نتیجهٔ بحث
گفته شد که درد، سوز، آه، تلاش، پیکار، کوشش، هجران و غم در تمام شؤون علمی و عملی انسان با همهٔ ابعاد و گستردگی آن، لازمهٔ شناخت ومعرفت درست و ساخت شخصیت کامل انسانی است؛ خواه معصوم و امام و نبی ـ که موهبتهای الهی در آن دخالت کلی دارد ـ باشد و یا از مردمان عادی که در خود کشش این گونه معانی را احساس میکنند که اینان یا در کسوت عالم و عارف هستند و یا درویش و دیگر چهرههای مشخص.
روحانی بهطور قهری از این قاعده بهدور نیست و باید صاحب درد و سوز و آه و هجران باشد و دلی درد آشنا و غمی جانکاه در دل داشته باشد و رنج دیده و هجران پیشه بوده و آبگینهٔ دلش پر از آب زلال حیات و آتش صافی معرفت باشد و کلمات وی انشایی میگردد و نه اخباری و با مدد از نیرویحافظه.
دید و بصیرت اولیای بحق الهی اینگونه بوده و روحانی واقعی از چنین دید و بصیرتی برخوردار است و گفتههای بکر و تازهٔ او زلالی از آینده، فردا و فرداهای فراوانی به همراه دارد.
اینان در یافتههای خود پایه و اساس محکمی را مییابند و دور از هر شک و توهمی به سر میبرند.