هرچه قرآن کریم خواند و استدلال کرد و سخن گفت اثری نداشت. عاقبت، غاصب خلافت برخاست و آخرین سخنی که آن جفا پیشه در برابر آن استدلال ها به مردم گفت این بود که مردم، مرا قبول کرده اند. زهراست و نمی تواند نور حق گویی خود را خاموش کند. آن حضرت علیهاالسلام می داند که علی علیه السلام باطن است و به ظاهر نمیآید. امیرمؤمنان علیه السلام بر آن است تا باطن دین را حفظ کند و این زهراست که باید به ظهور ناسوتی آید. این زهراست که می تواند تمامی ناسوت و لحظه لحظهٔ آن را با نور است را برای همیشه در ظاهر، روشن و شناخته شده نگاه دارد. در آخرین روزهای عمر حضرت زهرا علیهاالسلام ، آن حضرت علیهاالسلام این نور روشن کنندهٔ طریق ولایت را در ناسوت بر جای گذاشتند. آن حضرت علیهاالسلام مانند چراغی که آتش گرفته باشد و آخرین نورش را شدید کند و بعد برای همیشهٔ تاریخ خاموش شود بر ناسوت شعله ای دایمی زد و خاموش شد، ولی در آن آخرین لحظه ها بی تاب گردید. زهرا علیهاالسلام کجا رود؟ چه کند؟ سر به دیوار زند، یا دست علی را گیرد، یا داد از گلو سر دهد، یا نگاه به قبر و منبر پیامبر صلی الله علیه و آله کند و از ژرفای دل ناله های جان سوز سر دهد، یا دست حسن و حسین را گیرد و گریه سر دهد؟ چه کند؟ در این روزهای واپسین عمر، چگونه هستی خود را در ناسوت بسوزاند و روشنای حقیقت در عالم شود؟ راستی که او زهراست و نور حقیقت او اگر شکافته شود، این حق است که عالمی را فرا میگیرد. آیا باید قبرش مخفی شود تا حق روشن بماند؟ چه باید کند؟ این سوختن و ساختن چه عظمتی دارد؟ حضرت زهرا علیهاالسلام با آن که زخم از میخ در و ضربهٔ قنفذ بر بازوان دید، اما از آن شهید نشد، حضرت زهرا علیهاالسلام از شهادت پدر بود که نیمه جان شد و از ریسمان ناسوت بر گردن حق مطلق و علی بود که سوخت. چرا حق باید عقب رود و نور آن به خاموشی گراید؟ حق یک قدم عقب رفت و دنیا به دست دنیاخواهان افتاد؛ اما نور حق روشنای حق خواهان گردید و به شدت سوخت تا از ناسوت پر کشید و این بر امیرمؤمنان علیه السلام چه سخت، مشکل و جان سوز بود! علی علیه السلام که حق بود و ظهور و نور خانه و نور وجود خودش و نور وجود حق را از زهرا علیهاالسلام می دید، باید این نور و ظهور حق را از دست می داد! شگفتا از صبر علی علیه السلام ! بردباری و شکیبایی علی چه ستودنی است؟! صبری که از فاطمه علیهاالسلام گرفت و فاطمه علیهاالسلام بردباری را به علی علیه السلام سپرد و رفت! زهرا علیهاالسلام چگونه میماند وقتی چراغ علی علیه السلام را شکسته می دید
زمان گذشت و روزگار ناسوتی سپری می شد تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ملکوت اعلا پیوست و خانهٔ موقت دنیا را رها کرد، در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام در ظهوری دیگر تجلی نمود؛ ظهوری از بی صبری به خاطر فراق پدر و ظهوری که پر از معنا بود. ظهوری که در آن ولایت بود. ولایت آرامش داشت، ولی حضرت زهرا علیهاالسلام نمی توانست نهان شود و پنهان نماید آن چه را که از ولایت داشت و می دانست، پس طاقت نیاورد و با تعدادی از زن های مدینه به سمت مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حرکت کرد. راه رفتن آن حضرت و گام برداشتن ایشان شبیه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. فکر و اندیشه و خلق و خوی آن حضرت نیز از تجلی و ظهور خلق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پر بود. حضرت علیهاالسلام تاب مستوری نداشت و هرچه در دل داشتند باید می گفتند. صبر ایشان تمام شده بود. آن حضرت علیهاالسلام ، زهرا بود و تجلی زهرهٔ عالم، نمی توانست حقیقت ولایت را که پای مال شده بود تحمل کند. ایشان می دید حق که روزی با حضور پدر صلی الله علیه و آله عزت داشت به فرود آمده است و حضرت زهرا علیهاالسلام که ظهور ولایت کامل بود، این امر را طاقت نداشت. به سمت مسجد حرکت کرد در حالی که روسری خود را به طرز خاصی به سر بسته بود و چادری به سر انداخته بود. ایشان وارد مسجد شد. همه این ظهور را دیدند و تجلی حق را یافتند. حضرت زهرا علیهاالسلام به کناری رفت و نشست و سر به زیر انداخت، بعد از مدتی نگاهی به قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود. دوباره چشمان خود را به زیر انداخت. دوباره نظری به منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود و نگاه خود را چرخاند. این نگاه ها ظهوری بود از بی صبری که تاب مستوری نداشت و خود را این گونه می نمود.
کوثر(علیها السلام)؛ نقطه ی هستی
حضرت زهرا علیهاالسلام معنای توحید حق تعالی در ناسوت است. برای انبیای الهی و اولیای ربانی مشابه و برادر هست؛ ولی تنها ولیّ حقی که مشابه ندارد و هم چون حق تعالی در ناسوت واحد است، حضرت زهرا علیهاالسلام است. حضرت زهرا علیهاالسلام زهره ای است که تاب مستوری ندارد و در هر عالمی ظهوری دارد. نهایت ظهور آن حضرت علیهاالسلام در ملکوت اعلاست، اما حضرت زهرا علیهاالسلام ظهوری در عالم ناسوت دارند که بسیار پرمعناست و آن بهترین ظهور در بهترین میوه، آن هم میوهٔ بهشتی است و چون در قرار مکین جای گرفتند، اعلاترین ظهور ایشان بود؛ به طوری که در دوران جنینی با مادر گرامی خود علیهماالسلام سخن می گفتند و آن گاه که پا بر عالم ناسوت گذاردند بهترین ظهور را نمود که وصف: «أمّ أبیها» از آنِ ایشان گردید. حضرت زهرا سلام الله علیها مادر پیامبر اکرم صلوات الله علیه در ملکوت است ؛ همانگونه که رسول خدا صلوات الله علیه پدر حضرت آدم علیه السلام در ملکوت است. زمانی که مشرکان مکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را آزار میدادند، حضرت زهرا علیهاالسلام بود که از آن حضرت پرستاری می کرد و جای خالی مادر را برای ایشان پر می نمود و نوازش ها و مهر و محبت حضرت خدیجه علیهاالسلام در ایشان تجلی داشت. تمامی انسان ها از ریشه آب می خورند و مادر ریشهٔ انسان است. حضرت زهرا سلام الله علیها به تنهایی مادر پیامبراکرم صلوات الله علیه و حضرت علی علیه السلام و فرزندانشان بودند.
ایام فاطمیه و نوروز
ایران کشوری پهناور است که مسلمان، کافر، خوب، بد، بانماز و بی نماز و خلاصه تمامی افراد آن جزو بهترین های جهان هستند. خاک ایران ولایت زاست و حتی منافق آن را هم می شود اصلاح کرد. احادیث چندی در فضیلت ایرانیان و در مورد سلمان و هموطنان وی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده است. حضرت امام خمینی قدس سره و عالمانی که در ایران هستند بیانگر واقعی آن احادیث می باشند. محبت خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رگ و خون این مردم و ملت دمیده شده است و سخنان سوزناکی که از کسی بر نمی آید در این آب و خاک یافت می شود. حتی افرادی که انقلاب اسلامی را نپذیرفته اند، چون از این آب و خاک هستند، در جهان نفر اول می باشند. این سوز و حزن در نهاد هر ایرانی است؛ هرچند خاک خود را ترک کرده باشند. ترنمی از این غم در صدای خوانندگان ایرانی می توان حس کرد. آنان حامیان و خواهان بسیاری دارند که برای دیدن و شنیدن صدای آنان جمع می شوند. بی شک سوز و نوایی که در شعر و آواز آنان است توانسته این همه خواهان برای آنان گرد آورد. این سوز و نوا از کدام خاک برخاسته است آیا از خاکی جز خاک ایران است؟ او ایرانی است و به ایرانی بودن خود نیز افتخار می کند. او چون از این آب و خاک به پا خاسته است چنین سوزی دارد. خاک ایران خاک ولایت و محبت است. این خاک است که این سوز و گداز را دارد. در جامعهٔ شیعه احساسات ولایی فراوان است، از این رو، مباحث ولایی و ادراک ولایت باید به صورت دانشی نظام مند در حوزه های دینی پی گیری شود.
ما در جای خود گفته ایم گریه برای اهل بیت علیهم السلام قلب را زنده می کند و ظلمت و تیرگی ها و آلودگی های آن را می زداید. البته خنده و شادی برای اهل بیت علیهم السلام نیز همین گونه است و ثواب دارد، ولی از آن جا که کم تر می شود هواهای نفسانی را در خنده و شادی کنار گذاشت و فقط برای اهل بیت علیهم السلام شاد بود، از آن کم تر سخن گفته شده است. انسان ها در خنده به صورت حرفه ای عمل می کنند و این روند در گریه کم تر است. انسان در خنده چنین است که نفس وی در آن هنگام افسار عمل او را به دست می گیرد و بر آدمی سوار می شود، بلکه باید گفت نفس، پیش از خنده بر آدمی سوار و چیره می گردد و انسان کم تر اختیار خندهٔ خود را دارد، برخلاف گریه که چون کم تر در سمت و سوی هواهای نفسانی است و نفس در آن قسمت حرفه ای و ماهر نیست، می شود آن را عقلانی کرد و به خاطر بزرگ ترین مظلوم گریست. علت گسترانیدن گریه نیز همین عامل بوده است؛ چرا که گریه قلب را بیش تر زنده می گرداند و کم تر پیش می آید قلب کسی با خنده و شادی زنده شود و به معرفت رسد؛ گرچه متأسفانه برخی چنان در گریه راه افراط را گرفته اند که هر نوع خوشی و شادمانی حتی برای معصومین علیهم السلام را بر خود هموار نمی سازند. در ایران اسلامی مراسم جشن و شادی برای ولادت حضرات معصومین علیهم السلام کم رنگ تر از مراسم عزاداری است و ایام ولادت آن حضرات علیهم السلام چنان گرم گرفته نمی شود و یا برنامه های محدودی انجام می پذیرد اما برای شهادت آن بزرگواران دههٔ محرم تا اربعین، دههٔ صفر، دههٔ اول فاطمیه، دههٔ دوم فاطمیه و مانند آن می گیرند و حتی عالمان دینی بر انجام عزاداری ها بیش تر تأکید دارند و نظام نیز برخی از شهادت ها را تعطیل اعلام نموده است اما کم تر ولادتی است که تعطیلی داشته باشد؛ به ویژه آن که در ایام شهادت آن حضرات علیهم السلام بیش تر اختلاف است تا در ایام ولادت آن بزرگواران. از این رو، نظام همانگونه که بودجهٔ کشور را تقسیم و تعیین می کند باید برای این ایام و تعدیل شادی ها و غم ها طرح و برنامه ای اجرایی و عملی داشته باشد.
از این رو، ما باید در این ایام حرمت مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را محترم شماریم؛ چراکه مادر ریشه ی آدمی است و تمامی انسان ها از ریشه آب می خورند و حضرت زهرا سلام الله علیها به تنهایی مادر پیامبراکرم صلوات الله علیه و حضرت علی علیه السلام و فرزندانشان و امت شیعه هستند.