کسی که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم بزنی، برایت میآورم. پس چون آن را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است.
گفت: تخت را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی میبرد یا از کسانی است که پی نمیبرند؟
پس وقتی آمد، گفته شد: آیا تخت تو همینگونه است؟
گفت: گویا این همان است و ما پیش از این، آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم.
و در حقیقت آنچه غیر از خدا میپرستید، مانع او شده بود و او از جمله گروه کافران بود.
به او گفته شد: وارد ساحت کاخ شو و چون آن را دید، برکهای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد.
گفت: این کاخی مفروش از آبگینه است.
گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»(1)
بلقیس؛ زنی برتر و استثنایی
بر اساس گفتههای هدهد، حاکم سبا زنی استثنایی بوده است؛ زنی که قرآن کریم در معرفی وی هیچ مردی را (در زمان وی) نظیر او نیاورده است، جز حضرت سلیمان. او حتی در شکوه ظاهری و سلطنت خویش نیز قدرتی بالا داشته است؛ بهگونهای که هدهد با تعریض به آنحضرت، میگوید: «وَاُوتِیتْ مِنْ کلِّ شَیءٍ»؛ یعنی همانطور که به تو از هر چیزی دادهاند، آن زن نیز چیزی از آن را در اختیار دارد؛ بلکه افزون بر این، او تختی بزرگ دارد که تو از آن محرومی.
بلقیس دارای فهم و ادراکی عالی و متانتی عظیم بوده است. وی بهراحتی میتواند از عهده آزمایش و تست حضرت سلیمان برآید و خود را در امتحان او موفق و پیروز نشان دهد که توضیح چگونگی آن خواهد آمد.
او به نامه سلیمان عنوان «کرامت» میدهد: «إِنِّی اُلْقِی إِلَی کتَابٌ کرِیمٌ»که درایت و زیرکی او را میرساند. وی کریمانه بودن این نامه را از این فراز دانسته است: «إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم».