زن الهه زیبایی ومظلومیت 16
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۰ ب.ظ
مواجهه ضعیف و سست عزیز مصر با زلیخا نشان از قدرت و نفوذ قوی زلیخا دارد؛ چنانچه شخصیت پرنفوذ و مهم وی از این آیه نیز به دست میآید: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکرِهِنَّ اَرْسَلَتْ إِلَیهِنَّ وَاَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکاً وَآَتَتْ کلَّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکینا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیهِنَّ فَلَمَّا رَاَینَهُ اَکبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ اَیدِیهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَک کرِیمٌ»؛ پس چون همسر عزیز از مکرشان اطلاع یافت، نزد آنان کسی فرستاد و محفلی برایشان آماده ساخت و به هریک از آنان میوه و کاردی داد و به یوسف گفت بر آنان درآی؛ پس چون زنان او را دیدند، وی را بس شگرف یافتند و از شدت هیجان، دستهای خود را بریدند و گفتند منزه است خدا، این بشر نیست این جز فرشتهای بزرگوار نیست.
این آیه میرساند زلیخا در برابر یوسف بسیار خویشتندار بوده است؛ چرا که زنان مصری تنها با یک نگاه به جمال زیبای یوسف چنان عنان از کف دادند که دستان خود را بریدند و چیزی نفهمیدند اما زلیخا روزی چندین بار آن جمال را میدیده و خود را نگاه میداشته است!
همچنین این آیه میرساند زلیخا به عشق و عاشقی آگاه بوده و به نیکی میدانسته است که زنان باید در جای نرم و راحتی بنشینند تا تاثیر زیبایی یوسف را احساس نمایند؛ چرا که میگوید: «وَاَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکاً». عشق در راحتی است که بر دل مینشیند وگرنه دلی که ناراحت، گرفتار و پریشان باشد، درکی از عشق نمییابد و محبت در آن نفوذ، تاثیر و کارایی ندارد. کسی با جنجال و دل پر تشتت و هزار سویی به کمال نمیرسد و کمال کسی را نیز نمیشود از بین برد؛ هرچند او را غلام و برده خود سازند. در این ماجرا هیچ امتیاز جانبی، ظاهری یا تدافعی برای جناب یوسف علیهالسلام نیست ولی با این وجود تمام زنان مصری حاضر در مجلس که خود از زیبارویان بودهاند یوسف را «ملک» خطاب کردند و شیفته غلام و بردهای شدند.
یوسف وقتی عشق زلیخا و شیفتگی آن زنان را دید به خداوند پناه برد و عرض داشت: «رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنِی إِلَیهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ اَصْبُ إِلَیهِنَّ وَاَکنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ»(1)؛ پروردگارا، زندان برای من دوستداشتنیتر است از آنچه مرا به آن میخوانند و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانی به سوی آنان خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم شد.
گویی «کید» و «نیرنگ» با طایفه زنان گره خورده است که هم جناب یوسف از آن به خدا پناه میبرد و هم عزیز مصر کار زلیخا را به آن نسبت میدهد.
خداوند متعال دعای یوسف را میپذیرد و زمینه زندان رفتن را برای او فراهم میآورد: «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَاَوُا الاْآَیاتِ لَیسْجُنُنَّهُ حَتَّی حِینٍ»(2)؛ آنگاه پس از دیدن آن نشانهها به نظرشان آمد که او را تا چندی به زندان افکنند.
همانگونه که گفته شد عزیز مصر در برابر اراده زلیخا حکمی نداشت و با آن که میدانست یوسف بیگناه است اما حکم به زندان او داد. عزیز مصر شیفته زیبایی زلیخا بود و نمیتوانست چیزی که او میخواهد را نادیده بگیرد و هرچه او میخواست انجام میداد.
۹۴/۰۵/۳۱