موسیقی دانش نوای باطن
موسیقی؛ دانش نوای باطن
دانش موسیقی دانش اِعراب دل است. موسیقی دانش «کلام نفسی» است. کلام نفسی سخن دل هر پدیده و سخن دل هستی و حق تعالی است. سخنی که هستی و پدیدههایش، آن را درون خود نگاه میدارد و آن را خارجی و آفتابی نمیسازد و گوشهای تیزی لازم است تا بتوان آن را تعقیب نمود. وقتی کسی به کاسه میزند، ممکن است فهم کاسه به این صدا نرسد؛ ولی دل آن کاسه، این صدا را فهم میکند. صدای کاسه، کلام نفسی و نوای دل اوست. البته، صدایی که از کاسه و کوزه یا قدح بیرون میآید، غیر از کلام نفسی آن است. فریاد زدن زیر گنبد و پیچش صدای آن، صدای همان شخص است و صدای خود گنبد و کلام نفسی آن، چیزِ دیگری است. صدای داخل کوزه غیر از صدای خود کوزه است. این صداها همه خارجی است، ولی صدای خود کوزه، از خود اوست. کاسهها خود نوای دل خود را میشناسند. نه تنها کاسه، بلکه هر پدیدهای از نوای دل خود باخبر است. نوایی که با نوای دل دیگری تفاوت دارد و نوای دل هر کدام غیر از نوای دیگری است. یکی دلی نازک و دیگری دلی سخت دارد. صدای دل با صوت و آواز است که شکل خارجی مییابد. صدایی که میتوان دل را با آن معاینه کرد و دانست صاحب آن چه پدیدهای است و چند بند چیده و ناچیده در دل دارد؛ همانگونه که رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون و این دانش موسیقی با پیچیدگیهایی که دارد ـ و با موجودی فعلی خود ـ میتواند به فهم این امور نائل آید. وجود این عجایب، شاهد بر کلام بودن صوت است. این نکته که کلام صرف کلامی لفظی نیست، بلکه صوت نیز کلام است، اما کلام صامت، در موضوعشناسی صوت و دانش موسیقی بسیار اهمیت دارد و این دانش را پیشرفتهایی حیرتانگیز میدهد؛ البته اگر این دانش، همچون گذشتهی خود، به دست حکیمان، مدیریت و مهندسی شود.
کسی که موضوع موسیقی را با دقتهایی که دارد، نمیشناسد، به کسی میماند که تنها میز ناهارخوری را به شکل مستطیل دیده و با توجه به شکل، همان را میز میداند، ولی وقتی به رستورانی وارد میشود و میزهای آنجا را به شکل دایره میبیند، میگوید این چیزها میز نیست و باید آن را جمع کرد! دانش موسیقی موضوعی بسیار پیچیده و حایز اهمیت را با خود دارد. ما از اهمیت این دانش، بعد از این با عنوان «اهمیت شناخت دستگاه و ردیفهای موسیقایی» سخن خواهیم گفت. کسی که موضوع این دانش فوق مدرن را نشناسد، آداب آن را نیز رعایت نخواهد کرد.