بلقیس درساحت حرم سلیمان8
این آیه از نحوه ورود بلقیس؛ ملکه سبا به کاخ سلیمان و حریم حرم او حکایت دارد. وقتی بلقیس به کاخ رسید، این سلیمان نبود که به پیشواز او رفت، بلکه وی نمایندهای به سوی او فرستاد. این مطلب از تعبیر «قِیلَ لَهَا: ادْخُلِی الصَّرْحَ» به دست میآید چرا که فعل «قِیلَ»مجهول آمده است.
بلقیس وقتی وارد کاخ میشود شکوه آن کاخ برای او بسیار چشمگیر و خیرهکننده بوده است. زمین آن را برکهای پر از آب یافت و گمان نمود پای در آب مینهد؛ از این رو پوشش پایش را تا ساقها بالا زد و ساق پای او نمایان گردید. بلقیس زنی بود که به خداوند یکتا اعتقاد نداشت؛ از این رو نگاه به ساق عریان او اشکال نداشت. فردی مانند سلیمان که پیامبر است پای عریان او را میبیند. اگر فقیهی سختگیر در آن جا بود شاید میگفت وارد نمودن زنی نامحرم به قصر و نگاه سلیمان به او برخلاف شئون دینی است و سلیمان باید چادری به بلقیس میداد تا خود را با آن بپوشاند و سپس به او اجازه ورود دهد یا برای او کمیته انضباطی تشکیل میداد تا او را نسبت به پوشش دینی توجیه نماید! اما سلیمان چنین نمیکند.
ما میگوییم پوشش برای حفظ حرمت زن است و اگر زنی نمیخواهد حرمت خود را پاس دارد به مقداری که عفت عمومی را جریحهدار ننماید اختیار دارد و اجباری نمودن پوشش بیش از مقدار حفظ عفت عمومی برای متولیان اجتماعی الزام ندارد. بر زن واجب است پای خود را در نظر نامحرم بپوشاند اما اگر زنی به این وظیفه دینی خود عمل ننمود و حرمت خود را پاس نداشت، یا بخشی از موهای خود را نپوشاند، کسی حق ندارد وی را الزام به رعایت آن کند و برخوردِ به اجبار با او شرعی نیست وگرنه نظام اسلامی به استبداد کشیده میشود.
درست است که زن باید در حضور نامحرم برای خود حریم داشته باشد و با پوشش مناسب، آن حریم را حفظ کند؛ ولی وقتی برخی با دست خود حرمت خویش را حفظ نمیکنند، وی حرمتی ندارد و نگاه معمولی که خالی از شهوت باشد به آن مواضع عریان اشکال ندارد. البته اگر وی عریانی را به حدی برساند که عفت عمومی جریحهدار شود باید با او برخورد متناسب را داشت. در بعضی از روایات نیز بر زنانی که در قبایل صحرانشین زندگی میکنند و پوشش کامل را رعایت نمیکنند، پوشش کامل اجبار نشده است. این حکم میان زنان شهری و روستایی تفاوتی ندارد و ملاک آن نیز زیبایی زنان شهری یا زشتی زنان بادیهنشین نیست، بلکه سخن بر سر جامعه باز است که همه باید بتوانند در آن با هم و در کنار هم زندگی کنند و مردم یک جامعه نباید احساس نمایند در محیطی استبدادی و اختناقآمیز زندگی میکنند. چنین نیست که بتوان تمامی افراد جامعه را یکسانسازی نمود و پوششی یکنواخت و مساوی را برای همه آنان الزامی و فرهنگ نمود؛ چنانچه هیچ درختی شاخههای یکسان و یکاندازه و میوههایی با یک کیفیت ندارد.