مباهله ؛ محاجّه در باطن و قمار حقیقت2
صبحگاهان با دیدن رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و خانوادهٔ ایشان، همه دریافتند که در اینجا یک مباهله، آن هم با مسیحیان نجران وجود ندارد؛ بلکه مباهلهای مهمتر در میان است و آن، مباهله با مدعیانی است که در خانهٔ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله حضور دارند. رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله در حالی که امام حسین علیهالسلام را در آغوش گرفته بودند و دست مبارک آقا امام حسن علیهالسلام را در دست داشتند با حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام و حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در حرکت بودند، بدون آنکه با جمعیتی که در ذهن مردم بود، سازگار باشد. در واقع، مباهلهٔ نجران، مقدمهای بود برای مباهله با آنان که در خانهٔ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله قرار داشتند و مدعی بودند. در واقع آیهٔ مباهله بیان میدارد که آنان برای بیان حقیقت، چیزی ندارند. اینگونه بود که عایشه طوفانی در خود میدید و این عقدهها بود که بغض در گلوها میآورد. عایشه خود را کسی میدید که از دوران کودکی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دفاع کرده بود و از نونهالی به آن حضرت صلیاللهعلیهوآله علاقمند شده بود. آیات قرآن کریم را با شوق بسیار حفظ مینمود و مدیریت صنایع اسلحهسازی و شمشیرسازانی را که از ایران آمده بودند، در دست داشت و انتظار داشت رسول خدا او را با خود به میدان مباهله آورد و برای او جایگاه ارزشمندی قایل شود. اینگونه بود که او بغض حضرت زهرا علیهاالسلام را در دل میپروراند. نجرانیان که در رسالت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و در دین خاتم شبهه داشتند، با مشاهدهٔ پنج تن آل عبا، خمسهٔ طیبه علیهمالسلام ، ایشان را همان رسولی دانستند که وعدهٔ آمدن او را در کتاب مقدس خود دیده بودند. آنان بهخوبی دانستند اگر این جمعیت دست به دعا بردارند، کوهها همچون پنبهٔ زده شده، از هم میگسلد و چیزی بر جای خود نمیماند. آنان در مصداق، شبهه داشتند و با مشاهدهٔ خمسهٔ طیبه علیهمالسلام ، آنان را همان کسانی یافتند که در کتابهای انبیای گذشته، از آنها یاد شده بود. نجرانیان، خود را در مقام کاذبین دیدند و از اینکه به نفرین خمسهٔ طیبه علیهمالسلام هلاک شوند، به واهمه افتادند و با مشاهدهٔ تمام حقیقت در آن روز، نابودی خود را به عیان میدیدند. بلکه مسلمانانی که در خانهٔ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جای داشتند و حقیقت را نمیپذیرفتند، از بین میرفتند؛ اما عنایت ربوبی حق بر این بود که آنان بمانند؛ چرا که بر نبوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شهادت میدادند؛ هرچند گواهی کسانی که در خانهٔ پیامبر اکرم و در غار بودند، صدق قولی داشت و از لحاظ اعتقادی، به آن باور نداشتند و آن را دروغ میپنداشتند. قرآن کریم میفرماید:
«إِذَا جَاءَک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ»
(منافقون / 1).
چون منافقان نزد تو آیند، گویند گواهی میدهیم که تو بهواقع پیامبر خدایی و خدا میداند که تو بهواقع پیامبر او هستی و خدا گواهی میدهد که مردم دوچهره سخت دروغپردازند.