سیر محبوبان2
در سلوک، تنها اینان هستند که به منزل چهارم راه مى یابند و با دست حق براى دستگیرى از مردمان مى آیند. اولیاى کمّل در این گروه مى باشند و نه از محبّان که معرفت و قرب را با زحمت مىگیرند. آنان تا خداوند را از غیر جدا کنند هیهات است و بسیار زور ریاضت و فشارِ سختى مىبرد. آنان باید گریه کنند، بسوزند، اشک و آه و غصه داشته باشند تا شاید موقع پیرى، بسان حضرت ابراهیم علیهالسلام به امامت رسند: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما»(1)، امّا محبوبى، به یک اشاره و جذب خداوند، خداوند را از غیر جدا مىکند بدون آن که زحمت و سختى بر وى وارد شود. وى از آنانى است که خداوند ایشان را براى خود آفریده است و آنان را تنها نموده است. تنهایى و غربتى که خود هنگامه و عالمى دارد. آنان داراى غربت ذاتى هستند و گاه غربت عرضى نیز بر آن افزوده مى شود. برخلاف محبان که بعد از مدتى سلوک، در راه غریب مى شوند. خداوند گاه به کسى عنایت خاص و ویژه دارد که او را تنها مى کند. از عنایات خداوند که در قالب مصیبت، شکست، فقر، تنهایى و غربت است نباید غافل بود تا چه رسد به آن که کسى بر اثر سستى همت و نادانى و مستى خواب از آن بیزار باشد. محبوبان و مفردان از نطفه، تنها
1. بقره / 124.
هستند و کسى نمى تواند داعیهى مسابقه با آنها داشته باشد، وگرنه مأیوس و گمراه مى شود و کار وى به شکست مىانجامد؛ چرا که این خداوند است که پشت محبوبان قرار دارد و آنان از ناحیهى اوست که برگزیده شده اند. اولیاى کمّلى که بلاکش عالماند و دم از محنت و بلا مى کشند و دمار از روزگارِ درد در مى آورند. کسانى که هر گوشهى دلشان هزار شکن در شکن است. اگر تمامى عالم و آدم هم حرکت کنند، کسى به آنان نمى رسد و آنها همواره از خداوند پر شده اند و براى همین از پیشى گرفتگان هستند. کسى که در سلوک استادى مفرَد و محبوبى بیابد سلوک با تمامى سختى هایى که دارد براى وى مشکل نیست و استاد کارآزمودهى محبوبى، وى را در تمامى مشکلات به تعادل مى کشد، اما اگر استاد از محبان باشد، چون خود به سختى پیدا کرده است، شاگرد را زجرکش مى کند تا گزاره اى را به او بیاموزد و گامى را براى رفتن به وى نشان دهد. محبوبان معرفت را آسان و ارزان به دست آورده اند و ارزان هم خرج مى کنند، ولى نمى گذارند به کسى آسیب و آفتى وارد شود.