(تعلیم الهی محبوبان و رواج عرفان محبی)
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۱ ق.ظ
تعلیم الهی محبوبان و رواج عرفان محبی
محبوبان الهی، معرفتی اعطایی و موهبتی دارند و نیازمند آموزش و تعلیم و مدرسه و استاد نیستند و در ازل، خداوند آنان را بیواسطه تعلیم میدهد و به یک غمزه، بر حقتعالی و تمامی پدیدههای او شناسا میگردند و از مدرسه و تعلیم برای ابد بینیاز میشوند و در فروهشت ناسوتی خود، به محض زادهشدن، نخست برای خداوند سجده میکنند و تمامی دانش موهبتی خود را باز مییابند. آنان حق را همانگونه که هست و هر چیزی را به حقیقت خود مشاهده میکنند.
به عکس، محبان باید معرفت را در ناسوت و نزد مربی کارآزموده فراگیرند و آن را به همراه تحمل ریاضت، تحصیل کنند تا بلکه اندکی بر شوند و عروج گیرند. عارفان اهلسنت، همگی از محبان هستند. آنان چون پشتوانه حکومتی داشته و مورد حمایت دولتهای وقت بودهاند، توانستهاند عرفان خود را در میان مسلمانان رواج دهند و عارفان شیعی را به محاق کشانند؛ بهگونهای که عارفان شیعی حتی در میان شیعیان به حاشیه و انزوا رانده شده و ناشناخته ماندهاند. البته عارفان شیعی، از ناحیه ظاهرگرایان چیره نیز در تنگنا بوده و جمودگرایان سختظاهر، همواره به آزار و اذیت و ایجاد محدودیت برای عارفان شیعی پرداخته و ایجاد ممنوعیت و محدودیت برای آنان را از سیاستهای اولی خود قرار دادهاند؛ از این رو، عرفان شیعی از ناحیه آنان نیز همواره در محاق بوده است تا آن که حضرت امام خمینی رحمهالله با انقلاب ضد سلطنتی و کبیر خود، نام آن را زنده ساخت و جانی دوباره به آن داد؛ اما با این حال، عرفانی که ایشان از آن گفتهاند، همان عرفان وارداتی محبی است و از آموزههای آن تاثیر پذیرفته است؛ با این که ایشان خود از عارفان محبوبی فعلی است و این بدان معناست که ایشان در عرفان خود استادی نداشته و شاگردی ایشان نزد آیتاللّه شاهآبادی رحمهالله ـ که خود از عارفان محبی است ـ تاثیری بر عرفان ایشان نداشته است.
عارفان محب، نزد تودهها بسیار مشهور و نامآور میگردند. در واقع این عارفان عوام بودهاند که برای جامعه جلوه میکردهاند. بسیاری از گفتههای عرفانی این گروه دارای نقد جدی است و معرفتی عوامانه را ارایه میدهد. در عرفان محبی چنین نیست که یکشبه درهای معرفت برای کسی گشوده شود. عارفان محبوبی نیز تعلیم دیده در ازل هستند، نه در شبی از شبهای ناسوتی. عرفان، دانشی بسیار دقیقتر و باریکتر از دانشهای پیشرفته امروز است و نباید گزارههای معرفتی آن را هُرهری دانست و سَرسری خواند و پذیرفت.
درست است که عالمان شیعه و بهویژه عارفان آزاداندیش و آزاده این مکتب عصمتی همواره از ناحیه حاکمان و ظاهرگرایان در تنگنا و فشار بودهاند و با افترا و ترور شخصیت از سوی آنان، به انزوا و حاشیه رانده میشدند و در نگارش آرای خود آزادی عمل نداشتهاند، اما آنان زیرکانه، مرام و مقصود خود را در نحوه نگارش خویش پنهان میکردهاند؛ به گونهای که خواننده، مرام واقعی آنان را میتواند از نحوه چیدمان واژگان و چگونگی انتخاب آن به دست آورد؛ بدون آن که بر گفته صریح آنان اعتماد کند.
۹۴/۰۴/۱۲