تاسف واندوهی بجا4
در خانهٔ پر ناز و نعمت، حال و هوای دیگری حاکم است و درد و سوز و زحمت و تلاش مشاهده نمیشود و هر کس در آن زندگی باشد همین حالت را پیدا میکند؛ زن باشد یا مرد؛ پسر باشد یا دختر، همه خوش خوراک، راحتطلب و فانتزی بار میآیند و نتیجهٔ زحمات پدر به شمار میروند واز مردم معمولی بیشتر به دنبال دنیا میروند.همین امر موجب میشود که بهطور شخصی کسوت روحانیت از عالمزادگان بیرون رود و رو به فنا گذارد و این دیگران هستند که جای این مجتهد و عارف و فقیه را پر میکنند.
عالمی که زن و فرزند و حتی نوکر وی از علم و معنویت دور میشود و کسوت پدر را نمیپسندد و تنها دل به دنیای او میبندد، محکوم به فناست و این امر نیز معلول بیدردی و عافیتطلبی است که فرزندان این مرد تلاش و کوشش را از پدر جدا میسازد؛ هرچند حوزهها و روحانیت به قوت خود باقی است و فرزندان دردمند مردم رنج کشیده به توفیق آن میرسند.زندگی عالم وارسته باید چنان باشد که در آن معنویت و کمال حاکم گردد و از هر کجروی و افراط و تفریطی به دور باشد. نه زهدگرایی، انزوا و بیتفاوتی در امور شایسته است و نه همسویی با دنیای مرفهان بی درد. هنگامی که خانوادهٔ عالمی ببینند که پدر آنان که دریایی از علم و کمال است، به فکر زندگی و تربیت و آسایش اهل خانه نیست و یا دل بر دنیا بسته و عاشق ریب و ریا گشته، دیگرنمیشودفضایذهنشان را با معنویت همراه ساخت و از این رو به کناری میکشند و از میدان به خاطر خوبیهای پر تفریط پدر و یا بدی پر افراط وی میگریزند یا بغض به بدیهای پدر پیدا میکنند و یا دل به حال پدر میسوزانند و به حالش رقتقلب نشان میدهند و در هر صورت، راه پدر را مورد پسند خود قرار نمیدهند.