ازکتاب آزادی دربند4
دین اسلام با سنتهاى مردمى سازش دارد. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز حاضر نبود با آداب ریشه دار مردم درگیر شود و تنها بر ترک آداب و رسومى امر مىشد که به دستور حضرت حق بر ترک آن وحى نازل مى گردید، آن هم به تدریج. وقتى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله خواهان آن نبود که با سنتها مخالفت کند، چگونه این انقلاب مى تواند با سنتها مخالفت کند. این سنتها با اصل دین تضاد ندارد. اصل دین فقرزدایى و مداراست که باید در مردم رعایت شود و مردم نمى توانند دینى که بالاتر از آن را از آنان مى خواهد بپذیرند. دینى که به این صورت تعریف شده، دینى اجتماعى است و نه دین فقهى. دین اجتماعى اسلام با هیچ سنتى دوگانگى ندارد.
همانگونه که باید احساس کودکى که آتش را دوست دارد و به بازى با آتش نیاز دارد و مىخواهد این پدیده را با چشم ببیند و آن را با پوست دست خود لمس کند درک نمود و مانع آتش روشن کردن او در خانه نشد، بلکه باید در حیاط منزل یا زمینى کوچک براى او آتش روشن کرد و او را به صورت محدود و کنترل شده با آتش آشنا نمود و به او گفت فقط در این محدوده حق روشن کردن آتش را دارد و آتش این ویژگى ها را دارد و باید به این صورت آن را مهار کرد، در این صورت مانع شیطنت و پنهان کارى کودک شده و از آتش سوزى هایى که از شیطنت کودکان به وجود مى آید جلوگیرى مى شود و از طرفى کودک، با پدیده اى که در جهان وجود دارد آشنا شده و توان استفاده از آن را تا حد معمول فرا مى گیرد.
اما اگر برعکس، مانع کودک شوند و با ضرب و جرح، کبریت را از او گرفتند، کودک جزو افراد پنهان کار مى شود و روزى که کسى در منزل نیست و او نیز دسترسى به کبریت دارد، آن را برداشته و در گوشه اى پنهان مى شود؛ گوشه اى که شاید پشت رختخواب باشد و بعد کبریت را روشن مىکند و چون چگونگى مهار آتش را نمىداند، سرانجام پیشامدى ناگوار روى مىدهد و در نهایت، مشکل اختلاف پدر و مادر هم به آن فاجعه افزوده مىشود.