فقر موهبتی
شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۴ ب.ظ
فقر موهبتی
تمامی ناسوت تحت دولت و قدرت حق اداره میشود؛ تنگی رزق اگر به دلیل عوارض و پیآمدهای کردار آدمی نباشد و امری موهبتی باشد، بر اساس حکمت الهی است: «اَوَلَمْ یرَوْا اَنَّ اللَّهَ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ وَیقْدِرُ. إِنَّ فِی ذَلِک لاَآَیاتٍ لِقَوْمٍ یوْمِنُونَ»؛ آیا ندانستهاند که این خداست که روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ یا تنگ میگرداند. بهقطع در این امر برای مردمی که ایمان میآورند عبرتهاست.
فقر و تنگی رزق اگرچه سختی و مشکلاتی به همراه دارد، گاه این سختی و فقر خود رزق آدمی و اقتضای حکمت الهی است. چه بسا بسط رزقی که بر مشکلات کسی میافزاید و ایمان را از او میدزدد. خداوند حکیم و قدیر به مقتضای حکمت، روزی عدهای را گشایش میدهد و آن را برای عده دیگری تنگ میگیرد و آنان را فقیر میسازد. قرآن کریم میفرماید: «وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ»؛ و اگر ایشان را ببخشاییم و آنچه از صدمه بر آنان وارد آمده است برطرف کنیم، درطغیان خود کوردلانه اصرار میورزند.
بر اساس اقتضاءات و اسباب و علل الهی یا خلقی اعم از طبیعی، وراثتی یا محیطی، برخی فقیر، بیمار و گرفتار میشوند به گونهای که به کمک دیگران نیازمند میگردند ولی این نیز هست که عالم ناسوت عالم ابتلاءات است و خداوند فقیر را با غنی و غنی را با فقیر محک میزند؛ همانطور که جاهل را با عالم و عالم را با جاهل و پدر را با فرزند و فرزند را با پدر به عیار میکشد. اگر خداوند میخواست، مردمان همه بر یک وضع یکگونه و بدون اختلاف بودند ولی در این صورت، تلاش، تکلیف، ایثار، انگیزه و آرمانی در کار نبود و دنیا، دنیا نمیشد. این مغالطه مانند آن است که برخی میگویند اگر خداوند میخواست خود کفار را از بین میبرد و نیازی نیست ما به جنگ رویم؛ چنان که آمده است:
«فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا اَثْخَنْتُمُوهُمْ، فَشُدُّوا الْوَثَاقَ، فَإِمَّا مَنّا بَعْدُ، وَإِمَّا فِدَاءً، حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ اَوْزَارَهَا، ذَلِک وَلَوْ یشَاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ، وَلَکنْ لِیبْلُوَ بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ، وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یضِلَّ اَعْمَالَهُمْ»؛ پس چون با کسانی که کفر ورزیدهاند برخورد کنید گردنهایشان را بزنید تا چون آنان را در کشتار از پای درآوردید، پس اسیران را استوار در بند کشید سپس یا بر آنان منت نهید و آزادشان کنید و یا فدیه و عوض از ایشان بگیرید تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود. این است دستور خدا و اگر خدا میخواست از ایشان انتقام میکشید، ولی فرمان پیکار داد تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدهاند هرگز کارهایشان را ضایع نمیکند.
خداوند نخست برخورد سخت و خشن با کفار را مطرح مینماید و سفارش میکند در جنگ ترحمی نداشته باشید تا دشمن اسلحه خود را زمین بگذارد و آتشبس شود و در پایان میفرماید اگر خدا میخواست خود همه کافران را نابود میکرد اما میخواهد با جنگ، کفر و ایمان شما را بیازماید. ناسوت احکام خود را دارد و همین اقتضاءات است که آن را عالم امتحان و ابتلا میگرداند.
برخی از فقرها ریشه در امور پیشینی و قضای الهی دارد. در چنین فقرهایی نباید از خداوند گلهمند بود که چرا برخی زندگی سختی دارند و از فقر یا از بیماری و درد رنج میبرند؛ چرا که همه استعداد پذیرش هر خیر و نعمتی را ندارند. این مانند آن میماند که اگر کسی روغن حیوانی بخورد، مشکل مزاجی پیدا میکند. چنین کسانی اگر مورد ترحم قرار گیرند و این گرفتاری از آنان برداشته شود، به گرفتاری بزرگتر و بدتری دچار میشوند: «لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ». این مانند مثل فارسی است که میگویند: «گر گدا معتبر شود از خدا بیخبر شود». کسانی که زود جابهجا میشوند و ناگهان به ثروت هنگفتی میرسند دیگر حتی لباس پیشین خود را نیز به تن نمیکنند و ناسازگاری از او زیاد دیده میشود. او غیر از کسی است که در طول سالیان سال زیست فکری و اجتماعی وی تغییر مییابد و طبیعت، آرام آرام و سازگار، او را رشد میدهد. برخی از ضعیفان اگر به صورت ناگهانی و قارچی رشد نمایند و قوی شوند چنان قساوتی پیدا میکنند که بهراحتی آدم میکشند؛ از این رو بعضی از مواقع نمیشود به برخی ترحم کلان نمود؛ چرا که در آن صورت دیگران را بیچاره میکنند؛ گرچه این نیز از اقتضاءات است و باید مورد آن را رعایت کرد.
فقرا الطاف الهی هستند که خداوند به شاکران آنان صبر داده و هیچ مقامی بالاتر از فقر آنان نیست. اگر لطف خداوند به فقیران بیش از لطف او به اغنیا نباشد، کمتر نیست و سختی ایشان چونان ریگی است که در کفش کسی قرار میگیرد تا با به تاخیر افتادن حرکتش از تصادف و مرگ نجات یابد. همین فقر ظاهری نمادی از بینیازی عارفی است که سالها سینه چاک نموده تا به آن دست یابد. البته در برابر فقر باید تحمل خدایی داشت و آبروی خود را حفظ نمود و از حد عفاف و کفاف بیرون نرفت. این چنین نیست که دنیاداران در راحتی باشند و البته چنین نیست که فقر خوب باشد. فقر با آنکه سخت است، شیرین است و باعث طهارت فقیری میشود که خودنگهدار و صبور باشد اما برخی دارایان با هیچ چیز تطهیر نمیشوند.
۹۴/۰۴/۰۶