عرفان محبوبی8
آنانکه از ناسوت بر میشوند و به قرب یا به حق، وصول مییابند، اولیای خدا و انبیای الهی علیهمالسلام میباشند که خداوند آنان را آماج تیغها و تیرهای خود قرار میدهد؛ تیرها و تیغهایی که یکی پس از دیگری یا به صورت بارشی فرود میآید. تیغهای الهی برای فینالیستهاست؛ آنانکه قرب یا حق را دارند.
اگر کسی خواستههای قربی طلب کند، و خواسته وی پذیرفته شود، نخستین تغییری که در زندگی خود میبیند، این است که شکستها پیدرپی، داشتههای او را آتش میزنند و بلایا و مکافات، راحتی و عافیت را از او میگیرند؛ وگرنه چنانچه زندگی آرام و آباد و دارای حرمت و عافیتی داراست، خداوند وی را محل اعتنا نگذاشته و او را در ردیف اولیای خویش نخواسته است. کسیکه میخواهد دنیایی سالم و آباد داشته باشد و در پیش مردم، آبرومند زندگی کند، هرچند در دل خود دوست داشته باشد که به قرب برسد و قربی شود، حق ندارد آن را درخواست کند؛ زیرا معنای درخواست قربیشدن این است که خدایا مرا در زندگی ناسوتی مکافات و بلا ده و بر زمینِ شکست بزن و بر من، انواع تیغهای درد و رنج و محنت را بکش و مرا نابود و خراب ساز و آبروی مرا در پیش مردمان ببر و تمامی مال و اموالِ دنیایی را از من بگیر؛ بهگونهای که در اوج غربت و غرق و غیبت، کسی نه مرا همراهی کند و نه یاری و نه کسی مرا درک کند و قرب عرفانی و معنوی و حقشدنِ مرا بداند و بر دردها، هجرها، سوزها و آهها، یکی پسِ دیگری بیفزا. قربی شدن، یعنی با خدا درگیر شدن برای زمین خوردن و باختن و پاکباخته شدن؛ هرچند خداوند جوانمرد است و بر اساس اصول و قواعدی که دارد ـ بهویژه بر پایه محبت، حکمت و عدالت ـ حریفِ ولی محبوبی خویش میگردد و عاشقکشی میکند. مقرّبان محبوبی، هیچ خواستهای ندارند و دعا را نیز تنها از باب ادب میآورند؛ ادبِ اینکه خداوند آن دعا را خواسته است و اینان نیز اطاعت میکنند.