مسیر عشق

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

معرفی آثار وافکار بزرگ مرد زمانه آیت الله العظمی محمد رضا نکونام هدف این مجموعه است

مسیر عشق

معرفی راه عشق وکمال به آسانی میسر نیست واین راه راهنمایانی می خواهد آنانی که محبوب پروردگارهستند وراه را به دیگران می آموزند شخصیتهایی چون آیت الله نکونام
حضرت آیت اللّه‏ العظمى نکونام (مدّ ظلّه العالى)داراى ده‏ها اثر ارزنده در موضوعات گوناگون است. این آثار پیرایه زدایى و حل مشکلات علمى به شیوه‏ اى بدیع و نو را دنبال مى ‏نماید. به فرموده ‏ى معظم‏ له: "چیزى که در تمام دروس و نوشتارم شاخص است، پیرایه ‏زدایى، تحقیق و ترمیم مشکلات علمى گذشتگان و راه‏گشایى نسبت به آینده ‏اى برتر براى انسان و جهان اسلام مى ‏باشد."
آن‏چه در این نوشته ‏ها مورد اهمیت نگارنده بوده، بازسازى مبانى علمى و دینى و پیرایه ‏زدایى کتاب‏هاى اسلامى است که موجبات رکود و خمودى جامعه‏ى اسلامى را همراه داشته است. هم‏چنین تقویت عوامل جهل ‏زدایى و رفع نواقص و موانع فقهى، فرهنگى، عقلى، فلسفى، عرفانى و اخلاقى در تمامى جهات فردى و اجتماعى که سبب حیات علمى و دینى هرچه بیش‏تر جامعه‏ى مسلمین مى‏ گردد را امرى ضرورى دانسته‏ اند.
باید گفت این آثار به نوآورى و گره‏ گشایى در قلمرو اندیشه‏ى دینى و بازپیرایى ذخایر فکرى اسلامى در حوزه‏ى معرفت دینى اهتمام دارد و به تحقیق جامع و منسجم زیر ساخت ‏هاى اندیشه دینى مى ‏پردازد و آسیب ‏هاى باور داشت‏ه اى دینى را به چالش مى ‏کشاند و به ارایه‏ى راه گذار از بحران‏هاى پیش روى آن مى‏ پردازد و پیرایه ‏زدایى از آموزه ‏هاى دینى و زدودن انحرافات و پاسخ به شبهات را مهم‏ترین هدف خود مى ‏داند و همان‏گونه که گذشت ،مى‏ توان تولید علم و نوآورى در حوزه‏ى دین پژوهى و پاسخ به نیازهاى جامعه‏ى جوان امروز را از مهم‏ترین ویژگى‏ هاى آن دانست.

طبقه بندی موضوعی

۸۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۶
صراط مستقیم

مه هاشمی 

 إِلهی بِحَقِّ الهاشِمِی مُحَمَّدٍ

 وَحُرْمَهِ اَطْهارٍ هُمْ لَک خُضَّعٌ

خدایا به پاس محمد  ، امین

مه هاشمی، سرور مُلک و دین

به پاس جهان مظهر لا مکان

به پاس نبی، روح پاک جهان

به پاس علی  لطف حق‌آشیان

که باشد نگار زمین و زمان

به اطهار حق، دودمان صدیق

به آن رهبرانِ به‌حق در طریق

به رخسار پاک علی  و بتول علیهاالسلام

به آن رهنمایانِ راه رسول

بر آن دلبران نگار وجود

بر آن گل‌رخان همه در سجود

قرارم بده در صف عاشقان

فداگشتگان ره جانِ جان

ازاستاد نکونام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۶
صراط مستقیم
روایاتی که از تفکر در ذاتالهی منع می‌کند مانند آیین نامه‌های رانندگی است که بر اساس کلیات نظم تنظیم و تدوین شده است. برای خداوند هیچ خط قرمزی وجود ندارد و خداوند نه بخل دارد و نه ترس و هر کسی را هر قدر توانی است می‌تواند به میدان آورد و هر جا که توان آن را دارد گام بردارد. صفات الهی نیز بی‌نهایت مرتبه دارد و هر کسی را توان رسیدن به مرتبه‌ای از آن است. ما باید به خود خداوند مشغول شویم و چیزی را در کنار او نبینیم و او را با چیزی مقایسه نکنیم تا به حقیقت: «اللّه اکبر من أن یوصف»
(1)کافی، ج 1، ص117
 راه یابیم. باید نخست با ذکر «یا اللّه» انس گرفت، تا رفته رفته به خداوند عادت کنیم و با خداوند مأنوس شویم تا جایی که عشق او را پیدا کنیم و با او خو بگیریم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۲
صراط مستقیم
موسیقی ؛ دانش نوای عشق و تولید هنر


 

دانش موسیقی محصول عشق و هنر است. عشق، علت فاعلی موسیقی

و تولید صدای محبوب و موزون است و این دل عاشق است که سخن خویش

 را در قالب موسیقی بیان می‌دارد. هنر، چهرهٔ ابزاری و علت مادی برای تولید

 صوت موسیقایی است. گفته‌اند موسیقی از «موسی اقاس» است.

«موسی» نام یکی از «رب النوع»های سرشار از زیبایی است که در

اساطیر گذشتگان از آن یاد شده است.

برخی نیز آن را از «موسی و قاس» می‌دانند. «موسی» به معنای هوا و

«قاس» یعنی موزون. بنابراین موسیقی یعنی هوای موزون.

برخی نیز در ریشهٔ لغوی این واژه گویند: موسیقی واژه‌ای بسیط است،

نه مرکب. این واژه به معنای هوا، لحن، نغمه و چهچه‌هاست.

هیچ شاهدی برای تایید درستی نظرگاه‌های یاد شده ارایه نشده و برای

 آن نیز هیچ سند و اصلی تاریخی یافت نگردیده است.

دانش موسیقی دانش اعراب دل است. موسیقی دانش «کلام نفسی»

است. کلام نفسی سخن دل هر پدیده و سخن دل هستی و حق تعالی

 است. سخنی که هستی و پدیده‌هایش، آن را درون خود نگاه می‌دارد

 و آن را خارجی و آفتابی نمی‌سازد و گوش‌های تیزی لازم است تا بتوان

آن را تعقیب نمود. وقتی کسی به کاسه می‌زند، ممکن است فهم

کاسه به این صدا نرسد؛ ولی دل آن کاسه، این صدا را فهم می‌کند.

صدای کاسه، کلام نفسی و نوای دل اوست. البته، صدایی که از کاسه

و کوزه یا قدح بیرون می‌آید، غیر از کلام نفسی آن است. فریاد زدن زیر

گنبد و پیچش صدای آن، صدای همان شخص است و صدای خود گنبد و

کلام نفسی آن، چیزِ دیگری است. صدای داخل کوزه غیر از صدای خود

کوزه است. این صداها همه خارجی است، ولی صدای خود کوزه، از خود اوست.

کاسه‌ها خود نوای دل خود را می‌شناسند. نه تنها کاسه، بلکه هر پدیده‌ای

از نوای دل خود باخبر است. نوایی که با نوای دل دیگری تفاوت دارد و نوای

دل هر کدام غیر از نوای دیگری است. یکی دلی نازک و دیگری دلی سخت

دارد. صدای دل با صوت و آواز است که شکل خارجی می‌یابد. صدایی که

می‌توان دل را با آن معاینه کرد و دانست صاحب آن‌چه پدیده‌ای است و چند

 بند چیده و ناچیده در دل دارد؛ همان‌گونه که رنگ رخساره خبر می‌دهد از

سرّ درون، دانش موسیقی با پیچیدگی‌هایی که دارد، می‌تواند به فهم این

امور نایل آید.  کلام صرف کلامی لفظی نیست، بلکه صوت نیز کلام است،

اما کلام صامت، در موضوع‌شناسی صوت و دانش موسیقی بسیار اهمیت

دارد و این دانش را پیشرفت‌هایی حیرت‌انگیز می‌دهد اگر این دانش هم‌چون

گذشتهٔ خود، به دست حکیمان آگاه مدیریت و مهندسی شود.

دانش موسیقی موضوعی بسیار پیچیده و حایز اهمیت را با خود دارد.

کسی که موضوع این دانش فوق مدرن را نشناسد، آداب آن را نیز رعایت

 نخواهد کرد.

منتشرشده در رنگ عشق
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۹
صراط مستقیم

شوق امید

 اِلهی فَلا تَقْطَعْ رَجآئی وَلا تُزِغْ

 فُوادی فَلی فی سَیبِ جُودِک مَطْمَعٌ

خدایا، جدایم ز لطفت نکن

مکن ناامیدم هم از بیخ و بن

دلم را مگردان تهی از امید

که جود و سخا جان من از تو دید

خدایا مگردان مرا ناامید

در آن دم که نازد به وعدت وعید

خدایا امیدم به تو بود و هست

ز تو شد دلم شاد و مسرور و مست

به جانان سپردم عنان امان

امیدم بود شوق و عشق نهان


ازاستاد نکونام

   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۲
صراط مستقیم

تجربه‌ پذیری، امید، توکل و پیش‌بینی شکست

 

انسان از نتیجه و فرجام بسیاری از کارها خبر ندارد و نمی‌شود از آغاز امور، تمامی پایان‌ها را پیش‌بینی کرد. درست است می‌شود علل و اسباب را دید، اما نمی‌شود بر تحقق تمامی علل و اسباب آگاه شد و همین امر سبب نداشتن قدرت پیش‌بینی دقیق می‌گردد. در این میان، تجربه‌ ها بسیار ارزش‌مند است.


البته استفاده از تجربه‌ ها برای دیگران هزینه‌بر نیست و برای خود فرد با هزینهٔ بخشی از وقت، عمر و سرمایه به دست آمده است؛ هرچند ممکن است برای خود فرد نیز در بسیاری از مواقع مورد استفاده قرار گیرد. دیگران کم‌تر از تجربه‌های افراد استفاده می‌کنند و این به سبب ملموس نبودن آن امور است و به همین سبب است که افراد درک عینی از وقایع پیدا نمی‌کنند و همین امر دلیل استفاده نبردن آنان است.


کسانی که تجربه‌ هایی گران را آزموده‌اند، قوت و قدرت بیش‌تری در انجام کارها دارند و می‌توانند برای دیگران بسیار سودمند باشند؛ هرچند کم‌تر از آن بهره برده می‌شود. کسی که تجربه‌ ای را به دست آورده، به همان مقدار وجود خود را از دست داده و توان و همت خود را در گرو آن نهاده است.


آدمی بسیاری از امور را هنگامی به طور ملموس می‌یابد که دیگر کم‌تر قابل استفاده است و تنها به حسرت و افسوس آن گرفتار می‌شود.


توکل و امید هرچند بهترین پشتوانهٔ آدمی در کشاکش امور است، هرگز نباید خود را در تحقق امیدها قاطع دید و هر نوع محرومیت، شکست و نارسایی را باید در خود پیش‌بینی کرد و همین زمینهٔ امید و آرزو را عاقلانه و معقول می‌گرداند و انسان را از خیال‌بافی، یأس و از خودراضی بودن دور می‌دارد.


کسی که تحمل شکست را ندارد هرگز نمی‌تواند فرد پیروزی باشد و نباید خود را انسان برجسته‌ای بداند. آدمی نباید از پیشامدهای مختلف زندگی چندان نگران یا خوشحال شود؛ زیرا بسیار می‌شود که نتایجی که از این پیشامدها به دست می‌آید عکس خواستهٔ آدمی است و می‌تواند در ساخت آدمی نقش خوبی داشته باشد و چنان‌چه نقش مثبتی نداشته باشد مهم نیست؛ زیرا زندگی معانی مختلف خود را دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۴
صراط مستقیم


جایگاه خرد جمعى در فهم حقوق بشر




در جوامع سالم، نمی‌شود تمامی ملل و ادیان به حقی قایل باشند اما آن حق در وجود و ظهور آن ریشه نداشته باشد و حقی حقیقی نباشد.

 خرد جمعی ، یکی از منابع حقوق است. در این رابطه باید نکته‌ای را مورد اعتبار قرار داد و آن این‌که به شناخت حقوق دیگر مکاتب و ملل و نیز عالمان از آن روی اهتمام داشت که آنان از عقلا هستند و از حقوق مشترک میان آن‌ها می‌توان حقوقی عقلایی را کشف نمود؛ زیرا عقل جمعی آنان کم‌تر می‌شود که در موردی خطا داشته باشد مگر آن که کسی خوی استبدادی و استکباری داشته باشد و به فهم و درک بشر از آن جهت که بشر هستند اهانت روا دارد و «حق اندیشیدن» و «حق دانستن» را برای آنان محترم نداند یا اندیشمندان از افرادی بیمار و زخم‌حورده از ستم‌های سلطه‌گران و موج‌سواران باشند که این جراحت، اندیشهٔ آنان را متأثر ساخته باشد.

اما در جوامع سالم، نمی‌شود تمامی ملل و ادیان به حقی قایل باشند اما آن حق در وجود و ظهور آن ریشه نداشته باشد و حقی حقیقی نباشد؛ همان‌طور که ما تصدیق قرآن کریم را اعتباری عقلایی می‌دانیم و نمی‌شود قرآن کریم گزاره‌ای داشته باشد که خلاف عقل و نظر جمعی عقلا باشد. ما نمی‌توانیم چیزی را که میان تمامی عقلا مشترک است خلاف عقل بدانیم؛ چرا که عقلا از آن جهت که عاقل هستند و درگیر سود و ضرر نفسانی نشده‌اند به خیر و صلاح گرایش دارند و می‌خواهند شرور را از خود دفع کنند. باید توجه داشت خیر و شر امری متمایز از سود و ضرر است که مکاتب فلسفی حقوق از آن می‌گویند. کسی که قایل است تمامی عقلا اشتباه می‌کنند خود محکوم به جنون و دیوانگی است؛ زیرا یک فرد

بشر عادی خصیصه‌ای ندارد که برتر از تمامی دیگر افراد بشر عادی فکر داشته باشد. بله در این جا استثنایی است و آن این که اگر عقلی به نور ولایت شکوفا شده باشد وی به سبب فهم برتری که دارد به غربت و غیبت مبتلا می‌شود که اینان بر شریعهٔ حقیقت یکی یکی وارد می‌شوند و شمار آنان نسبت به کثرت افراد عادی بشر فراوان نیست. آنان همان مؤمنانی هستند که با جذبه و کشش درونی، قرب خداوند را دارند. البته همانان نیز در امور ولایی و توحیدی است که یکتا می‌شوند وگرنه در زمینهٔ حقوق کم‌تر می‌شود که با فهم تمامی افراد بشر مخالفتی داشته باشند؛ زیرا عقل حجتی درونی است که می‌تواند فرد را به حقیقت رهنمون باشد و به این راحتی نمی‌شود فهم عقلا را کنار نهاد و بیش‌تر کسانی به فهم عقلا بی‌اعتنا می‌شوند که استبداد و استکبار داشته باشند. البته این که ما بر فهم عقلا تأکید می‌کنیم آن را به صورت موجبهٔ کلیه نمی‌گوییم، بلکه عقلا با عقل جمعی خود ممکن است در مواردی اشتباه داشته باشند و عقل جمعی افراد عادی بشر عصمت کلی نمی‌آورد. عقل جمعی افراد عادی به صورت موجبهٔ جزییه است که محل اعتنای ماست و کسی نمی‌تواند آن را به صورت موجبهٔ کلی کنار نهد، بلک به آن به عنوان یکی از منابع و سر نخ‌های کشف و فهم حقوق حقیقی باید نگاه کرد و به آن اعتبار جزیی داد؛ همان‌طور که دولت‌ها به اعتبار این که نمایندهٔ ملت‌ها و عقل جمعی آن‌ها هستند در حفظ منافع ملت ملتزم می‌باشند؛ مگر این که دولتی نخواهد نمایندهٔ مردم خود باشد و به آنان خیانت کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۶
صراط مستقیم


محبوبان قربی و بارش پی در پی بلایا

آنان‌که از ناسوت بر می‌شوند و به قرب یا به حق، وصول می‌یابند، اولیای خدا و انبیای الهی
علیهم‌السلام می‌باشند که خداوند آنان را آماج تیغ‌ها و تیرهای خود قرار می‌دهد؛ تیرها و تیغ‌هایی که یکی پس از دیگری یا به صورت بارشی فرود می‌آید. تیغ‌های الهی برای فینالیست‌هاست؛ آنان‌که قرب یا حق را دارند.
اگر کسی خواسته‌های قربی طلب کند، و خواسته وی پذیرفته شود، نخستین تغییری که در زندگی خود می‌بیند، این است که شکست‌ها پی‌درپی، داشته‌های او را آتش می‌زنند و بلایا و مکافات، راحتی و عافیت را از او می‌گیرند؛ وگرنه چنان‌چه زندگی آرام و آباد و دارای حرمت و عافیتی داراست، خداوند وی را محل اعتنا نگذاشته و او را در ردیف اولیای خویش نخواسته است. کسی‌که می‌خواهد دنیایی سالم و آباد داشته باشد و در پیش مردم، آبرومند زندگی کند، هرچند در دل خود دوست داشته باشد که به قرب برسد و قربی شود، حق ندارد آن را درخواست کند؛ زیرا معنای درخواست قربی‌شدن این است که خدایا مرا در زندگی ناسوتی مکافات و بلا ده و بر زمینِ شکست بزن و بر من، انواع تیغ‌های درد و رنج و محنت را بکش و مرا نابود و خراب ساز و آبروی مرا در پیش مردمان ببر و تمامی مال و اموالِ دنیایی را از من بگیر؛ به‌گونه‌ای که در اوج غربت و غرق و غیبت، کسی نه مرا همراهی کند و نه یاری و نه کسی مرا درک کند و قرب عرفانی و معنوی و حق‌شدنِ مرا بداند و بر دردها، هجرها، سوزها و آه‌ها، یکی پسِ دیگری بیفزا. قربی شدن، یعنی با خدا درگیر شدن برای زمین خوردن و باختن و پاک‌باخته شدن؛ هرچند خداوند جوانمرد است و بر اساس اصول و قواعدی که دارد ـ به‌ویژه بر پایه محبت، حکمت و عدالت ـ حریفِ ولی محبوبی خویش می‌گردد و عاشق‌کشی می‌کند. مقرّبان محبوبی، هیچ خواسته‌ای ندارند و دعا را نیز تنها از باب ادب می‌آورند؛ ادبِ این‌که خداوند آن دعا را خواسته است و اینان نیز اطاعت می‌کنن

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۴
صراط مستقیم

عامی‌ها دارای نعمت خاص هستند و به تناسب، حرف ایجابی «نعم» را بیش‌تر استفاده می‌کنند و کم‌تر «لا» را به زبان می‌آورند. انعامی‌ها با تمامی محیط‌ها و افراد سازگاری دارند و هر کسی خوشامد دارد با آنان دوستی، رفاقت، همسایگی، پیوند خویشاوندی یا همسفری داشته باشد.

انعامی‌ها اذن هستند و با باور هر کسی همراه می‌گردند و رنجشی به کسی نمی‌رسانند.

همچنین محبوبان وفا دارند. کسی که وفا ندارد و با کم‌ترین تهدید یا بدآمدی می‌گریزد در سلک «لا»ست و نمی‌شود با او زندگی کرد. افراد دگم و مرتجع و نیز وسواسی‌ها بیش‌تر «لا» می‌گویند و حرف ایجابی و مثبت در آنان کم‌تر است. چنین افرادی نمی‌توانند خود را با محیط و افراد سازگار کنند و کم‌ترین کثیفی زجر و رنجی عمیق به آنان وارد می‌کند.

بررسی مباحات و محرمات هر دینی و گزاره‌های مثبت و منفی آن، اِنعامی بودن آن را مشخص می‌کند.

هم‌چنین در گفتن ذکر نیز این امر اهمیت دارد و مداومت بر اذکاری که دارای «لا» هست خسته‌کننده، ملال‌آور و سنگین است. اوج توحید نیز چنان تیزی دارد که فرق هر واردی را می‌شکافد و برای همین است که شعار توحید لایی کمرشکن دارد: «لا إله إلا اللّه» و کسی را یارای آن نیست زیر شمشیر لای آن رود مگر مستی که رقص‌کنان برای آن سجده آورد و حنجر بر خنجر آن برد. اساس دیانت، توحید است که بر «لا» رفته است. ولایت نیز چنین است و هر نفَسی را چنان می‌کوبد تا به تنگ آید و حبس شود. باب ولایت چنان سنگین می‌شود که در بلندای آن جز معدودی محبوبان ازلی و ابدی باقی نمی‌مانند و بر قلهٔ آن کسی نیست جز ناموس حق؛ حضرت فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام . قله‌ای که کسی را یارای تحمل فشار آن نیست. بلای تمامی آدم و عالم در برابر بلایی که برای آن حضرت علیهاالسلام بوده است ذره‌ای بیش نیست. ثقل و سنگینی مکافاتی که خداوند برای صاحب ذوالفقار؛ حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام داشته است تکرارپذیر نیست و امری منحصر است. خداوند به تعبیری عرفی اهل ولا را جزقاله می‌کند و به تعبیر غزل عرفانی عاشق‌کشی را حلال می‌داند. برای همین است که کسی به آن نزدیک نمی‌شود و هر کسی سعی دارد به گونه‌ای خود را از صعوبت، سختی و ثقل آن کنار کشد. اولیای معصومین علیهم‌السلام اگر با یاران تنوری خود تقیه و به تعبیر عرفانی تلبیس نداشتند، هیچ کسی نزد آنان نمی‌ماند و تمامی همین یاران اندک و تنوری را نیز از دست می‌دادند. خداوند لطف می‌کند که کسی را در مسیر سنگین ولایت و در معرکهٔ بلای اهل ولا قرار نمی‌دهد تا آزار نبیند و آزرده نگردد و رفوزه نشود و عادی و معمولی باقی بماند. اگر مراتب اهل ولا و بلایایی که داشته‌اند از قرآن کریم استخراج گردد و هر صاحب ولایتی کد و شمارهٔ مخصوص خود را بیابد، آن‌گاه زمینه برای ورود به بحث‌های عمیق ولایت حضرات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام فراهم می‌شود و می‌توان از ویژگی‌ها، صفات و آثار هر یک از حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام سخن گفت. امید است «تفسیر هدی» این توفیق را داشته باشد در مسیری که پیش رو دارد این مهم را تحقق بخشد و در ذیل هر یک از آیات ولایت، بحث‌های تخصصی مربوط به آن را تشریح کند تا خصوصیات اولیای غیر معصوم انبیای الهی و  حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام به صورت جزیی نمایانده شود تا بشود وجه کردار و گفتار آن حضرات علیهم‌السلام را به دست آورد و به حکمت آن رسید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۳
صراط مستقیم

امی‌ها امنیت و عصمت دارند و عصمت آنان دهشی و موهبتی است نه اکتسابی و عهد خداوند و حکم او به آنان سپرده شده است؛ چنان‌که می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره / 125).

از میان آیاتی که بیان می‌دارد عالین و انعامی‌های اطلاقی که صاحب صراط هستند در امنیت می‌باشند به دو آیهٔ شریفهٔ زیر استناد می‌شود:

الف) «فَاسْتَمْسِک بِالَّذِی أُوحِی إِلَیک إِنَّک عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (زخرف / 43).

خداوند با این آیهٔ شریفه تضمین می‌کند شخص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله همواره بر صراط مستقیم است.

ب ) «قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لاَءُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الاْءَرْضِ وَلاَءُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلاَّ عِبَادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ. إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغَاوِینَ». (حجر / 39 ـ 42)

توضیح آیهٔ شریفه را فرو می‌گذاریم و در این‌جا تنها از جهت مصونیت مخلَصان از ناحیهٔ ابلیس به آن استناد می‌کنیم. البته ابلیس و سپاهیان درست است که به صراط راهی ندارند ولی آنان می‌توانند اهل صراط را از بیرون احاطه کنند و از همان‌جا برای براندازی، سقوط و خروج وی توطئه کنند؛ همانند کسی که به مسافری که در قطار است سنگ می‌اندازد و به او آسیب می‌رساند.

این نکتهٔ بسیار مهمی است که توجه شود یکی از اوصاف «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» که هدایت‌جوبان خواستار آن می‌شوند «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»است، نه نعمت خاصی که به آنان داده شده است و همین امر تفاوت میان انعامی‌ها با هدایت‌طلبان را می‌رساند. خداوند به گروهی انعام کرده و راه آنان مستقیم شده است و بنده چنین انعامی را برای خود نمی‌خواهد، بلکه راه آنان را می‌طلبد و راه غیر از صاحب راه است. انعامی‌ها با صراطی‌ها در صراط مشترک هستند، ولی چنین نیست که صراطی‌ها در عرض انعامی‌ها قرار گیرند و برای همین است که امنیت انعامی‌ها به تابعان نمی‌رسد مگر با پیروی و معیت کامل و بدون کم‌ترین کاستی و خلل.

اِن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۲
صراط مستقیم