آیهى نخست سورهى فاتحه با شکر شروع نشده است تا تمامیت ستایش را جلوه دهد، بلکه با حمدى که مى آورد شکر را نیز نمود مى دهد؛ برخلاف شکر که نمى تواند نمایانگر حمد باشد. کسى که مى خواهد این فراز از آیه را به صورت موضوعى تحقیق کند باید تمامى موارد «حمد» و «شکر» را از قرآن کریم استخراج کند و به تحلیل داده هاى آن بپردازد. بخش اعظمى از قرآن کریم در همین فراز نهفته است و با قرب و وصول به آن، مى توان به این کریمه راه یافت و بخشى از قرآن کریم را از
طریق انس با حقیقت این فراز یافت؛ به گونه اى که با حصول تمکن و قرب، مى توان با گفتن این فراز، به باطن قرآن کریم وصول یافت و در زمانى اندک بخش فراوانى از آیات قرآن کریم را ختم کرد. اشراف یاد شده از طریق انس با این فراز، رفته رفته گسترده، فراگیر و محکم مى شود.
کسى که «الْحَمْدُ لِلَّه» مى گوید باید در پرتو انس با این فراز، با گفتن آن، معناى شکر را نیز اشراف و انصراف یابد و توجه داشته باشد که با حمد خود به صورت ضمنى در حال شکرگزارى است و رفته رفته به مرتبه اى بر مى شود و حقیقتى مىیابد که مى تواند تمامى آیات مربوط به آن را احضار کند. البته احضار این آیات به معناى حفظ و اشتغال به الفاظ آن که گاه خود کثرت زاست نیست، بلکه حقیقتى طمأنینه زا و سنگین کننده است. سنگینى این سوره چنان است که گاه لرزه بر اندام اولیاى حق که سنیگنى آن را درک مى کنند مى اندازد. سنگینى آن چنان است که کمتر ولى الهى مى تواند زیر بار سنگین آن قرار گیرد و این سوره را به تحقق برساند. کسى سنگینى آن را درک مى کند که بخواهد آن را اقامه کند نه این که فاتحه را از سر تکرار و عادت آورد.
خیلی زیبا و #قابل-تامل!!! لطفا بخونید...
روزی در یک رستوران نشسته بودیم که یک دفعه مردی که با تلفن صحبت میکرد
فریاد شادی کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از اتمام تلفن رو به گارسن گفت :
همه ی کسانی که در رستوران هستند مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه ،
بعد از 18 سال دارم بابا میشم!!
چند روز بعد در صف سینما همان مرد را دیدم که دست بچه ی 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت !
نزد مرد رفتم و علت کار آن روز را جویا شدم .
مردبا شرمندگی زیاد گفت : آن روز در میز بغل دست من پیرمردی با همسرش نشسته بودند
پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت : ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم،
شوهرش با شرمندگی از او عذر خواهی کرد و خواست به خاطر بودجه کم شان فقط سوپ بخورند ؛
من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا
آن پیرمردبتواند بدون سرافکندگی غذای دلخواه همسرش را فراهم نماید...
ای که دستت می رسد کاری بکن ... پیش از آن که از تو نیاید هیچ کار...!!
.
از کلیه عزیزان خواهش دارم متن زیر را به اشتراک بگذارند