تمایزهای عرفان
تمایزهای عرفان محبوبی و محبی
«قرب» یار چنانچه به تمام معنا اعطایی باشد و تحصیل و تلاش در آن دخالتی نداشته باشد، اصحاب آن، «محبوبی» نامیده میشوند؛ ولی اگر گنج پنهان معرفت در نهاد برخی از برگزیدگان، آنان را به سیر و مشاهده منازل در پرتو ریاضت و سختی بکشاند تا آنچه را به اجمال دارند، به گام حق تفصیل دهند، چنین کسانی را «سالک محبّ» میگویند. این سیر و سلوک میتواند نظری، یا همراه تخلق عملی باشد. ولی آنان که وصول مییابند و به «تحقّق» میرسند، محبوبیهای الهی هستند. آنان اگر از اولیای کمّل باشند، فارغان ازلی و ابدی و بندگان محقق هستند که حقتعالی در آنان تحقق یافته است؛ بر این پایه، «محقق» نامیده میشوند. محبان بیشتر در دام تشبیه گرفتار میآیند و عرفان را به صورت عِلمی مییابند؛ نه به تخلّق، تحقّق، تشخّص و به صورت عینی. محبّانی که چنین هستند، تشبّه به عارفان دارند. اهل تشبیه، اقبال عام و قبول خاطر عمومی مییابند و اهل تحقیق، کمتر باور میشوند و بیشتر، در غربتِ خود غرقِ نور شهودِ خویش میباشند. عارفان محبوبی از دیاری بینشاناند و خود نیز وصف بینشانی دارند؛ ولی محبانِ تشبیهگر، بیشتر غوغاییاند و عالم و آدم را از نور یقظه خویش باخبر میسازند. عرفان تشبّهی گاه خاطر تشبیهگر را معطر، و متشبِّه را از آن خاطر عاطر، مست میسازد و زمانی نیز چون شمعی که در برابر تندباد حادثهای قرار میگیرد، چنان خاموش میگردد که گویی عارف قلندر و صوفی مستِ حقگوی دیروز، اینک حقی نمیشناسد. این تندباد، آوار فراموشی را چنان بر ذهن شبیهگر فرود میآورد که جز «من» در او نمودی ندارد. تشبه به عرفان، بیشتر در آنان که نور یقظه در نهادشان سوسو میزند، دیده میشود. یقظه، نخستین نوری است که باطن را روشن میسازد و سرمستی و وجد برای بیدار شده می آورد.