اسرار چاه همراز صاحب مقام جمعی1
اسرار چاه همراز صاحب مقام جمعی
حضرت امیرمومنان علیهالسلام ولیاللّه اعظم بعد از حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله است. آن حضرت علیهالسلام فیض اقدس و فیض مقدس حق و فیض مُظهری و فیض مَظهری حق و تمام فیض است. حضرت امیرمومنان علیهالسلام ختم ولایت است. ما مقام حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را نمیتوانیم بیابیم اما نهایت حرکتی که در پیش رو میتوانیم داشته باشیم، حیرانی در مقام حضرت امیرمومنان علیهالسلام است. مقامی که در آن مات و مبهوت میشویم و تنها باید تماشا نمود و کاری نمیتوان انجام داد و سخنی نمیتوان بر زبان آورد. نه میتوان در آنجا دست و پنجه نرم کرد و نه میتوان رفاقت نمود و نه میتوان دشمنی کرد. اگر همه قدرت خود را به میدان آوریم، باز نه به انکار آن حضرت تواناییم و نه به اثبات. در مقام حیرانی به فردی میمانیم که تازه به باشگاه رفته است و میخواهد با استاد دست و پنجه نرم کند. دست و پنجه نرم کردن شاگرد تازهکار با استاد به ذهن او هم خطور نمیکند و حتی دوستی با استاد نیز به ذهن او نمیآید، و مقام استاد را بسی بالاتر از آن میداند.
حضرت امیرمومنان علیهالسلام عظمت و مقامی دارد که همه را حیران میسازد. آن حضرت علیهالسلام ختم ولایت است. ولایتی که صعب و مستصعب است و به فرا چنگ نمیآید. ولایتی که فتح نمیگردد مگر به مدد و امداد مولا علی علیهالسلام . فتحهای این کتاب از ولایت آن حضرت سخن میگوید. ولایت مستصعب و لغزندهای که بدون دستگیری آن حضرت علیهالسلام هیچ مرتبهای از مراتب بینهایت و بیکران آن به فتح در نمیآید و هر فتحی از آن خود فتح الفتوحی برای عاشقان واصل است.
راستی، علی کیست که عقول از درک او عاجزند و شهود از مشاهده او حیران. تیزپروازترین عنقای اندیشه در رسیدن به دامنه او سرگردان و خسته است و ژرفاترین بینش دیدهها از مشاهده ساحتی از ساحتهای وجودی او تاریک گشته است. چرا برخی او را خدا میخوانند و چرا او با این همه هواداری که دارد سر در چاه میکند و راز خود را با آن در میان میگذارد و نالههای خود را در دل چاه مدفون میسازد؟
آنان که علی را دیدند و او را خدا خواندند به کودکی در حال رشد میمانند که در مرحلهای جز پدر خود را نمیبیند و جز او را بزرگ نمیشمرد. او پدر را وجود دهنده، توانا، حکیم، مهربان، رئوف و لطیف مییابد تا آنکه به دبستان رود و معلم و مربی خود را نیز مانند پدر و بالاتر از او میداند. او زمانی از استاد بالاتر میرود و بالاترین استاد را استاد خود انتخاب مینماید، استادی که زمان و مکان را در نوردیده یا زمان و مکان برای او مطرح نیست و استاد تمامی زمانها و مکانهاست، و در این صورت نیز میاندیشد که وجودش و همه چیزش از اوست و در این هنگام او را خدای خود بر میگزیند. افرادی که حضرت امیرمومنان علیهالسلام را خدا خواندند چنین حکایتی دارند. آنان چیزی در وجود علی علیهالسلام یافتند که آن را در جای دیگر نمیدیدند و این ادعا را به میان آوردند. هر کس از زاویه دید آنان به علی نگاه کند همین ادعا را مینماید. برخی حضرت امیرمومنان علیهالسلام را خدا نمیدانند نه آنکه خود یافتهاند او خدا نیست بلکه از آن رو که آن حضرت فرموده است خدایی هست. آنان چنان به آن حضرت باورمند هستند که اگر ادعای خدایی نیز کند آن را میپذیرند، همانطور که اگر ادعای پیامبری یا امامی نماید بر آن عقیده راسخ میگردند؛ ولی اگر ادعایی پایینتر از آن به میان آورد، شاید از پذیرش آن شانه خالی نمایند و دیگر کمتر از امام را از آن حضرت نمیپذیرند؛ چرا که آن حضرت علیهالسلام را به کرامت و بزرگی یافتهاند و تنها مشکل آنان در نامگذاری جایگاه آن حضرت در سلسله مراتب هستی است.
عظمت و بزرگی آن حضرت علیهالسلام چنان چشمهای آنان را خیره نموده و بهقدری در نظرشان نمایان است که چیزی جز وجود آن حضرت نمیبینند. آنان از هر شش جهت حضرت امیرمومنان علیهالسلام را میبینند و دیگر جهتی نمیماند تا خداوند را در آن زاویه ببینند؛ از این رو دچار اشتباه میشوند و حقیقتی را که یافتهاند به اشتباه حضرت حق تعالی مینامند. آنان حقیقتی را مییابند که از همه جهت به آنان احاطه دارد. حقیقتی که هرچه بودند و دیدند و یافتند از او میدانند. هرچه بود را علی دیدند و هرچه هست را علی یافتند. علی علیهالسلام آن آشکار کننده شگفتیها و آن برآورنده نیازها را یا خدای خویش میدانند یا میگویند علی خداست ولی چون او میگوید من خدا نیستم و خدایی هست که من او را میپرستم، هرچند من خدای علی را ندیدهام و به آن نرسیدهام و به آنچه رسیده و دیدهام علی است، اما آن را باور مینمایم؛ چون علی علیهالسلام گفته است.
اما چگونه است که حضرت امیرمومنان علیهالسلام چنین هوادارانی دارد و سر در چاه میکند؟ به راستی آیا بعد از گذشت هزار و چهارصد سال میتوان به درون چاه رفت و سخنان حضرت امیرمومنان علیهالسلام را شنید؟ آیا با پیشرفت دانش تجربی میتوان وسیلهای یافت که کلام مولا علیهالسلام را از آن تاریخ و از آن محل برای ما گزارش کند؟ آیا چاه آن مطالب را تا به امروز در خود نگاه داشته است؟ اگر به آن محل برویم و آن صحنه را ببینیم، غربت مولا علی علیهالسلام را به اندازه درک خود در مییابیم و خواهیم یافت که علی علیهالسلام چه مصیبتی دیده است؟ چگونه میتوان شگرفی این بلا و محنت را درک کرد؟ آیا برای کشف دردهایی که حضرت امیرمومنان علیهالسلام با چاه در میان گذاشته است باید راهی از طریق ماده و ناسوت جست و از درون تاریخ و زمان به آن راه یافت یا از راهی آسمانی و ملکوتی؟ آیا این دردها را میتوان از فرشتگان سراغ گرفت یا باید به سراغ اجنه رفت؟ آیا حضرت حق تعالی که پردهپوش است اجازه میدهد پردههای ابهام کنار زده شود تا حق تعالی این معما را برای ما روشن سازد؛ چرا که علی علیهالسلام همیشه با حق است و حق نیز همواره با علی علیهالسلام بوده است: «علی مع الحقّ والحقّ معه لا یفقرقان حتی یردا علی الحوض» و یا تحقیق در این زمینه راه به جایی نمیبرد؟
بله، مسلم است ناسوت را توان حمل بار کلام امیرمومنان علیهالسلام نیست. کلام آن حضرت علیهالسلام صعب، مستصعب و سنگینتر از ناسوتی است که ما در آن زندگی میکنیم و از آن فراتر نرفتهایم. ناسوتی که علی علیهالسلام با آن سخن میگوید و همراز میشود باید فراتر از این مرحله باشد.