عرفان محبوبی6
محبوبان حقی طمعی ندارند. سالکان قربی میتوانند به محبوبان حقی تشبه بجویند و برخی از خواستههای خود را حقی سازند و برای نمونه، «طمع از غیر» بردارند؛ به اینگونه که سلامِ همراه با طمع به داراییهای دیگران یا برای رهایی از تنهایی یا رسیدن به منفعت و حتی خیر نداشته باشند و دیگران را به چشم ظهور و بنده خدا ببینند. بعد از آن، باید «طمع از خویش» برداشت. این مرتبه از نفی طمع، سختتر میباشد. کسیکه نفی طمع از خود میکند، بهرهبری از خویشتن ندارد. مرتبه سوم آن است که «طمع از حق» برداشته شود؛ آن خداییکه رب عالمیان است. در این مرتبه، دوستی با خدا به انگیزه رفاقت میباشد و داراییها و توانمندیهای حقتعالی و بهشت و جهنم او، دخلی در رفاقت ندارد.
محبوب حقی هیچچیزی از خداوند نمیخواهد؛ هرچند خداوند هرچه را بخواهد، خود میدهد و او بندهپروری را خوب میداند و در چارچوب قواعدی خاص، کار میکند. محبوب حقی، خدا را دوست دارد؛ تفاوتی ندارد که خداوند او را در بهشت جای دهد یا در جهنم؛ در هرجا که باشد، معرکه دوستی و عشق با خداوند را برپا میکند! البته کسیکه ادعای رفاقت با خدا را دارد، رگرگ وی را میزنند؛ اما او از دوستی خداوند دست برنمیدارد. او در دوستی و عشق با خداوند، چنان صاف و خالص است که «برای» غیری ندارد؛ بلکه خداوند را فقط برای خداوند میخواهد.
کسیکه ترک طمع از حق میکند، شاهرگش را زیر پایش میگذارد و این امر، با طمع به تامین خواسته و ایمنی و سلامتی نفس، منافات دارد. به فرض محال، حتی اگر خدای محبوب حقی را از خدایی بیندازند و فرد را نیز «اِربا اِربا» نمایند، باز هم وی بر گِرد خدای خویش، طواف عشق میکند و حماسه محبت و وفا برپا میدارد. اینکه آدمی تا به کجا با خداوند هست، بسیار مهم است. کسی میتواند با خدا همراه شود که رفتهرفته از تامین خواسته و تکدیگری دست برداشته و دیگر دستی برای گرفتن برای خود نگذاشته باشد.