فلسفه موسیقی
موسیقی ندای دل است. موسیقی با دستگاهها و ردیفها طبیعت و موزونی خود را مییابد. موسیقی، آشکار نمودن و اظهار داشتههای ضمیر باطنی و جوششهای نهاد درونی است که گزارههای آن با تأمل بر امور طبیعی به دست آمده است و به آن طریق داده است که پذیرش طبع با حفظ آن ممکن میشود و چنین نیست که این قواعد از بیرون ساختهی ذهن باشد و بر آن تحمیل گردد؛ همانطور که منطق امری جعلی و قراردادی برای درستی اندیشه نیست و بر اساس طبیعت اندیشهی سالم و فطرت تخمیر شده در درون سالم اهل فکر، پایهریزی و صورتِ اندیشه شده است.
دانش موسیقی همانند علم لحنشناسی، صداشناسی، صوتشناسی و آواشناسی تألیف و نشاندن صوت کنار یکدیگر به صورت موزون و طبعپذیر است. دانش موسیقی ـ آن هم به صورت حرفهای ـ دانستن علوم و امور عامه، علوم طبیعی، حساب و هندسه را که از اقسام علم ریاضی است، لازم و ضروری دارد. به طور مثال، کشیدن صدا همانند خط در هندسه و چهچهه زدن همانند اعداد حساب است. کشیدن صدا ـ مثل مد در «ولا الضآلین» ـ تعیّنی منفصل است. از این روست که موسیقی، زیرمجموعهی ریاضی و مستلزم شناخت کمّ متصل و منفصل به تعبیر قدماست.