تمایزهای عرفان3
محبی با آن که میخواهد از مصلحتسنجی دور شود و طریق عاشقی و خرابی پیشه نماید، ولی نمیتواند طریقی بپیماید که خودی نبیند و ارزش دولت خویش را پاس ندارد؛ چرا که او با آن که ادعای خرابی دارد، از دل خویش جدایی ندارد. وی دلگیر و دلآشوب میشود و آه حسرت بر میآورد و آرزوی آبادی دل خویش را با نوشیدن پیمانهْ پیمانهْ شراب ناب دارد. وی راه را از چاه تشخیص میدهد و بیقراری خویش را میبیند که نمیتواند قراری داشته باشد:
در عرفان محبوبی، عاشق جز حضور یار نمیبیند و فارغ از دل خویش و از هر غیر است. او نه دلی میشناسد و نه خویشی و فقط و فقط حق میبیند و چهره پر ناز و قامت طناز یار را که چهره جلوه وی همه راه است و ماهتاب و همه برایش رفیقی آشناست که عداوت ندارد و جز تیغ جلال سطوتِ آن آفتابِ هر جایی نیست. تیغی که نه تنها از آن پروایی نیست، که عاشق هم رسوای آن است و هم شیدای بوسه نهادن بر لبه برّان و تیزی سوزان آن:
از کاستیهای عرفان محبی، افزون بر نقصی که در شناخت توحید و مراتب هستی دارد، این است که گاه به قلندری متمایل می شود و کنارهگیری از دنیا و عزلت را ارج مینهد و سرگردانی و انزوا و بیمیلی به مظاهر مادی عالم و آدم را تشویق میکند و این امر سبب میشود که برگزیدن مسیر مشخص، طریق پویا و روش متحرک و زنده، از علاقمندان به عرفان محبی سلب شود؛ به طوری که نمیتوان آنان را در هیچ قیام و حرکتی اجتماعی پیشتاز دید و عرفان محبی در هیچ یک از جهات اجتماعی کارآمد نمیباشد. گوشه انزوا، قفس، محل و ماوای خلوت و خلسه و جایگاه چلههای بیمورد عارفان بیدرد و قلندران بیکار بوده است.
انسان همچون حضرات انبیای الهی و امامان و اولیای حق تعالی علیهمالسلام شیفته عرفان و محبت و توحید و مست جام مهر و وفا و بنده وحدت و صفا و شاهد راز دل و یابنده مردان حق و رونده طی طریق است؛ ولی نه در عدم، نه در نیستی، نه در پوچ، نه در هیچ، نه در توهم و خیال و نه در انزوا و تنهایی یا ریش و سبیل و دلق و کشکول گدایی.
به امید روزی که زمزمه ذکر و ترنّم عرفان در میدان مبارزه و دلیری با صدای پرصلابت صلاح و سلاح دمساز گردد. آنگاه است که دیگر شرک و بتپرستی از جهان رخت بر میکند و استعمار مهیب از دنیای ما کوچ میکند. به امید روزی که عارفان، حامیان دین و حافظان نوامیس مسلمانان و پیشتازان جامعه بشری و داعیهداران حرمت و حراستِ محرومان جامعه و مردم باشند! روزی که عرفان واقعی، بدون بوق و منتشا (عصایی که درویشان دست می گیرند) و سبیل و ریش رهبر اندیشه بشر باشد. روزی که دیگر بیتفاوتیها کنار رود و عارفان، مردم جامعه را زیر پر و بال اندیشه و نبوغ خود گیرند، روزی که روز رهایی از کجی و حرمان است. توصیه به انزواطلبی عارفان و قلندر مسلکی و درویش پیشگی در عرفان محبی بسیار دیده میشود.