تبلیغات عمومی
تبلیغات عمومی
همواره چنین بوده است که بیشتر مردم به دنبال کارهایی میروند که اکثریت به دنبال آن هستند و به قول معروف، برای این که رسوا نشوند همرنگ جماعت میگردند. در حال حاضر رسم است که تا مدرک مناسبی نداشته باشی نه به تو زن میدهند و نه کار و نه به سخنان تو گوش میدهند و نه به تو احترام میگذارند و البته حقیقت این نیست؛ زیرا کسی که توانست سخن خود را مطرح کند اگر سخن او را اهل فهم نفهمند و اگر فهمیدند نخرند دیگر زمینهٔ رشدی باقی نمیماند، ولی وضعیت چنین است و حقیقت یا واقعیت موجود این است که این گونه افراد را گرفتار چنین مسایلی کرده است؛ چرا که بدون مدرک کسی در جایی راه ندارد تا بتواند سخن خود را مطرح کند و بیان نماید. به هر حال، چنین رسوماتی بدون این که کسی در مورد صحت و سقم آن اندیشهای نماید و قبول یا ردی بر آن داشته باشد باعث شده است که اکثریت به دنبال مدرک و پایه روند و درس خواندن و تمام کردن کتاب پشت کتاب و گذراندن واحدهای درسی خویش یکی پس از دیگری بر آیند.باید گفت خوبهای ما که خیلی هم خوب درس میخوانند مقلدی بیش نیستند و بزرگان حوزه با استفاده از مضامین بزرگان و عارفان افرادی هستند که گرفتار اطلاعات شدهاند و در حقیقت آنان مخازن اطلاعات میباشند نه علم.
در تعریف علم خواندیم که: «العلم ملکة یقتدر بها علی ادراک الکلیات و الجزئیات»؛ پس اگر کسی در رشتهای علمی ملکه پیدا نکرد عالم نیست و در هر رشتهای که باشد مجتهد نیست، و کسی که نمیتواند از آنچه آموخته استفاده کند نام عالم را بیمناسبت بر خود نهاده است و از این تعریف میفهمیم که عالم بودن سه شرط دارد:
یک، دانستن و آگاهی نسبت به کلیات؛
دو، آگاهی و سر و کار داشتن با جزئیات؛
سه، تطبیق جزئیات بر کلیات.
چیز دیگری که از این تعریف به دست میآید این است که اگر فردی با اجتهاد مطلق یا تجربه توانست قاعدهای علمی را فرا بگیرد و خود به سراغ یک مسأله و موضوع رود و آنگاه آن دو را بهخوبی بر هم تطبیق دهد وی در حقیقت در سطح یک عالم است اگرچه دیگران به او عالم اطلاق نکنند ولی مهم واقعیت و حقیقت امر است نه آنچه دیگران میگویند.