زن الهه زیبایی ومظلومیت8
از سراسر این شواهد میتوان موقعیت بسیار بالای جناب یوسف را در زیبایی و جمال بهدست آورد و به این باور رسید که خوبی را خوبرویان دارند و افراد بدسیرت از مواهب ظاهری نیز همانند مواهب باطنی بیبهرهاند و هر کس حسن و وصف خوبی دارد، به هر دین و مذهب و یا بدون هر دین و مذهبی که باشد بهطور یقین راه به جایی دارد و اگر نواقصی داشته باشد، هیچ یک از آنها موجب نفی کمال وی نمیشود.
زیبایی و کمال هر دو برای همیشه در هم آمیخته است و در واقع از بهترین مصادیق کمال، همان زیبایی است. زیبایی جلوهای گویا از ظهور جمال مطلق و چهره روشنی از هویت الهی است.
زیبایی هنگامی که با صحت و سلامتی اعضا و جوارح آدمی همراه گردد و فرد زیبا از نقص عضو نیز دور باشد، مورد غبطه و رشک و حسد همگان قرار میگیرد و این دو هنگامی که با پاکی باطن و سلامت نفس و روشن ضمیری فردی همراه گردد، بهطور حتم و یقین عنایات الهی را بر خود داشته و این چنین فردی از اولیای خداوند و از بندگان خوب پروردگار به شمار میآید.
بهطور کلی همواره چنین است که کمال باطن با صفای ظاهر و سلامت اعضا و جوارح در هم آمیخته است و عقل سالم در بدن سالم است و خوبان خوب هرگز و هیچ گاه بیبهره از زیبایی و جمال و بهخصوص صحت و سلامت اعضا و جوارح نمیباشند، اگرچه ممکن است فرد خوبی ظاهر زیبایی نداشته باشد که این خود حکایت از کمبودی در آن فرد میکند و یا شخص نادرست و بدکاری از زیبایی و سلامت ظاهری برخوردار باشد که این امر نیز حکایت از حسن باطن و نوعی از روشنایی ضمیر آن فرد میکند و همیشه این دو دسته در درون زندگی و سراسر عمرشان درگیر حوادث مختلف و ناهنجاریهای متعدد و متشتت خواهند بود؛ ولی آن دسته از مردمانی که بیبهره از ظاهر خوب و زیبایی هستند یا نقص عضوی نیز دارند و از حسن باطن نیز بیبهرهاند، از عقب ماندگان مخلوقات آدمی میباشند و کمتر نقشی را میتوانند در جامعه و مردم داشته باشند، چه این کمبودها در نهاد و نژاد آنها باشد و یا از عمل آنان ناشی شده باشد.
در انسان هرچه زیبایی کامل شود، ظهور و بروزی از جمال مطلق و مطلق جمال میباشد؛ ولی زیبایی و جمال منحصر به انسان نیست و تمام موجودات و اشیا از آن جمال و جلال مطلق بهنوعی از نسبیت برخوردارند و هر یک از این موجودات و اشیا مظهریت خود را بهخوبی حفظ میکنند و سینه به سینه همگان ابراز وجود میکنند.
تمام موجودات و اشیای هستی، هر یک بهنوعی به جمال الهی رهنمون میگردند و او را نشان میدهند؛ بلکه میتوان گفت: تنها ظهور او هستند و همه در نظم خاصی و با هماهنگی مشخصی که درک آن چندان آسان نیست، آن جمال جمیل را بیان میکنند و بلکه تمامی موجودات بیان همان حقیقت میباشند.
درک زیبا و زیبایی با آن که امری طبیعی و از مفاهیم و معانی وجدانی است، چندان آسان نیست؛ بهخصوص به عبارت درآوردن آن به مراتب مشکلتر از درک و یافت آن میباشد؛ زیرا درک و یافتن، وصول و نوعی از وجود است؛ به خلاف عنوان صرف و بیان صوری که هرگز حال و هوای حقیقی ندارد و وجودی گویا از آن حقیقت نیست.