گزارشی از سخنرانی استاد محمدرضا نکونام در یکی از هیأتهای مذهبی تهران4
امام حسین علیهالسلام حقیقتی دارد که در این آیه از آن به «نفس مطمئن» یاد شده است. نفس مطمئن، نفسی است پر از صفا، جوانمردی و پاکی، که تنها نفسهای پاک را گرد خود میآورد. در میان تمامی انبیای الهی از حضرت آدم علیهالسلام تا حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله هیچ کدام چنین ویژگی را نداشتند که تمامی یاران ایشان پاک و صافی باشند؛ همانطور که آقا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله هنوز از دنیا نرفته بودند که ناخالصیها خود را نشان داد و حتی کسانی که در خانهٔ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بودند، به مخالفت با ایشان برخاستند؛ اما در قیام کربلا تنها یارانی جوانمرد باقی ماندند و از حبیب بنمظاهر ـ پیر دیر کربلا ـ تا علی اصغر، طفل شیرخوار، همه و همه با آن حضرت علیهالسلام همراه و همدل بودند و حتی تمامی زنان شیردل نیز با آن حضرت علیهالسلام موافق بودند و کسی مزاحم امام نبود و دست ایشان را برای نمایش عشق نبسته بودند و همه با ثبات قدم و با دلی مطمئن، یار و یاور حضرت بودند. کربلا دانشگاه کمال و اطمینان بوده و سه امام معصوم از امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهمالسلام در آن حضور داشتهاند. امام حسین علیهالسلام چنان اطمینانی به خود و خانوادهٔ خویش داشتند که همسر و فرزندان را نیز با خویش بردند و همه را به سوی خدا فراخواندند و این برای کسی است که به چهرهٔ حقیقی خود توجه داشته باشد.
در برابر، کسی که پنجاه سال برای زندگی دنیوی در پی تدارک توشه و متاع است، حاضر نیست به هنگام مرگ آن را ترک گوید و به مرگ خود راضی نمیشود و چه بسا با خداوند درگیر میشود. البته چنین کسانی نه با فرشتهٔ مرگ، که با خدا، دعوا و نزاع میکنند. فرشتهٔ مرگ، بعد از هفتاد سال زندگی، ناگاه پیش چشم کسی حاضر میشود و از کسی که حاضر نبوده است هزار تومان به کسی ببخشد، میخواهد تمامی اموال خود را زمین بگذارد و زحمت هفتادسالهٔ خود را بر باد دهد و اینجاست که ـ نعوذ باللّه ـ میگوید: «ظالمتر از خدا که میخواهد تمامی اندوختهٔ مرا بگیرد، وجود ندارد.» چنین کسی با رضایت به سوی رب خویش نمیرود؛ بلکه در حالی که با خداوند درگیر است، به برزخ گام مینهد.