سیرسرخ(دهشى بودن معرفت2)
حفظ قرآن کریم و نهج البلاغه یک علم است نه معرفت و امرى کسبى است نه موهبتى. فقه و اصول رایج نیز تمام کسبى است اما چنین امور آموزشى فقط زمینه است و بدون ملکه ى قدسى مقام اجتهاد و استنباط فتوا براى کسى ثابت نمى شود.
معرفت و نظایر آن با زحمت به دست نمى آید؛ زیرا اقتضاى آن در دست بنده نیست و پدر و مادر و دیگر امور دخیل در وراثت و زمان و مکان و تاریخ و نیز اولیاى الهى و خداوند همه در کارند تا کسى به معرفت و ولایت الهى رسد و ولىّ اللّه گردد.
علم همانند فن و تکنیک است که با زحمت و تلاش به دست مىآید. البته گاه علم بر معرفت هم اطلاق مىشود و لحاظ عام دارد؛ مانند دو روایت نورانى زیر که مى فرماید:
«لیس العلم بالتعلّم، إنّما هو نور یقع فی قلب من یرید اللّهتبارک و تعالى أن یهدیه»(1) و «العلم نورٌ یقذفه اللّه فى قلب من یشاء»(2).
مى توان کافرانى هوشمند را استخدام نمود و شرح لمعه را به آنان آموزش داد و آنان از آزمون این کتاب با نمره هاى عالى بیرون آیند، اما چنین افرادى به هیچ وجه شمّ اجتهادى شهید ثانى رحمه الله را پیدا نمى کنند؛ زیرا ملکه ى قدسى که امرى موهبتى است را ندارند و سیستم افتاى آنان ظاهرگرایى محض و جمود است و فقهى را ارایه مى دهد که با زمان و مکان و آدمیان امروز بیگانه است. اجتهاد نیز الهام الهى را لازم دارد. الهامى که تمام دهشى است و نصیب کسى نمى شود که در تبار خود یَهُوه پرستى(3) را دارد. اجتهاد در زمرهى امور تصدیقى است نه تصورى. ممکن است کسى تمامى مقدمات اجتهاد را بخواند و بداند امّا به دلیل فقدان ملکهى قدسى قدرت استنباط ندارد، همانند کسى که عروض و قافیه و معانى و بیان و بدیع را به خوبى مىداند، امّا از گفتن یک بیت شعر ناتوان است. به هر روى، تمامى این بحث که شارح آن را به نیکى آورده است در یک گزاره خلاصه مى کنیم و آن این که: «در معارف، فقط صفا مى خرند و بس و کسب معرفت به زرنگى و زحمت نیست». این گونه
1. بحار الانوار، ج 1، ص 225.
2. مصباح الشریعة، ص 16.
3. یهوه: خداى یهودیان.
است که علامه ى حلى پانزده سال بیشتر نداشته و بیش از چند استاد ندیده است که به اجتهاد دست مى یابد و متکلمى توانا مى شود؛ چرا که او تقوا داشته است: «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»(1). این تعلیم الهى بوده است که او را چنین پرورش مى دهد و به سرعت از تحصیل مدرسى بى نیاز مى سازد، ولى در برابر، چنانچه ملکهى قدسى مورد بى اعتنایى قرار گیرد، مى شود کسى بیش از بیست سال به درس خارج فقه و اصول رود و از نقد یک گزارهى فقهى ناتوان باشد؛ چرا که نظام آموزشى وى ماهیت قدسى خود را از دست داده و نظام آن همانند دانشگاه هاى غربى شده است.