دانش ریاضی
دانش ریاضی؛ خاستگاه علم موسیقی
موسیقی در حکمت و فلسفهی قدیم، از اصول علم ریاضی است. حکمت قدیم به صورت تقریبی، بیشترین علوم و دانشها را در خود جای میداد و حکیم بر کسی اطلاق میشد که تمامی این دانشها را داشته باشد. حکمت قدیم، علوم پایه را منحصر در سه قسم میدانست: الهیات، طبیعیات و ریاضیات؛ زیرا موضوع حکمت نظری یا مصادیق مادی و یا مصادیق غیر مادی است. تصوّر این مصادیق، یا متوقف بر دخالت ماده است یا خیر. اگر هم مصداق و هم تصور چیزی بر ماده توقف داشته باشد، داخل در «علم طبیعی» است. اگر ماده در مصداق خارجی و تصور آن دخالت نداشته باشد، «علم الهی» خوانده میشود، و چنانچه دخالت ماده تنها در جهت مصداق باشد، نه تصور آن، «دانش ریاضی» است.
دانش ریاضی از ارکان فلسفه میباشد. نمیشود کسی فیلسوف باشد و نسبت به دانشهای گفتهشده ناآگاه باشد، وگرنه شناخت فلسفی وی خالی از نقص نیست. علم موسیقی قسیم دانشهایی چون حساب، هندسه و هیأت و زیر مجموعهی فلسفهی کهن است. بزرگان فلسفی ـ که بیشتر از شیعیان بودهاند ـ نسبت به این علم مهارت داشتند تا فلسفهی خود را کمال بخشند و بر زبانشناسی توانا گردند و عبارات را چنان در کنار هم گذارند که گویا نت را در موسیقی کنار هم میچینند.
اصول علم ریاضی بر چهار دانش استوار است:
الف ـ شناخت مقدار، احکام و لواحق آن که موضوع «هندسه» است. مراد از مقدار، همان کَمّ متصل در فلسفهی کهن است.
ب ـ شناخت اعداد و خواص آن، که کَمّ منفصل است و دانش عدد و «علم حساب» نام دارد. البته خواهیم گفت که ما طرح ماهیت و به تبع آن، جواهر و اعراض را قبول نداریم.
ج ـ شناخت اختلاف اجرام علوی و روابط کواکب نسبت به یکدیگر و رابطهی آن با اجرام سفلی و زمین که «نجوم» و «هیأت» خوانده میشود.
د ـ شناخت نسبت مؤلّف و احوال آن، که دانش «تألیف» خوانده میشود. نسبت مؤلّف به معنای آواز و بستن صوت (آواها و نواها) به یکدیگر و چینش درست آن در کنار هم است. این علم، دانش «موسیقی» نام دارد. شعبههای فرعی آن نیز علم مناظر و سرایا، علم جبر و مقابله، علم جراثقال و نیرنجات است. موسیقی، نتهای مختلف در کوتاهی و بلندی دارد که باید به طور مناسب، کنار یکدیگر چیده شود. موزون بودن این چینش سبب میشود، نواهای دستگاه موسیقی، آهنگ و ریتم پیدا کند.