تجلی احدی وواحدی
تجلی احدی و واحدی
خداوند برای عارفان، چهرههای ازلی را به واسطه کشف و عیانی که به آنان موهبت شده است، روشن و آشکار میسازد؛ رویتی که کسبی و تحصیلی نیست و عظمت سُبُحات و شکوه تعینها و زیبایی ظهور چهره حق با تمام کرامت را مینمایاند. وجه کریم، مشاهده ناسوت بدون ناسوت، بلکه به حق است. در این صورت، ناسوت برای عارفان ناشناخته نیست و مانند همان است که در بالا دیدهاند؛ چنانچه بهشتیان وصف: «اَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاْءَنْهَارُ کلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقا قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَاُتُوا بِهِ مُتَشَابِها» دارند. وجه کریم خداوند غیر از وجهی است که در وصف آن میفرماید: «فَاَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»؛ چرا که «وجهاللّه» وجه جمعی حقتعالی است که ناسوت را از آن جهت که ناسوت است، در بر میگیرد؛ اما وجه کریم او «هر چیزی را به حقیقتْ دیدن» است که از آن جمله، ناسوت است و در این صورت، ناسوت به ناسوت دیده نمیشود.
عارف، چهره کریم حقتعالی را در دل خود به تجلی ذاتی او و با حلولی که خداوند در او دارد، مشاهده میکند. البته تعبیر حلول، نوعی مسامحه است؛ زیرا در آنجا نه حِلّی است و نه محلّی، نه عُروضی است و نه معروضی و تنها ظهور است و ظهور! و نباید حلول را به معنای رایج آن گرفت و باید آن را اصطلاح خاص در این کتاب دانست.
تجلی بر دو قسم احدی و واحدی است. تجلی واحدی، تجلی ثانی است و تجلی احدی، تجلی اولی و اقدم است. سبحات وجه کریم حقتعالی از چهره واحدیت است که به تجلّی ذاتی ظهور پیدا میکند. به این معنا که تجلّی احدی، تجلی واحدی را با اعیان ثابته ـ که در مرتبه واحدیت است ـ ظاهر میکند.
ویراسته صادق خادمی