تمایزهای عرفان5
راهی که انسان هر عالم و آدمی و به طور کلی هر پدیدهای را از شبکه علم حق مشاهده میکند، نه از طریق علم خود و نه از این که هر چیزی را در علم خود ببیند و نه این که با علم خود مشاهده میکند، بلکه با علم حق و در علم حق است که به رویت هر پدیدهای میرسد. مقام گفته شده بسیار عالی و سنگین است و به ندرت به کسی عطا میشود و صدها سال باید بگذرد تا کسی را به آن راه دهند. آدمی در مقام علم حق تعالی به واحدیت حق و به اسما و صفات و به تعینات نوری او وصول پیدا میکند و علم ارادی و اشایی مییابد به این معنا که هر چیزی را که اراده کند بداند، او میبیند و علم و اراده وی یک حقیقت میگردد
باید نخست خود را شناخت تا بتوان مرتبه توحیدی خویش را به دست آورد. خودشناسی همان نطفهشناسی است. باید خلوت کرد و مرتب خود را ارجاع داد و سعی نمود گذشته خویش را به دست آورد و دید تا چه مقدار میتوان در گذشته خود نفوذ داشت و چه موقع را میتوان به یاد آورد. این محبان هستند که برای یافت گذشته خود باید به سراغ نزدیکان بروند اما محبوبان گذشتهای را در ذهن خود دارند که جرات نمیکنند چیزی از آن به پدر و مادر و دیگر نزدیکان خود بگویند. محبوبان در طفولیت خویش هرچه بخواهند بشوند، به آنها نشان داده میشود. آنان پیش از طفولیت را مییابند. بر این اساس، کسی که چیزی پیش از کودکی و طفولیت خود به یاد نمیآورد بهحتم از محبان است و نباید خود را سرگردان کند. او مانند کسی است که بعد از دهها سال تحصیل ادبیات، شعری میگوید. چنین کسی شاعر نیست، بلکه دانشمندی است که زیبا سخن میگوید. شاعر قدرتمند کسی است که بدون تحصیل ادبیات، شعر در او جوشش دارد. باید خود را شناخت و دید جزو کدام گروه است. کسی که اول، نهایت خود را دیده است دست اخاذی ندارد و التماس و خواهشی در او حتی از خداوند نیست و معتقد است هرچه هست برای خداست. محبوبان هستند که مصطفی، مرتضی و مجتبی میباشند و آنان به هیچ وجه از کودکی خود نمیگویند. برای همین است که همانند ابن سینا و نیز علامه حلی که در کودکی گنجشکبازی را با اجتهاد داشتهاند از نوابغ هستند، نه از محبوبان. محبوبان دریا دریا معرفت دارند و حتی کمتر از نمی از یک قطره از دریا دریا وجود آنان آشکار نمیشود. برای همین است که گفته میشود امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) با دینی جدید و نو میآیند. دینی که برگرفته از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است اما فضا برای طرح و ارایه آن در گذشته و در زمان حضور حضرات معصومین علیهمالسلام آماده نبوده است تا زمان ظهور که فضای اندیشاری مردم به گونهای رشد مییابد که میتوان آن دانشها و معارف را تبیین کرد. وقتی فضا نباشد تقیه و پردهپوشی پیش میآید. تقیه از ترس مرگ نیست، بلکه به سبب آماده نبودن مخاطبان و گفتهخوانان است که اگر اندکی از معارف به آنان گفته شود تحمل خود را از دست میدهند و با انکاری که نسبت به معارف دارند به شقاوت دچار میگردند. تقیه به معنای امساک در بیان معارف و اقتدار حفظ و نگهداری و در یک کلمه داشتن توان کتمان در حضور نامحرمان است؛ هرچند دشمن نباشند و دوست نزدیک باشند. چه کسی از کودکی پذیرش دارد که ناگفتههای باب ولایت و توحید را بگوید. او زبان نگشوده است که به وی میگویند این حرف را از کجا میگویی؟ او به کسانی که زبان فهم او را ندارند چگونه میتواند بگوید نهایت توحید و ولایت را قبل از بدایت خود دیده است.