راه چاره
راه چاره
ما برای بیرون کشیدن جامعه از مصرفی بودن و سوق دادن آن به تولیدی شدن باید درد به آن تزریق کنیم. البته جامعهٔ فعلی ما آنقدر درد دارد که نیازی به این کار نیست اما جامعه باید احساس درد داشته باشد و دردمند گردد و به عبارت دیگر عضو ادراکی آن را باید تحریک نمود. برای این کار باید هر فردی را با دادن آگاهی لازم متوجه دردهای خویش نمود. برای این منظور لازم است مردم را از نشانههای بیماری آگاه کنیم تا خود با توجه به آن نشانهها به فکر درمان آن برآیند.
راه دیگر این است که حس مسؤولیتپذیری آنان را تقویت نماییم و جامعهٔ فعلی را که از پذیرش مسؤولیت و پاسخگو بودن میگریزد را به جامعهای مسؤولیتپذیر تحویل بریم. باید ازنیازهای اولی که محسوس جامعه است آغاز کرد و چون مردم به صورت قهری به سلسله مسایلی نیازمندند، برای دستیابی به لوازم مورد نیاز خود از هیچ کوششی دریغ نمیورزند و میتوان مسؤولیتها را در راستای نیازمندیهای مردم و فعالیتهای نیازمندان قرار داد و برای نمونه، کارهای صنعتی، فنی، هنری و بهخصوص علمی و فرهنگی را در جامعه رونق بخشید و به آن اهمیت داد و حقوق و امکانات صنعتگری و هنرمندی و... را افزود و از اهمیت و رونق کارهای کاذب و بدون کاربرد کاست تا مردم بهسوی کارهای کاربردی روی آورند. برای مثال، اگر مردم را به واسطهٔ پول به کارهای فرهنگی و علمی سوق دهیم، به تدریج میتوانیم آنها را با حقایق علمی و معنوی آشنا سازیم و اینجاست که در افق دید مردم دنیایی وسیعتر و حقیقیتر باز میشود و چون سطح آگاهی بالا میرود، از مشکلات طرح مسایل عمیقتر کاسته میشود.
البته، این امر نظر و طرحی بیش نیست و باید پیش از طرح و نظریهپردازی آمارهای واقعی مورد بررسی قرار گیرد و سپس به طرح مورد نظر که با حل مشکل متناسب باشد پرداخت.