سیرسرخ(دهشى بودن معرفت1)
دهشى بودن معرفت
خواجه در تشبیه خود از بارندگى و بارش استفاده کرد و شارح از این تشبیه ظریف نکته اى لطیف استفاده مى کند و مى نویسد: «وفیه إشارة إلى أنّها مواهب کالمطر، لا مکاسب»؛ به این معنا که پرواز به ملکوت زمین و آسمانها چندان در اختیار کوشش و تلاش بشر نیست و معرفت از امور اختیارى و ارادى نیست، بلکه به صورت کامل اعطایى و دهشى است و آیهى شریفهى «وَأَنْ لَیْسَ لِلاْءِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى»(1) در چنین امورى موضوع ندارد و براى کارهاى جزیى است که به مدیریت نفس و ذهن انجام مى شود. امور موهبتى خداوند به محبوبان از ازل و پیش از آن است که در ناسوت پا نهند، ولى به محبان در دنیاست که آنان به گام حق تعالى، به تدریج و رفته رفته و با ریاضت و سختى، گام برمى دارند.
بسیارى از امور است که دست اختیار بشر از آن کوتاه است. از این نمونه است: معرفت، معنویت، نبوت، رسالت، امامت، ولایت، مقام ختمى و نیز تشیع، فتوت، مردانگى و جوانمردى، عقل و رزق و روزى که تمامى اعطایى و دهشى است. کسى که معرفتى دهشى دارد نمى توان چشم در چشم وى انداخت و به صرف این که چشم چنین کسى در چشم طرف مقابل گره بخورد، چشم طرف وى بى اختیار و سریع فرو مى افتد و سر به زیر مى گیرد؛ هرچند صاحب این امور موهبتى هیچ عنوان اعتبارى نداشته باشد و با سادگى زندگى کند.
1. نجم / 39.
این نیز تفاوت دیگر میان معرفت با علم است. علم را هر کسى مى تواند با کوشش و سعى به دست آورد؛ هرچند وى مسلمان نباشد، اما معرفت تمام اعطایى است و نیاز به ملکه اى قدسى دارد. ملکه ى قدسى همان است که شهید ثانى آن را از شرایط لازم براى فقاهت و قدرت استنباط فتوا مى داند. علم هاى رایج که هم اکنون به شکل مدرسى درآمده است را هر کسى هرچند گبر و کافر باشد مى تواند بیاموزد و حتى اجتهاد را آنگونه که این روزها مصطلح شده است مى توان به هر زندیق هوشمندى آموزش داد؛ زیرا تمام نگاه علم و فن به آن مى شود، اما اگر اجتهاد با ملکهى قدسى به دست آید، در آن صورت از علوم موهبتى است و نمى شود آن را در هر کسى دید.