عرفان محبوبی
عرفان محبوبی میخواهد شان خودی را از خواننده بگیرد و به او شان «از اویی» بدهد، بلکه می خواهد «من» را از او بگیرد و به جای این واژه، به وی «او» بدهد. می خواهد «خودباوری»، «خودخواهی»، «خودستایی» و «خودشیفتگی» را از او بزداید و او را «عاشقی دلباخته»، بلکه «روح باخته» نماید. عاشقی که جز معشوق نمی یابد، بلکه او جز معشوق نیست. این کتاب می خواهد خواننده را نه در مقام طلبکار، بلکه در جای بدهکار قرار دهد تا وامی را که گرفته بازپس دهد. عرفان محبوبی به خواننده غصه دارایی و اندوه داشته ها را می دهد نه غم ناداری و کمبودها، و سعی می نماید او را منزل به منزل پیش برد تا به «ناداری» و «فقر» وصول دهد. آن که طمع به کمال دارد، سرقت و دزدی کمال و ربودن خیرات هم از او می آید و آبادی خود را با خرابی دیگری پی جو می شود. باید نخواست و طلب نداشت و قطع طمع کرد و دل از هر گونه طمعی برید. مال طلبی، جاه طلبی، دنیاطلبی، شهرت طلبی، عزت خواهی، علم جویی، عرفان پژوهی و واپسین گرایی و در پی حور و قصور بهشتی و نور بودن همه کمال است و طمع به کمال در نظرگاه اهل معرفت و محبت از شعبه های شرک است.