تسبیح5
باید به جایی رسید که وقتی گفته میشود من یعنی ظهور و تعین «اللَّه» نه آن که کسی که «اللَّه» هم میگوید انانیت خود و جهت خلقی خویش را جلوهگر است. همه مناند، ولی من جز تعین حق نیست. عالم عالم عشق است و همه عاشقاند. در عالم عشق کسی مأمور نیست و هر کسی از عشق، در کاری است. همهٔ دنیا حمد است و هر حمدی عشق است. هر که از سر عشق هر چه کرد، کرد. وجود محمود است و ظهور حامد. وجود معرَّف است و ظهور معرِّف. ذره ذره و پدیده پدیدهٔ هستی به تمامی تعریف حق تعالی و کلمهٔ اوست. کلمهای که حق را بیان میکند و البته آن که به حق حمد حق میکند ولی اللّه اعظم است که هم کامل است و هم مکمِّل و آینهٔ تمام نما و تمام قد حق تعالی است، اگر تعین شکسته باشد:
عالم ناسوت عالمی نیست که رحمت محض در آن یافت شود؛ چنانکه حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام میفرمایند:
«هو الذی اشتدّت نقمته علی أعدائه فی سعة رحمته، واتّسعت رحمته لأولیائه فی شدّة نقمته» (نهج البلاغة، ج 1، ص 159).
بهترین رحمتهایی که در ناسوت نصیب اولیای حق میشود وحی، نبوت، امامت، ولایت و علم است که همین امور چنان با مکاره در هم تنیده شده که دنیا را برای مؤمن به زندان تبدیل کرده است و برای دشمنان خدا فراخی و گستردگی دارد. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در این روایت از نقمت در رحمت و رحمت در نقمت سخن میگویند و هر دو را مقید میسازند. حلاوت ذکر خدا با فقر، جهاد و شهادت توأم است و شیرینی ذکر را در رختخواب عافیت به کسی نمیدهند. حق تعالی امتحان میکند، نخست سر میشکند دیوارش. توجه کنید که خود دیوار که امری ثابت است سر میشکند نه آن که از در و دیوار بر سر سنگ زده شود.