باب صدق و حق، گفته میشود ملاک واقعیتْ حقیقت، نیت، قرب و اخلاص است، نه شیرین و درست سخن گفتن. مباهله نیز قمار عشق و قمار حقیقت است، نه قمار لفظ، حرف، شعرخوانی، نثرگویی و غزلسرایی. در زمان ما نیز بسیار سخن گفته میشود، اما صدق بسیار اندک است. آن سخنِ بسیار نیز نه تنها اثر خیری ندارد، بلکه بازخوردی عکس و سوء دارد.
برخی از مدعیان ظاهرگرا، بیشتر میگویند و پشت سر هماندازی دارند و کمتر صدق دارند و پر از دروغ و آمیختگی حق و باطل میباشند. تنها عالمان حقیقی که قدرت مباهله دارند، اگر در مقام سخن بنشینند، سخن آنان صفا و ایمان میآورد. گفتههای دیگران خاصیتی جز دعوا، یأس، بیاعتقادی، پریشانی و هذیان برای جامعه ندارد.
جریان مباهله، سندی از حقیقت است تا بیحقیقتی آنان را که در خانهٔ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بودند، بنمایاند و برای همین است که این آیه، در میان آیاتی آمده است که از زنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سخن میگوید. در واقع، این آیه نیز خطاب به آنان است. در حقیقت، آیهٔ مباهله، مصداقی عینی از صدق ربوبیت بود که برای همگان ظهور یافت.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله زنهایی داشت که جزو یاران و از اصحاب بودند؛ ولی در جریان مباهله، آنان از معرکه بیرون شدند و بر همگان روشن شد که غیر از «اصحاب کسا» حقیقت کاملی وجود ندارد. اصحاب کسا یعنی کسانی که نفْس پیغمبر هستند و میتوانند در فضایی قرار بگیرند که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در آن فضا وجود دارد و قدرت تصرف در باطن را دارند.
به تعبیر دیگر، مباهله، افزون بر این که حقانیت اسلام را برای اهل کتاب و دیگران ثابت میکند، ثمرهٔ دیگری نیز دارد که در رابطه با اهلبیت علیهمالسلام و برای خود مسلمانان است، و آن ابلاغ این پیام است که: حقیقت کامل، اهل بیت علیهمالسلام هستند.
البته، در بحث مباهله، این پرسش پیش میآید که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان شخصی که در رابطه با اسلام، بیشترین زحمات را کشیده و رهبر نظام اسلامی است، چرا خود بهتنهایی به میدان مباهله نرفت؟ آیا وجود خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله کفایت نمیکرد؟!
در این رابطه، نخست متذکر میشویم که مباهله یا «نبتهل»، به معنای دعا یا نفرین نیست؛ بلکه «ابتهال»، محاجّه در باطن و پردهنمایی برای یکدیگر است. مباهله، مثل کمرگیری در کشتی است؛ وقتی دو حریف نمیتوانند کاری کنند، به کمرگیری مشغول میشوند. «ابتهال» در واقع کمرگیری است. «نبتهل» نیز جمع است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بهتنهایی به مباهله نرفتند؛ چون به ایشان امر شده بود با بانوان، فرزندان و نفس خویش به مباهله روند، و تمامی موارد آن جمع است و خداوند با این دستور، بر آن بوده است تا حقانیت اصحاب و اسلام واقعی را برای تاریخ نمایش دهد، نه اسلام صوری را. در واقع، خداوند با یک تیر دو نشان زده است: هم مسیحیت نجران را از لحاظ باطنی به زیر کشیده و هم به بیان این حقیقت پرداخته است که اسلام واقعی، منحصر در ولایت و اصحاب کساست، نه دیگران. آیهٔ مباهله در واقع آیهٔ ولایت است و اسلام واقعی را در هر دو زمینه معرفی مینماید.