عشق ذاتی حقتعالی از مقام ذات تا گستره ناسوت4
عشق مظهری و ظهور یافته از ذات حضرت حق در ظهورات، بهطور وسیع و گسترده، آن به آن، پیوسته و مداوم در حال جریان است. چه اهل دنیا یعنی آنان که عشق آلوده و بیراهه و گمراه دارند و چه اهل آخرت یعنی مؤمنانی که دارای عشق حقیقی هستند و راه هدایت را دنبال میکنند و چه اولیا ربانی و محبوبان ذاتی و اهل الله که ظهور عشق ذاتی حق میباشند. البته تمامی عشقها جز ظهوری از عشق ذاتی حق نمیباشد. آنچه در هستی است همه مظاهر عشق ذاتی حقتعالی میباشد. فاعل، قابل و قبول عشق همه از عشق است، غایت عشق و میل به غایت نیز چیزی جز عشق نیست، اما این عشق مقدس در سیر نزول به خاک ناسوت آلوده گردیده و خاک ناسوت این عشق ملکوتی را برای اهل دنیا به غفلت و راه باطل کشانده است؛ این انسان زمینی غافل، عاشق است، ولی دارای عشقی گمراه. در حقیقت همه عاشق حسن حق میباشند، ولی در مصداق عشق، گمراه شدهاند؛ برای نمونه انسانی که به گمان خود عشق تام و حقیقی به فرزند خود دارد، در مدت کوتاهی با پیشامد مسالهای که با حسابگریها و خوی طمعورزانه وی منافات دارد، با او دعوا میکند و از وی جدا میشود یا وقتی خود را عاشق دنیا، مظاهر و جلوههایش میداند، هنگامی که به آنها دست مییابد و امکانات دنیایی برایش فراهم میشود و بهطورمثال؛ دنیا به کام او میشود، باز هم قانع نمیگردد و به دنبال راهی تازهتر برای رفع نیاز و رضایت خود قدم برمیدارد. مثلا به دنبال کسب علم میرود. ولی علم نیز او را سیراب نمیکند. گاه به عشق مال و ثروت دست و پا میزند و با دارا شدن آن کام خود را شیرین نمییابد. گاهی به عشق آخرت برای دستیابی خیرات و کمالات تلاش میکند و این انسان تشنه و عاشق هر بار به تکاپو و جنبشی جدید روی میآورد، اما عشق به آخرت، کمالات، علم، مال و ثروت، زن و فرزند، زندگی مرفه و تمام مظاهر دنیا همچون نمکی میماند که عطش او را بیشتر میکند و فرد تشنه خود را سیراب نمیبیند. این چشماندازهای ناسوت، مظاهر غفلت و مانع برای رؤیت عشق حقیقی میباشند و دوستی و حب نابهجا باعث گمراهی و دوری انسان از عشق حقیقی میگردد. جلوههای هستی ملیحه و نمک عشق ذاتی هستند. عشق شیرین همان عشق حقتعالی است که جز آن گوارای جان آدمی نیست. در واقع این انسان پر از عطش، تشنهٔ عشق حق میباشد و جز شیرینی عشق حقتعالی به کام او خوش نمیآید. هنگامیکه پردهٔ دلبستگیهای مجازی و غیر حقیقی در ناسوت کنار زده شود، راه برای رؤیت عشق حقیقی باز میگردد. عشق ذاتی حق است که انسان تشنه را سیراب میکند و دل این فرد عاشق را به نور حق جلا، صفا و روشنی داده و آرام مینماید. آرام دل این انسان بیقرار معشوقی جز حضرت حق نیست. این الهٔ معشوق، عاشقی است محبوب که آدمیان جز در بارگاه ملکوتی و صفای او امن و قرار نمییابند.