درد،سوز واشک4
زندگانی پر رنج ائمهٔ هدی از امیرمؤمنان علیهالسلام تا دیگر امامان علیهمالسلام و تا سرسلسلهٔ سادات، حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام ، ناموس حق و دریای شرف نیز همچنین است و درک مصایب آنان برای صاحبان فهم چندان آسان نیست تا چه رسد به آن که کسی با اندکی معرفت بخواهد آن را پی بگیرد.
1ـ بحارالانوار، ج3، ص56.
ما از رنج حضرت علی علیهالسلام و آه و سوز حضرت فاطمه علیهاالسلام و واقعهٔ کربلا، خبری میشنویم و داستانی میدانیم. نه تاریخ گذشته توانسته آنطور که بوده بیان نماید و نه ما میتوانیم درک ملموسی از آنچه به ما رسیده است داشته باشیم. همانطور که امروزه کربلا و مدینه و مکه با همهٔ بزرگی و شرافت نمیتوانند رنج و درد مصایب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام وحضرت اباعبداللّه علیهالسلام را بازگو کنند.
از زندگی سراسر رنج همهٔ سفیران الهی و مردان حق باید عبرت گرفت و آموخت که درد و شیون و فقر و فنا با تمام ابعاد آن، لازمهٔ رشد و استکمال انسان است و مشکلات و مصایب است که هویت انسان کامل را ظاهر میسازد و چهرهٔ باطنی او را از تمامی ناخالصیها جدا میگرداند و وی را صافی و ناب مینماید.
آن که درد ندارد، درک ندارد و آن که آه و سوز و غم ندارد، اندیشه و کمالی نمیتواند داشته باشد. دلی که آه ندارد تباه است و دلی پر فروغ است که پر سوز و گداز باشد و جان خود را در مقابل همهٔ مصایب و بلایا باز یابد.
هرگز عافیتطلبها، خوشگذرانها، دولتدارانِ بی مرام و اغنیا و مرفهان بی درد نمیتوانند از این معانی و حقایق سهمی داشته باشند و به همین دلیل، هیچگاه از میان آنها چراغداری بیرون نیامده است.
آنان که با کمال بیگانهاند و دل در گرو این گونهجواهرات نداشته و تنها به سنگ دلخوش دارند مرفهان دل مرده و عافیتطلبان خوشگذرانی میباشند که چون حیوانی در درون اسطبل زیبایی با همنوعان خود زندگی را نشخوار میکنند. آنچه از آنها میماند کمبود و تباهی، ادعا و گمراهی و نابسامانیهای دیگر بشری است و این طایفه، شبی بس تاریک و طولانی در پیش دارند.
هرگز از میان این گروه، پیامبر، امام و یا عارف واصل و عالم وارستهای برنخاسته و بر نخواهد خاست و اگر بهندرت کسی از میان آنان بدرخشد، انسانی معمولی بوده است که ژرفایی ندارد و این امر برآیند و تاوان ریشههای شیرینخوری آنان است که آن را با سوز و درد تازیانههای باطنی پرداختهاند.
کسانی که به صورت ظاهر از این گروه، صاحب کسوت علم در سطح بالایی بودهاند، هرگز راه به جایی نبرده و معنایی را ندیدهاند و از حقیقت تنها به صورت و حصول ذهنی آن بسنده کردهاند.بسیار گفتهاند ولی نیافتهاند، و شنیدهاند اما ندیدهاند، و تنها درسی را فرا گرفتهاند و در تحلیل و بررسی مفهوم حقیقت - نه شخص حقیقت - در خیال خود اموری ذهنی را پروراندهاند و رنج و زحمت تطبیق با خارج را به خود ندادهاند.
با محاسبهای بسیار کوتاه و ساده میتوان تاریخ هزار سالهٔ روحانیت شیعه را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و دید که اکثریت شایستگان
روحانیت و مردان برجستهٔ این سلسلهٔ راستی و صداقت و راهیافتگان به سرچشمهٔ امامت و ولایت و عصمت، از میان اقشار متوسط و پایین جامعه و از مردم رنج دیده و دردمند بودهاند.
این صاحبان مغزهای بزرگ و سینههای ستبر و دلهای فراخ بهطور نوعی از مستضعفان جامعه و قشر درد آلود مردم برگزیده شدهاند. مردمانی که در جهت رشد فکری و تدین دینی و آگاهی عقیدتی در سطح بسیار بالایی بوده؛ اما از نظر مادی و زندگی دنیایی از پایینترین قشر جامعه و مردم محسوب میشدهاند؛ مردمانی زحمتکش و زارع و روستایی یا شهری دلسوخته بودهاند که از میان خود فرزندانی را چراغدار جامعه و مردم میسازند. آنهایی که با زحمت و کوشش و با دست رنج و تلاش طاقتفرسای خود میتوانستند سختی و درد را لمس کنند، میتوانستند فرزندانی را در این راه گسیل دارند و افراد لایقی را به جامعه و مردم تحویل دهند و همینها بودهاند که از میانشان عالمان، دانشمندان، مراجع، حکما و عرفا برخاسته و وارثان انبیا و راهنمای مردم در امور دینی و مذهبی گردیدهاند.
کسانی قدم در این راه نهادهاند که چکیدهٔ تلاش، ثمر، مشقت، درد و سوز بودهاند و از میان آنها نخبگانی برجسته بروز میکرده است؛ بهطوری که عقل از درک همت و توانایی و طاقت و زحمات معنوی و علمی آنها عاجز و ناتوان است.
فرزندان زحمت کشان مؤمندیروز،شبزندهداران حوزههای فردا بوده و بار علمی و عملی حوزهها را به دوش کشیدهاند و این درد آشنایان امروز، فرزندان همان مردمان پر تلاش دیروز میباشند که بار سنگین جامعه و فرهنگ مردم را به دوش داشتهاند.از تلاشهای صافی و صادقانهٔ آن مردم، توقعی چنین میرود و دستاوردی جز این را نمیباید انتظار داشت و این خود دلیل بر پاکی ریشهها و سلامت ثمرات آنها میباشد.
بهطور کلی، عالمان برجسته، دانشمندان فقیه و فلسفی و عارفان دلسوخته از میان این چنین مردمانی برخاستهاند و کمتر خانواده و خاندان و فامیل عافیتطلب و خوشگذرانی را میتوان پیدا نمود که در میانشان افراد برجستهای از علم و عمل و بصیرت و عرفان بوده باشد و اگر گاهی فردی از میان این گونه مرفهان بیدرد، سر برداشته و راه به جایی برده، سوز و آه فراوانی را دیده تا حالات قومی خود را از دست بدهد و استحاله گردد و حالات تازهای پیدا کند؛ گرچه این گونه افراد باز در مراحل حساس، حالات قومی خود را ظاهر ساخته و باطن خود را نشان دادهاند.