ازکتاب آزادی دربند 5
در جامعه نیز به همین صورت است. براى نمونه، اگر مردم دوست دارند در یک روز از سال آتش بازى کنند، تمام بچه ها نیز به آن علاقه دارند و همهى ملت نیز خواهان انجام این آداب و رسوم هستند مگر پیرانى چند که روحیهى ویژه اى دارند و چنین سنتهایى را خوش ندارند، نمىتوان مانع برگزارى آن شد؛ اما مىتوان از این سنت دیرینه استفاده هاى علمى زیادى نمود؛ زیرا از همین طریق مىتوان شیوهى مهار آتش را به کودکان آموخت. نباید براى مهار آتش این پدیده را از ذهن انسانها دور کرد؛ بلکه باید آنان را از نزدیک با آتش آشنا نمود نه مثل بسیارى از مُسکّنها که براى درمان درد نیست، بلکه براى فراموشى درد است؛ زیرا این شیوه ى درمان نه تنها سودمند نیست بلکه زیانى جبران ناپذیر در بر دارد. بنابراین باید درد را دید و درمان نمود. بسیارى از مسایلى که مى شود آن را شکافت و علمى نمود؛ مثل عفونت و جراحت دملى که در بدن هست و مىشود آن را سوزاند و عفونت را خارج نمود و بدن را سلامتى بخشید؛ نه اینکه گوشت را با چاقو پاره پاره کرد و دمل را بدتر ساخت و باعث درهم آمیختگى گوشت و خون و عفونت گردید. همین شیوه را در بسیارى از سنتها باید عملى کرد.
اگر کسى قصد اصلاح گروه یا چیزى را دارد و یا قصد خرابى آن را در سر مى پروراند باید از درون آن گروه وارد عمل شد. بهترین روش براى اصلاح یا تخریب هر چیزى همین است. از همین روست که منافق مىتواند بیشترین ضربه را به گروه مخالف وارد سازد. اگر کسى قصد اصلاح و سالم سازى دارد، باید به درون گروه رخنه کند؛ براى نمونه، اگر کسى مىخواهد فرزندان و کودکانى را تربیت کند باید با لحن و اخلاق کودکانه با آنها برخورد داشته باشد و خود را با فرزندان خویش همتراز و هم اندازه کند تا کودک بتواند آن بزرگسال را از خود بداند و فرمانبردار و مطیع او شود. با این روش هم بازى مىکند و هم شیطنت را از کودک دور مىسازد؛ ولى اگر از این روش استفاده نشود، کار قلدرانه و استکبارى مىشود؛ همانطور که بیشتر پدران خانه به همین صورت با کودکان رفتار مىکنند.
مسایل اجتماعى به این صورت است که سامان مىگیرد. اگر انسان از گروهى انتقاد دارد، نباید آن را بازگو نماید؛ مگر اینکه
خود را طرفدار آن گروه بداند و آن گروه نیز این شخص را حامى و یاور خود به حساب آورد. بعد از حمایتهاى مختلف است که مىتوان به آن گروه اشکال و ایراد گرفت، آن هم به صورت کنایه و غیر مستقیم.