کوثر 2
زمان گذشت و روزگار ناسوتی سپری می شد تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ملکوت اعلا پیوست و خانهٔ موقت دنیا را رها کرد، در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام در ظهوری دیگر تجلی نمود؛ ظهوری از بی صبری به خاطر فراق پدر و ظهوری که پر از معنا بود. ظهوری که در آن ولایت بود. ولایت آرامش داشت، ولی حضرت زهرا علیهاالسلام نمی توانست نهان شود و پنهان نماید آن چه را که از ولایت داشت و می دانست، پس طاقت نیاورد و با تعدادی از زن های مدینه به سمت مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حرکت کرد. راه رفتن آن حضرت و گام برداشتن ایشان شبیه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. فکر و اندیشه و خلق و خوی آن حضرت نیز از تجلی و ظهور خلق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پر بود. حضرت علیهاالسلام تاب مستوری نداشت و هرچه در دل داشتند باید می گفتند. صبر ایشان تمام شده بود. آن حضرت علیهاالسلام ، زهرا بود و تجلی زهرهٔ عالم، نمی توانست حقیقت ولایت را که پای مال شده بود تحمل کند. ایشان می دید حق که روزی با حضور پدر صلی الله علیه و آله عزت داشت به فرود آمده است و حضرت زهرا علیهاالسلام که ظهور ولایت کامل بود، این امر را طاقت نداشت. به سمت مسجد حرکت کرد در حالی که روسری خود را به طرز خاصی به سر بسته بود و چادری به سر انداخته بود. ایشان وارد مسجد شد. همه این ظهور را دیدند و تجلی حق را یافتند. حضرت زهرا علیهاالسلام به کناری رفت و نشست و سر به زیر انداخت، بعد از مدتی نگاهی به قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود. دوباره چشمان خود را به زیر انداخت. دوباره نظری به منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود و نگاه خود را چرخاند. این نگاه ها ظهوری بود از بی صبری که تاب مستوری نداشت و خود را این گونه می نمود.