بلقیس درساحت حرم سلیمان6
میان «قدرت» و «زور»، تفاوت ماهوی است؛ هرچند شکل ظاهری آن میتواند مشترکاتی داشته باشد. حضرت سلیمان علیهالسلام اگر حاکمی ضعیف بود، جلسه میهمانی برگزار نمیکرد و کار را با خونریزی و قهر و غلبه پیش میبرد. علم، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، تربیت و اخلاق، از مولفههای ایجاد قدرت و اقتدار است. کسی که ضعیف باشد، هم خود با دیگران درگیر میشود و هم دیگران به درگیری با او تحریک میشوند.
این اقتدار سلیمان است که تیزی شمشیرها و توان درفشها و قدرت اجنه و خونریزی جلادان را به رخ بلقیس نمیکشد و با او از تخت و قصر سخن به میان میآورد. این قدرت است که آرامش، طمانینه، سلام و سلامت میآورد؛ به عکسِ زور که جز دگمی، تندی، تلخی، تیزی، نارسایی، پریشانی و درگیری در پی ندارد. این انواع قدرتهاست که کمال است؛ مانند قدرت علمی، قدرت اندیشه، قدرت نفوذ اجتماعی، قدرت سیاست و درایت، قدرت اقتصاد و سرمایه، قدرت نظامی، قدرت فرهنگ و قدرت ایمان و امور معنوی.
اقتدار به معنای دقیق، یعنی اقتدار ارادی، نفسی، جانی، روحی، اخلاقی، علمی، دینی، فرهنگی و داشتن امکانات سیستماتیک اجتماعی، نظامی، سیاسی، و اقتصادی. چنین قدرتهایی است که امنیت، آسایش، سلامت و صلح را در پی میآورد و از درگیری ـ که معلول ضعف است ـ جلوگیری میکند و مانع میشود و نیز عفت جامعه را تامین میکند. ضعف، هر انسانی را به پستی، سستی، زبونی، رخوت، بدبختی، فلاکت، حسرت، عقده، پریشانی، خواری و انواع بیماریهای روانی مبتلا میگرداند. کسی که ضعیف باشد، از هر کسی اطاعتپذیری دارد؛ چنانچه فرعون با قوم بنیاسرائیل چنین میکرد و آنان را ضعیف و خوار میگرداند، تا وی را اطاعت کنند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطَاعُوهُ»(1).
برخورد سلیمان با بلقیس از سر اقتدار و همراه با متانت، نرمی و حقانیت است. برخوردی که برآمده از فرهنگ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»است.
سلیمان، صاحب قدرت کامل است. او منطقالطیر دارد و از همه چیز، به او چیزی عطا شده بود: «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یا اَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَاُوتِینَا مِنْ کلِّ شَیءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ»(2).سلیمان هر چیزی را در ید قدرت و تمکین خود داشته است؛ چنانچه آیه بعد میفرماید: «وَحُشِرَ لِسُلَیمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ وَالطَّیرِ فَهُمْ یوزَعُونَ»(3)
لشکریان سلیمان چنان فراوان بوده و تراکم داشتهاند که سبب گسیختگی لشکر نمیشدند. کسی که دارای قدرت باشد، با هر کسی برخوردی معقول، متعارف، منطقی، بزرگوارانه، کریمانه و از روی صفا و کمال دارد؛ اما فرد ضعیف نمیتواند با کسی برخورد و مواجههای کریمانه داشته باشد.